══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم.
شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم.
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.
💠شروع یک روزی نورانی با یاد و ذکر امروز #یا_حی_یا_قیوم
و عرض سلام و ارادت به ائمه و پیشوایان منتسب به چهار شنبه
🌷السّلام علیکُم یا اولیاء الله
#یا_موسَی_بن_جعفر
#یا_علی_بن_موسی_الرضا ،
#یا_جواد_الائمه،
#یا_علی_النقی علیهم السّلام
🍁🍂خانواده آسمانی 🍂🍁
@khanvade_asemani
🔰 🔰 🔰 🔰
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله :
💠 از دشنام گويى بپرهيزيد؛ زيرا خداوند عزّوجلّ ناسزا گوىِ بد دهان را دوست ندارد.
📚میزان الحکمة ج۹ ص۵۶
🍁🍂🍁🍂🍁🍂
کسی که خدا دوستش ندارد، از لطف و رحمت خدا به دور هست و خدا به او نظر خیر ندارد😔
#حدیث
💠 ارتقا معنوی با خانواده آسمانی 💠
@khanvade_asemani
#علامه_جعفری و همسر کم سواد
┄┅┅❁☘✨🌸✨☘❁┅┅┄
فرزند علامه جعفری رابطه پدر و مادرش را این طور تعریف می کند:
«پدرم وقتی از کتابخانه وارد خانه می شدند دقیقا هم سطح خانواده بودند.
مرحوم مادرم سواد چندانی نداشت. علامه برای راحتی همسر در خانه آذری صحبت می کردند.
علامه پی برده بود که باید شخصیت علمی بیرون را با جایگاهش در داخل خانه #تفکیک دهد. بنابراین ما شخصیت علمی استاد را در داخل خانه ملاحظه نمی کردیم؛
با بچه هایش بگو بخند داشت، گردش می رفت و وقتی بچه ها کوچک بودند، با آنها #الک_دولک و #توپ_بازی می کرد.
#سیره_ستاره_ها
۲۵ آبان سالروز رحلت علامه بود، روح ایشان را با فرستادن #صلوات شاد کنیم
🍃🌸مذهبی ها عاشق ترند 🍃🌸
@khanvade_asemani
سلام امام زمانم 🌻
شاگرد: چکار کنم که خواب امام زمان رو ببينم؟
پير : شب يک غذاي شور بخور.آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور پير رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد دائم خواب آب ميديدم!
خواب ديدم بر لب چاهي دارم آب مينوشم.
کنار لوله آبي در حال خوردن آب هستم!
در ساحل رودخانه اي مشغول...خلاصه اينا رو خواب ديدم!
پير فرمود: تشنه آب بودي خواب آب ديدي؛
تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببيني!👌
#أللَّہُمَ_عـجِّڸْ_لِوَلیِڪَ_ألْفَـرَج 🤲
#امام_زمان (عج)
@khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 آسیب مورد توجه برای آقایان
#استاد_پناهیان
#سخن_بزرگان
🦋تعالی خانواده باخانواده آسمانی🦋
@khanvade_asemani
🕊
#انگیزشی
وقتى شروع به شمردن نعمت هاى زندگيت بكنی ،
همه چیز تغییر میکند. 👌
@khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کتابخوانی
مقام معظم رهبری:
صدقه ی کتاب را ترویج کنید.❕❕
هفته #کتاب و کتابخوانی گرامی باد
#کلیپ_ارزشی
🦋 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🦋
@khanvade_asemani
#نوشتار_تربیتی
#هفته_کتابخوانی
📖 گزیده بیانات |چگونه به کتابخوانی عادت کنیم؟
👈🏼 توصیههای رهبر انقلاب در مورد کتابخوانی
فرصتهای اندک
من میخواهم خواهشی از مردم بکنم و آن این است: کسانی که وقتهای ضایع شوندهای دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسی سوار میشوند، یا سوار وسیلهی نقلیهی خودشان هستند و دیگری ماشین را میراند، یا در جاهایی مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر میبرند و به هرحال اوقاتی را در حال انتظار به بیکاری میگذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتی هم به مقصد رسیدند، نشانی لای کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصتهای بعدی آن را باز کنند و از همانجا بخوانند.
▫️بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزی برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم... وضعیت و فضای اتوبوسهای آن روزگار برای ما خیلی آزار دهنده بود و نمیتوانستیم تحمل کنیم. دلم میخواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتی بهترین کار بود. ساعتی را که به این حالت میگذراندم احساس نمیکردم ضایع میشود. آن وقتها تقریباً یکساعت طول میکشید تا آدم با اتوبوس از جایی به جای دیگر میرفت. بعضی وقتها این جابجایی کمتر یا بیشتر هم طول میکشید. بههرحال چنین یکساعتهایی را احساس نمیکردم که ضایع میشود؛ چون کتاب میخواندم. ۱۳۷۵/۲/۲۲
بهجای آگهی تلویزیونی
گاهی میبینید یک نفر پای تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون آگهی تبلیغاتی پخش میکند و گاهی پخش تبلیغات بیست دقیقه طول میکشد. یکوقت است کسی به آن تبلیغات احتیاج دار؛ اما کسی که احتیاج ندارد آگهیهای تبلیغاتی را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بیکار بنشیند!؟ یک کتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقتهای ضایعشونده برای مطالعهی کتاب استفاده کنند، جامعه خیلی پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلی ترقی خواهد کرد. ۱۳۷۵/۲/۲
✅اخبار و مطالب درباره رهبر انقلاب👇
🍃@Khamenei.ir🍃
🦋 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🦋
@khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حس_خوب🌸🌸🌸🌸🌸
🦋 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🦋
@khanvade_asemani
دلبـریهای زنانـه...! 🔹
💗 برای مردی که #گرسنه از کار برگشته، دلبری یعنی میز #غذای خوش عطر و بو.
💝 برای مردی که میخواهد #فکر کند، دلبری یعنی به حریم #تنهاییاش وارد نشوی.
💖 برای مردی که #خسته است، دلبری یعنی #آغوش باز تو...
🔸 دانستن و عمل کردن به این قواعد، #دلبری را سخت میکند؛
و گرنه چشم و ابرو رفتن و صدا را کش دادن و... را هر کسی میتواند یک روزه یاد بگیرد!👌😍
#همسرانه
💕 نکات ناب همسرداری 💕
@khanvade_asemani
🌾🌿🌾
#ستارالعیوب
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد.
مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای كه با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!
ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است.
در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.
از زبان طلبه:
عباسقلی خان یكسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من كرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.
- دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد...
- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار.
عجب...! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب...! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! ...
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
- این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟
معلوم بود،عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.
برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا ؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم...
خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت.
در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب،
و گفتم:نام این کتاب، « #ستارالعیوب » است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.
شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود.
حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.
شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. ..
.. اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.
سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان ، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد.
«زندگی من معجزه ستارالعیوب است»
ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
كتاب :اخلاق پیامبر و اخلاق ما استاد جلال رفیع
#داستان
@khanvade_asemani
🌙✨🌙✨🌙✨
میگن پا قلبِ دومه!👣
-حواسمونباشه پامونرو کجا میذاریم؛
چون کمکم قلبمونهم به همون سمتمیره!
#شبتانحسینی ✋
وضو قبل از خواب را فراموش نکنید 💐