فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💺 #موشن_گرافیک_معیشتی 1
قسمت اول
طمع و شکوفایی اقتصادی؟!
#کلیپ_ارزشی
🦋 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🦋
@khanvade_asemani
💕💕💕
وقتے مےاومد خونہ
دیگه نمے ذاشت من کار کنم
زهرا رو مےذاشت رو پاهاش
و با دست بہ پسرمون غذا میداد
مےگفتم : یکے از بچہ ها رو
بده بہ من💗
با مهربونے مےگفت : نہ شما از صبح تا حالا بہ اندازه کافے زحمت کشیدے💖
مهمون هم کہ میامد پذیرایے با خودش بود
دوستاش بہ شوخے مےگفتن :
مهندس کہ نباید تو خونه کار کنہ! 🤔
مےگفت: من کہ از حضرتعلے{ع}
بالاتر نیستم، مگہ بہ حضرتزهرا{س}
کمك نمے کردند؟!☺️☺️☺️
شهید حسن آقاسے زاده
#سیره_ستاره_ها
💕مذهبی ها عاشق ترند 💕
@khanvade_asemani
#فرزندپروری
♻️فاجعه ای به نام چند تربیتی شدن فرزندان
زمانی که فرزند شما متوجه می شود که بین والدینش هماهنگی وجود ندارد:
به اين نتيجه می رسد که چيزی به اسم درست و غلط وجود خارجی ندارد.
به عنوان مثال، مادر می گوید : نميتونی بستنی بخوری
پدر می گوید: بعد از غذا می تونی بستنی بخوری
بهتر است همه افراد يك اشتباه مشترک انجام دهند اما هر کدام ساز جداگانه نزنند.
کودکان و نوجوانانی که با روش های غیرهماهنگ والدین بزرگ می شوند،
هرگز پایبندی به قانون را نخواهند آموخت.
#تربیت_فرزند
@khanvade_asemani
روایت جالب خبرنگار فارس از رابعه مدنی بازیگر کشورمان
#وفای_به_عهد ☺️👌
@khanvade_asemani
✨ 🍃 ✨ 🍃 ✨ 🍃
ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت:
نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود .
صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد.
ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.
آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند.
من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم…
چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید!
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
پرسیدم:
برای چی این قدر اصرار کردی؟
گفت:
خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم:
ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.
گفت:
حالا مگه چی شده؟
گفتم:
چیزی نیست ؟؟؟ !!!
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت:
دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟
تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم !
پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد،
پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.
مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند.
چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت:
نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟
نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟!
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد:
“من آدم زمختی هستم”
زمختی یعنی:
ندانستن قدر لحظه ها،
یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها،
یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها.
حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛
فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه…
میوه داشتیم یا نه…
همه چیز کافی بود:
من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک .
پدرم راست می گفت که:
نون خوب خیلی مهمه.
من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
اما کسی زنگ این در را نخواهد زد،
کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
اما دیگه چه اهمیتی دارد؟
چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی…!
زمخت نباشیم.
قدر پدر مادرهای خوب و مهربانمون را بیشتر بدونیم
قدر لحظاتمون و داشته هامونا بیشتر بدونیم
#داستان
@khanvade_asemani
✨ 🌙✨🌙✨🌙
شب مانند پردہ سیاهی کل شهر را گرفته است.
قلمی بردار و فردایت را با ستارہهای درخشان به تصویر بکش.
🍃 بدان این تو هستی که فردایت را میسازی. 👌
شبتون بخیر 🌙 ✨
وضو قبل از خواب را فراموش نکنید 💐
@khanvade_asemani
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
💠 خدایا میدانم که روزی طوفان آزمایش به کشتی من هم خواهد رسید.
کمکم کن که آن طوفان
کشتی مرا غرق نکند👌
💠شروع یک روز نورانی با ذکر
#یا_قاضی_الحاجات
و عرض سلام و ارادت به پیشوایان منتسب به روز دوشنبه🌟
✅ السلام علیکما یا شباب اهل الجنة
السّلام علیکَ یا #حسن_بن_علی (ع)
السّلام علیکَ یا #حسین_بن_علی(ع)
💐خانواده آسمانی💐
@khanvade_asemani
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
💠 خدایا
تو آنقدر مهربانی که گاهی دعاهای مرا مستجاب نمیکنی ، و من بعد ها در می یابم ، که اگر آن آرزویم برآورده میشد، تباه میشدم …
پس خودم را به تو میسپارم زیرا هیچ تردیدی ندارم، که صلاح مرا میدانی .
🌺🌼🌺🌼
سلام
صبح بخیر 🌞
@khanvade_asemani
💠 از پدر و مادرت بخواه که برایت دعا کنند...
💐💐🌿🌿💐💐
پیامبر اکرم میفرمایند :
#دعاى پدر و مادر براى فرزند ، مانند دعاى #پيامبر براى امّت خويش است.
📚 مشکوة الأنوار ص۲۸۲
#حدیث_خانواده
💠 ارتقا معنوی با خانواده آسمانی 💠
@khanvade_asemani
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
🍃از جمله کارهای بسیار مهم، #کتابخوان کردن زنان است.
🍃متاسفانه زنان ما با #کتابخوانی خیلی انسی ندارند.
🍃 این کتابها معارف بشری است که ذهن ها را برای بهتر #فهمیدن، #اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن و در موضع صحیح تری قرار گرفتن آماده میکند.
#مقام_معظم_رهبری
#موعظه_بزرگان
🌸 ما را به دوستانتان معرفی کنید🌸
@khanvade_asemani