eitaa logo
+هَم | خانواده ولایی
732 دنبال‌کننده
273 عکس
107 ویدیو
0 فایل
♦️الگوی توسعه خانواده ولایی در کلام استاد محمدرضا عابدینی ارتباط با ما: https://daigo.ir/secret/51286521205 ادمین تبادل و تبلیغات: @rebbioni 🔻مرکز تنظیم و نشر آثار استاد عابدینی سایت: Tamhis.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت فتح۷ به نام خدا قطره ای از بیابان شن ها ی داغ بیابان با هر نسیمی به پرواز در می آمدند و از سویی به سوی دیگر می رفتند... روی بوته ای پر از خار، گلی کوچک سر برآورده بود.که به سختی قامت راست می کرد. در آن کویر بی آب و علف زندگی به کندی در جریان بود. پرتوی از خورشید مستقیم روی گل تابید،لحظه ای بیشتر نگذشت که خنکای ناچیز درون گل به تبدیل شد و به آسمان رفت . تکه کوچکی آن بالا بالا ها در حال ساخته شدن بود بخار کوچک به ابر رسید. نسیمی وزیدن گرفت و ابر کوچک را همراه خود به آن سوی بیابان برد، پشت کوه های سر به فلک کشیده . آنجا دیگر خبری از آفتاب سوزان نبود.ابر جمع تر و جمع تر شد ، هوا رو به سردی می رفت. خورشید در حال غروب کردن بود، باد شدت گرفت و ابرها را با قدرت تکان داد. صدای مهیبی در آسمان پیچید و گرفت. فرشته ای همراه آن قطره از ابر جدا شد و بر روی باریکی افتاد که از دل کوه جریان داشت رود به آرامی در حرکت بود ، فرشته قطره را با خود برد و به رودخانه ای رساند. دختر جوان سطلش را به درون رودخانه فرو برد فرشته قطره را به داخل سطل هدایت کرد. با هر تکانی قطره های آب همراه با فرشته هایشان به بیرون پرتاب شدند و با ناامیدی به درون خاک فرو رفتند. فرشته قطره را محکم به دیواره ی سطل چسبانده بود. داخل خانه ی گلی ، در گهواره بی تاب بود .لیوان کوچک به درون سطل آب رفت ،فرشته قطره را به درون لیوان انداخت. کودک تشنه لیوان آب را یک نفس سر کشید.قطره به جایگاه خود رسیده بود . فرشته با نگاهش قطره را بدرقه کرد. گل پژمرده ی روی درختچه ی بیابان بر لبانش نقش بست. 📎برگرفته از روایت الهی 📢 به‌علاوه‌هم رو دنبال کنید... https://eitaa.com/joinchat/3481076763Cc7dfac381b