eitaa logo
دروس خارج حضرت استاد ربانی گلپایگانی
1.5هزار دنبال‌کننده
224 عکس
68 ویدیو
570 فایل
ارتباط با کانال از طریق @h_mojtabazadeh آرشیو صوت ها از طریق سایت مدرسه فقاهت http://eshia.ir/Aqaed/Archive/
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 | 8 روش زیبا در تشخیص صحت احادیث ⭕️ قاعده هفتم 🔹 تاکنون شش قاعده اثبات صحت حدیث از کتاب «فتح الملک العلی» بیان شد. نویسنده این کتاب که از عالمان برجسته اهل سنت است، برای اثبات صحت حدیث «مدینه العلم» از 8 روش استفاده کرده است. 🔹 خلاصه قواعد بیان شده: ▫️1. قاعده اول: اگر از راوی حدیث، عده زیادی نقل روایت کنند و متن حدیث او منکر نباشد، حدیث او صحیح است هر چند درباره وی توثیقی نیامده باشد. ▫️2. قاعده دوم: صرف جرح داشتن یک راوی، دلیل بر نادرستی روایت وی نیست، زیرا ممکن است آن جرح ها ثابت نباشد، کما اینکه همین مساله در مورد رجال صحیحین وجود دارد. ▫️3. قاعده سوم: اگر روایتی متابع داشته باشد، هر چند راویان آن ضعیف باشد، آن ضعف جبران شده و آن روایت معتبر و قابل پذیرش است. متابع به حدیثی گفته می شود که از جهت لفظ و ساختار همانند روایت مورد نظر باشد، اما از طرق دیگری نقل شده است. ▫️4. قاعده چهارم: اگر روایتی دارای شواهد باشد، می تواند ضعف آن را جبران کند. شاهد به روایاتی گفته می شود که لفظ و ساختار روایت قبلی را ندارد، اما از جهت معنا همانند آن است. ▫️5. قاعده پنجم: کثرت طرق نقل حدیث که از آن با عنوان «یقوی بعضها بعضها» یاد می شود، ضعف سند را جبران کرده و آن روایت را در حد صحیح یا حسن قرار می دهد. ▫️6. قاعده ششم: اگر هر کدام از طرق حدیث به تنهایی صحیح نباشد، اما مخارج حدیث یعنی صحابه ای که آن ها نقل شده متعدد باشد، ضعف آن حدیث جبران شده و صحیح می شود. 👇 بررسی هفتمین قاعده ... @kharejkalam
⭕️ قاعده هفتم: ارتقاء درجه حدیث حسن به صحیح با خاطر تعدد طرق 🔹 طبق دیدگاه بسیاری از عالمان اهل حدیث، اگر روایتی که درجه اعتبار آن حسن است، دارای طرق، شواهد و متابعات متعدد باشد، آن حدیث به درجه حدیث صحیح ارتقاء می یابد. به عبارت دیگر حدیثی که بذاته حسن است با وجود شواهد و متابعات، صحیح لغیره خواهد شد. ابن صدیق الغماری می گوید: هر کس که در این علم خبیر باشد این را می داند و نیازمند اقامه دلیل نیست. حافظ ابن حجر در کتاب «قول مسدد» در باره حدیث سد الابواب از همین قاعده استفاده کرده و گفته است: «این حدیث دارای طرق متعدد است که هر کدام به تنهایی حسن هستند، اما مجموع این طرق، برای ما قطع می آورد که حدیث صحیح است و این دیدگاه بسیاری از عالمان اهل حدیث است». 🔸(کتاب قول المسدد توسط ابن حجر به این خاطر نوشته شده که کسانی بر احادیث مسند احمد اشکال کرده اند و ایشان آنها را در این کتاب نقد می کند. از جمله آن احادیث، حدیث سد الابواب است). 🔹 ابن صدیق در ادامه می گوید: در بحث مربوط به حدیث مدینه العلم نیز اگر ما تنزل کنیم و بگوییم حدیث ابن عباس و دیگران حسن هستند، اما وجود شواهد و متابعات باعث می شود این حدیث به درجه صحیح ارتقاء یابد. ⁉️ اشکال و جواب: 🔹 اگر اشکال شود که بر اساس قواعد علم حدیث، حدیث ضعیف با تعدد طرق حسن می شود، اکنون شما چگونه می خواهید آن را صحیح بدانید؟ 🔹 در پاسخ می گوییم: 1. اولا این قاعده ای که بیان شده کلی نیست، زیرا ضعف حدیث دو گونه قوی و ضعیف دارد. حدیثی که ضعف آن قوی است، با قاعده تعدد طرق، کمی راه می افتد و به درجه قابل قبولی می رسد، اما اگر ضعف آن اندک باشد، متابعات و شواهد آن را به درجه صحیح می رساند. احادیث مدینه العلم نیز از همین قبیل دوم است. 2. اصلا داستان صحیح و حسن، دعوای لفظی است و متقدمین اهل سنت قبل از ترمذی، تفاوتی میان این دو نگذاشته و حدیث را دو قسم بیشتر نمی دانستند: صحیح یا ضعیف. منتها حدیث صحیح درجاتی دارد. در اینجا نیز سخن در این است که آیا این حدیث قابل احتجاج است یا نه، حال اسم آن را حسن باشد یا صحیح. تفاوت حدیث صحیح و حسن در مساله تعارض پیدا می شود که در صورت وجود تعارض، حدیث صحیح بر حدیث حسن مقدم است و اگر معارضه ای نباشد تفاوتی میان حسن و صحیح در قابل احتجاح بودن نیست. 🔹 بخشی از عبارت ابن صدیق الغماری در مسلک هفتم: «اننا لو اقتصرنا على تحسين حديث علي وابن عباس مراعاة لما قيل في عبد السلام بن صالح ، ومحمد بن عمر الرومي ، كما يسلكه بعض اهل الحديث فيمن كان ذلك حاله ، وكما سلكه الحافظ صلاح الدين العلائى ، والحافظ وتلميذه السخاوى بالنسبة لهذا الحديث فانهم اقتصروا على الحكم بحسنه ولم يرفعوه إلى مرتبة الصحة كما فعل ابن معين والحاكم وابن جرير والسمرقندي ، فان الحسن يرتقي مع وجود المتابعات والشواهد إلى درجة الصحيح» (فتح الملک العلی، ص 60). 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از درس خارج امامت، مباحث مربوط به حدیث مدینه العلم، حضرت استاد ربانی گلپایگانی @kharejkalam
📣 | 8 روش زیبا در تشخیص صحت احادیث ⭕️ قاعده هشتم 🔹 خلاصه قواعد بیان شده: ▫️ 1. قاعده اول: اگر از راوی حدیث، عده زیادی نقل روایت کنند و متن حدیث او منکر نباشد، حدیث او صحیح است هر چند درباره وی توثیقی نیامده باشد. ▫️ 2. قاعده دوم: صرف جرح داشتن یک راوی، دلیل بر نادرستی روایت وی نیست، زیرا ممکن است آن جرح ها ثابت نباشد، کما اینکه همین مساله در مورد رجال صحیحین وجود دارد. ▫️ 3. قاعده سوم: اگر روایتی متابع داشته باشد، هر چند راویان آن ضعیف باشد، آن ضعف جبران شده و آن روایت معتبر و قابل پذیرش است. متابع به حدیثی گفته می شود که از جهت لفظ و ساختار همانند روایت مورد نظر باشد، اما از طرق دیگری نقل شده است. ▫️ 4. قاعده چهارم: اگر روایتی دارای شواهد باشد، می تواند ضعف آن را جبران کند. شاهد به روایاتی گفته می شود که لفظ و ساختار روایت قبلی را ندارد، اما از جهت معنا همانند آن است. ▫️ 5. قاعده پنجم: کثرت طرق نقل حدیث که از آن با عنوان «یقوی بعضها بعضها» یاد می شود، ضعف سند را جبران کرده و آن روایت را در حد صحیح یا حسن قرار می دهد. ▫️ 6. قاعده ششم: اگر هر کدام از طرق حدیث به تنهایی صحیح نباشد، اما مخارج حدیث یعنی صحابه ای که آن ها نقل شده متعدد باشد، ضعف آن حدیث جبران شده و صحیح می شود. ▫️ 7. قاعده هفتم: اگر روایتی که درجه اعتبار آن حسن است، دارای طرق، شواهد و متابعات متعدد باشد، آن حدیث به درجه حدیث صحیح ارتقاء می یابد. 👇 بررسی هشتمین قاعده ... @kharejkalam
⭕️ قاعده هشتم: صدق راوی و حدیث بر اساس مطابقت با واقع و صحت مروی 🔹 ابن صدیق غماری در هشتمین روش و قاعده برای اثبات صحت حدیث مدینه العلم، گفته است: از نشانه های صدق راوی و صحت حدیث او مطابقت آن حدیث با واقع است، و علی بن ابی طالب (ع) اعلم صحابه علی الاطلاق بود، چنان که این مطلب مشهور و مستفیض و متواتر است تا آن جا که برای بیان تواتر معنوی به آن مثال زده می شود. «المسلك التاسع: انه قد تقرر ان من علامة صدق الراوي وصحة حديثه مطابقته للواقع وصدق مخبره، وعلي بن ابي طالب عليه السلام كان أعلم الصحابة على الاطلاق كما هو معلوم مشهور ومستفيض متواتر حتی ضربوا باشتهار علمه المثل للتواتر المعنوي» (فتح الملک العلی، ص65). وی سپس به مواردی در این باره می پردازند که به برخی از آنها اشاره می شود: 🔹 1. از طرق مختلف روایت شده که رسول خدا (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: تو را به ازدواج کسی در آوردم که علمش از دیگران بیش تر است. «زوجتک ... اکثرهم علما» (مجمع الزوائد، هیثمی ؛ مناقب امیرالمومنین (ع)، ج3، ص28). 🔹 2. عبدالله بن عباس می گوید: من نزد پیامبر (ص) بودم، از او در باره علی (ع) سوال شد، فرمود: «قسّمت الحکمة عشرة اجزاءا فاعطی علیّ تسعة اجزاء و الناس جزئا واحدا» (حلیه الاولیاء، ج1، ص 65؛ کشف الغمه، اربلی، ج1، ص 127) 🔹 3. پیامبر اکرم (ص) در روایتی فرمودند: «ليهنك العلم ابا الحسن لقد شربت العلم شربا ونهلته نهلا » (حلیه الاولیاء، ج1، ص65 🔹 4. از ابن عباس روایت شده که پیامبر خدا (ص) فرمود: «من أراد أن ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی حکمته و الی ابراهیم فی حلمه فلینظر علی» (احقاق الحق، ج4، ص398). 🔹 5. طبرانی از جابر بن عبدالله روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: «أقضی امتی علی بن ابی طالب» (معجم الصغیر، طبرانی ؛ احقاق الحق، ج22، ص 156). 🔹 6. دیلمی از سلمان فارسی، معاذ بن جبل، عمر بن خطاب و ابن عباس روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: «أعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب» (الغدیر، ج2، ص44). 🔹 7. صحابه پیامبر (ص) نیز بر اعلمیت علی (ع) شهادت داده اند، چنان که بخاری در صحیح خود در تفسیر سوره بقره از ابن عباس روایت کرده که او از عمر نقل کرده که گفته است: «أقرونا أبی و أقضانا علیّ». (صحیح بخاری، ج6، ص 187). همچنین سعید بن مسیب نقل کرده که عمر می گفت: «لولا علی لهلک عمر» و از معضلاتی که علی (ع) برای حل آن ها حضور نداشت به خدا پناه می برد (الاستیعاب، ج3، ص39 ؛ الغدیر، ج3، ص 91). 🔹 ابونعیم در حدیثی مسند از ابن مسعود روایت کرده که گفته است: قرآن بر هفت حرف نازل شده است، حرفی از آن نیست که دارای ظاهر و باطن نباشد و علم ظاهر و باطن آن نزد علی بن ابی طالب(ع) است (حلیه الاولیاء، ج1، ص 65). همچنین از او روایت شده که گفته است: علی بن ابی طالب (ع) اعلم اهل مدینه به فرائض بود. (تاریخ ابن عساکر، ج38، ص 24). 🔹 ابن عباس گفته است: نه دهم علم به علی ابن ابی طالب اعطا شده و او در یک دهم دیگر نیز شریک شماست. (الاستیعاب، ج3، ص40). همو گفته است: هرگاه ثابت می شد که علی (ع) مطلبی را گفته است از آن عدول نمی کردیم (الغدیر، ص91). عایشه نیز گفته است: علی بن ابی طالب (ع) اعلم صحابه به سنت پیامبر اکرم (ص) بود. (الاستیعاب، ج2، ص 462). 🔹 حاکم نیشابوری در روایتی مسند از اسود بن یزید نخعی نقل کرده که هنگامی که مردم با علی بن ابی طالب (ع) بیعت کردند، خزیمه بن ثابت دو بیت زیر را انشا کرد: «اذا نحن بایعنا علیّا فحسبنـــا أبوحسـن ممّا نخاف من الفتنوجدناه اولی الناس بالناس أنه أطبّ قریس بالکتاب و بالسنن» (مستدرک، ج3، ص114). 🔹 ابن عبد البّر نقل کرده است که معاویه در مسایل و مشکلات به علی (ع) نامه می نوشت (و راه حل آن ها را از او می خواست). هنگامی خبر شهادتش به او رسید گفت: «ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابی طالب»: با مرگ فرزند ابوطالب، فقه و علم از بین ما رفت (الاستیعاب، ج2، ص 463). 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از درس خارج امامت، مباحث مربوط به حدیث مدینه العلم، حضرت استاد ربانی گلپایگانی @kharejkalam
📣 | مباحث مفید از کتاب فتح الملک العلی 🔺 جلسه نهم ⭕️ جرح و نقد روایت به خاطر تشیع راوی ⁉️ آیا زیر سوال بردن روایت به خاطر تشیع یکی از روات آن صحیح است؟ 🔹 یکی از اشکالات عمده ای که مخالفین برای رد روایات مورد استناد شیعه از آن استفاده می کنند، تشیع برخی روات است. این اشکال توسط علمای فریقین رد و گفته شده: اگر بخواهیم راویان شیعه را از احادیث کنار بگذاریم به خاطر تعداد زیاد آنها، دیگری چیزی از روایات صحیح باقی نمی ماند. 🔹 ابن صدیق الغماری نیز در کتاب «فتح الملک العلی» بعد از بیان 9 روش کاربردی برای اثبات صحت حدیث، در پاسخ به برخی اشکالات و انتقادات، به همین مساله پرداخته و در شرح حال «اباصلت هروی» گفته است: عمده اشکالی که به این راوی گرفته شده دو چیز است: تشیع و منکر بودن حدیث وی. ابن نویسنده منصف اهل سنت، در نقد این اشکال نکات زیبا و کاربردی را بیان می کند که طی چند شماره به اطلاع شما خوانندگان محترم می رسد. 👇 ادامه بحث ...
⭕️ دو معیار مهم در اعتبارسنجی روایت 🔹 ابن صدیق در این باره می گوید: رد کردن حدیث به خاطر تشیع راوی، از نظر عقلی و نقلی باطل است، زیرا معیار اعتبار حدیث دو چیز است: عدالت و سلامت حافظه، پس هر کس متصف به هر دو ویژگی باشد، باید روایتش را قبول و حدیثش را صحیح دانست، زیرا کسی که حافظه اش سالم است (به طور معمول) دچار اشتباه و فراموشی در کلام نمی شود و کسی که عادل است مرتکب دروغ و جعل سخن نمی شود. ▪️ سلامت حافظه راوی به این است که می تواند مطالب را به درستی به ذهن بسپارد و در نقل آنها دچار ضعف و غفلت نمی شود و به هنگام نوشتن، مطالب را به درستی یادداشت می کند. ▪️ مراد از عدالت و وثاقت راوی نیز راستگویی و پرهیز از نسبت دروغ به پیامبر اکرم (ص) است، نه مطلق دروغگویی و اجتناب از همه گناهان، زیرا عدالت امری قسمت پذیر است و ممکن است فردی در چیزی عادل و در چیز دیگر غیر عادل باشد. آنچه در اعتبار سنجی روایت مهم است، امین بودن راوی در نقل گفتار است. البته از آن جا که تحقق این مقدار از عدالت و نیز شناخت آن برای عموم مردم بدون داشتن عدالت همه جانبه ممکن نیست، برای راوی عدالت کامل و پایبندی به تقوا در همه حالات را شرط دانسته اند. ⭕️ معیارهای سخت گیرانه 🔹 برخی در این میان دامنه عدالت را گسترده تر دانسته و امور دیگری را بر راوی منع کرده اند، مانند زیاد سخن گفتن، فروش کشمش، نغمه خوانی و گوش دادن به سازهای طرب انگیز، سربازی و خدمت به پادشاهان، تصوف، موافقت یا مخالف با برخی عقاید و فروع، بدعت و مانند آن. آنها این شرایط را خصوصا در بحث مذهب و اعتقادات راوی تا حدی اضافه کرده اند که دیگر نزدیک است باب عدل به کلی بسته شده، و عمده احادیث نبوی غیر قابل قبول گردد، چرا که راویان شریعت که بعد از صحابه در نسل اول و دوم و سوم آمده اند از این قسم بوده اند و جز عده کمی از تیغ این معیارها سالم نمی مانند. اگر بخواهیم این معیارهای تنگ نظرانه را در اعتبار روایت در نظر بگیریم لازم می آید تمام احادیث نبی از بین برود. 🔹 ابن جریر طبری در شرح عکرمه در همین رابطه گفته است: « لَو كَانَ كل من ادّعى عَلَيْهِ مَذْهَب من الْمذَاهب الرَّديئَة ثَبت عَلَيْهِ مَا ادّعى بِهِ وَسَقَطت عَدَالَته وَبَطلَت شَهَادَته بذلك للَزِمَ ترك أَكثر محدثي الْأَمْصَار لِأَنَّهُ مَا مِنْهُم إِلَّا وَقد نسبه قوم إِلَى مَا يرغب بِهِ عَنهُ » (فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج1، ص 428 به نقل از ابن حریر طبری) اگر هرکسی که عقیده بدی علیه او ادعا می‌شد ثابت می‌شد و عدالتش سقوط می‌کرد و شهادتش باطل می‌شد، در این صورت باید بیشتر محدثین را کنار گذاشت، زیرا از آنها نیست مگر اینکه نسبت هایی به آنها داده شده است. 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از: فتح الملک العلی، ص 83 و 84؛ درس خارج امامت، حضرت استاد ربانی گلپایگانی @kharejkalam
📣 | مباحث مفید از کتاب فتح الملک العلی 🔺 جلسه دهم ⁉️ معیار تشخیص راستگویی یا دروغ گویی راوی چیست؟ 🔹 سخن در این بود که آیا مذهب راوی خصوصا مذهب تشیع در اعتبار حدیث دخالت دارد یا نه؟ برخی مخالفین به صرف اینکه می بینند در سند روایتی فردی شیعی قرار گرفته آن را نامعتبر دانسته و کنار می گذارند. اما گفته شد این معیار صحیحی حتی نزد عالمان بنام اهل سنت نیست. همان طور که نویسنده کتاب «فتح الملک العلی» گفته است: شاخص در اعتبار حدیث در علم رجال دو چیز است: اول وثاقت قول و راستی کلام و دوم صحیح بودن قوه حافظه و ضبط راوی. اگر راوی این دو رکن را داشته باشد، دیگر نوع مذهب او دیگر تاثیری در اعتبار کلامش ندارد. 🔹 ابن صدیق غماری در ادامه این بحث کلام جالبی را از ابوعبدالله ذهبی که از عالمان مشهور و سخت گیر اهل سنت و صاحب کتاب رجالی «میزان الاعتدال» است نقل می کند. ذهبی در شرح حال ابان بن تغلب کوفی می گوید: او شیعه ای سرسخت اما راستگو است. صداقت او مربوط به ما و بدعت او مربوط به خود اوست. احمد بن حنبل، ابن معین و ابو حاتم نیز او را توثیق کرده، و ابن عدی وی را شیعه افراطی دانسته است. 👇 ادامه بحث ... ...
⭕️ سخن جالب ذهبی درباره پذیرش روایان شیعه 🔹 ذهبی بعد می گوید: اگر به من اشکال شود که چطور با وجود مذهب تشیع او را ثقه می دانید، در حالی که معیار وثاقت عدالت است و صاحب بدعت عادل نیست، می گویم: بدعت دو گونه است: 1. بدعت صغری: مانند کسی که افراط در تشیع یا تشیع بدون غلو دارد. این گونه افراد که هم متدین و اهل ورع و راستگو اما شیعه بودند در میان تابعین فراوان هستند و اگر قرار باشد روایات این افراد (به خاطر تشیع آنها) کنار گذاشته شود دیگر چیزی از آثار نبوی باقی نمی ماند و این مفسده ای آشکار است. 2. بدعت کبری: کسی که در رفض وارد شده و مطاعن خلفا را بگوید و یا مبلغ مذهب خویش باشد، روایت او درباره آنچه تقویت مذهبش به شمار می رود پذیرفته شده نیست (میزان الاعتدال، ج1، ص 5). 🔹 جالب است بدانید امام شرف الدین صاحب «المراجعات»، نام 100 نفر از علمای شیعی را می برد که در سند عالمان اهل سنت آمده اند، با این حال روایات آنها را پذیرفته و معتبر دانسته اند. برخی از آنان کسانی هستند که خلفا را طعن و حتی لعن کرده اند. بنابراین اگر حتی راوی داعی هم باشد در صورتی که ثقه باشد روایتش مقبول است. ⭕️ راه تشخیص انسان راستگو از دروغ گو 🔹 ابن صدیق در توضیح می گوید: رد و قبول یک خبر تنها به این دلیل است که آن خبر فی نفسه کذب و یا فی نفسه صدق است، و به چیزی دیگری نیاز ندارد. پس اگر امین اهل سنتی دروغ بگوید، کلامش مردود است و توصیف او به خوبی، دروغ او را راست نمی کند، کما اینکه اگر انسان دروغ گویی واقعا راست بگوید، آن سخن پذیرفته است و توصیف او به بدی باعث نمی شود راست او دروغ شود. این یک حکم پذیرفته شده عقلی است. اما از آنجا که تشخیص حقیقت در مورد افراد در بیشتر موارد ممکن نیست، به ظن و گمان قوی در آنها اکتفا می شود، و این امر با توصیف راوی به راستگویی یا توصیف او به بدی بد اتفاق می افتد. بنابراین هر کس به صداقت متصف شود، تا زمانی که به آن شناخته شود، ظن راستی به خبرش پدید می آید، و کسی که دروغ گو باشد و آن را تکرار کند، گمان دروغ به خبرش می رود. و چون عامل پرهیز از دروغگویی، خوف از خدای متعال است، این گمان به کسی حاصل نمی شود مگر اینکه صفت خوف از خدا را داشته باشد، چون کسی که جرات بر دروغ گویی پیدا کرده باشد می تواند به خدا و پیامبر (ص) هم دروغ بگوید. 🔹 ابن صدیق در ادامه می گوید: و چون دروغ (خلاف واقع گفتن) ممکن است از روی عمد نباشد بلکه از روی توهم و اشتباه رخ داده باشد، به عدالت راوی، سلامت قوه حافظه نیز اضافه شده است تا این باور را ایجاد کند که راوی از توهم و خطا هم دور است. 🔹 اما باورهای دیگری که یک راوی می تواند داشته باشد مثل اعتقاد یا عدم اعتقاد او به قضا و قدر الهی، و یا اعتقاد او به اینکه علی (ع) افضل از ابوبکر و عمر است و یا سزاورتر به خلافت است و مانند آن، هیچ یک دخالتی در درستی یا نادرستی خبر او ندارد. بنابراین شرط کردن چنین اموری در قبول خبر واضح البطلان است. 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از: فتح الملک العلی، ص 85 - 86؛ درس خارج امامت، حضرت استاد ربانی گلپایگانی @kharejkalam
📣 | مباحث مفید از کتاب فتح الملک العلی 🔺 جلسه یازدهم ⭕️ اهل بدعت فاسق اند و فاسق غیر قابل اعتماد ⁉️ برخی اشکال کرده و گفته اند: علت اینکه سخن اهل بدعت (شیعیان) در روایت قبول نمی شود، این است که عقیده آنان باعث فسق است و چگونه می توان به سخن فاسق اعتماد کرد؟ 🔹 ابن صدیق غماری در پاسخ چند نکته جالب را بیان می کند: 👇 ادامه بحث ... @kharejkalam
⭕️ 1. عدم شمول تعریف فسق بر اهل بدعت 🔹 این سخن باطل است، زیرا فاسق به کسی گفته می شود که می داند حدود الهی چیست با این حال از آن خارج می شود، اما کسی که شما او را اهل بدعت می دانید، از حکم خدا خارج نشده است، زیرا او به آنچه اعتقاد دارد حکم خدا است عمل کرده است، اتفاقا او می گوید حکم خدا آن چیزی است که من می گویم. حداکثر چیزی که درباره این فرد می توان گفت این است که او در اجتهادش خطا کرده است و چنین فردی ضال و گمراه است نه فاسق، و میان این دو فرق است. 🔹 این اصطلاح اهل سنت است که اهل بدعت را فاسق می دانند، اما با گفتن آن، حقیقت مساله عوض نمی شود. آیا دلیلی داریم که هر جا کلمه فسق آمد، پس دیگر خبر چنین فردی قابل قبول نیست؟ علاوه بر اینکه خروج از حکم خدا منحصر در کذب نیست و لذا ممکن است فردی فاسق باشد اما نه به خاطر دروغگویی بلکه به خاطر گناهی دیگر، چنین فردی فاسق است اما کاذب نیست. 🔹 آری، اگر فردی گناهانی می کند که به دروغ گویی هم مرتبط است، در این صورت دیگر نمی توان به خبر او اعتماد کرد. مثل کسی که می داند شرب خمر حرام است، اما تقوا ندارد و می خورد، و یا می داند اکل مال به باطل حرام است، با این حال می خورد. روشن است که چنین شخص ابایی ندارد که به رسول خدا (ص) هم دروغ ببندد. البته باید در نظر داشت که درست است که ملازمه ای نیست که چنین فردی حتما دروغ بگوید، اما اعتماد به او را متزلزل شده و نیازمند احراز است. ابن صدیق می گوید: ولی اهل بدعت بودن، مانند شرب خمر و حرام خواری نیست، زیرا او از نظر خودش مرتکب حرامی نشده است تا نگران باشیم که در حدیث هم دروغ می گوید. ⭕️ 2. اعتقاد بالاتر برخی اهل بدعت درباره دروغ 🔹 نکته بالاتر اینکه برخی از اهل بدعت، مرتکب کبیره را کافر و مخلد در آتش جهنم می دانند در حالی که ما اهل سنت مرتکب کبیره را فاسق می دانیم. روشن است که عقیده این اهل بدعت بیشتر موجب اجتناب از دروغگویی می شود. (معتزله معتقد هستند مرتکب کبیره کافر است و اگر توبه نکند مخلد در آتش بوده و شفاعت شامل حال او نمی شود). آیا درست است که ما خبر چنین فردی را قبول نکنیم و او را فاسق بدانیم در حالی که او ویژگی هایی دارد که در اعتبار راوی خیلی مهمتر است؟ ⭕️ 3. وجود افرادی در نهایت تقوا و دینداری در میان شیعیان 🔹 ابن صدیق غماری می گوید: در میان روافض و اهل بدعت کسانی هستند که از در نهایت تقوا و دینداری و پاکدامنی هستند، و ملاکات اعتماد به خبر را در بالاترین سطح دارند. اکنون آیا صحیح است که ما به خاطر برخی عقاید مانند اینکه امیرالمومنین (ع) را افضل می داند، سخنشان را بالکل رد کنیم؟ 🔹 این سخن این پیامد باطل را دارد که ما سخن کسانی که غرق در معصیت هستند را با اهل بدعتی که اهل تقوا هستند، در یک ردیف قرار دهیم. آیا حرف یزید و اعمش را که از روات شیعه و بسیار پایبند است را در یک ردیف قرار می دهید؟ آیا عبدالرزاق شیعی که خیلی متدین و اهل ورع است را همانند حجاج بن ثقفی خون ریز در یک ردیف قرار می دهید؟ این مانند آن است که فردی در رانندگی مرتکب یک خطا کوچک شود و ما او را در کنار آدمکش ها و تبهکاران حرفه ای قرار دهیم. 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از: فتح الملک العلی، ص 86؛ درس خارج امامت، حضرت استاد ربانی گلپایگانی 98/11/15 @kharejkalam
📣 | مباحث مفید از کتاب فتح الملک العلی 🔺 جلسه دوازدهم ⭕️ دسیسه خطرناک نواصب برای حذف فضایل عترت (ع) 🔹 ابن صدیق غماری در کتاب «فتح الملک العلی» چند دیدگاه درباره تاثیر مذهب در اعتبار راوی بیان می کند: 1. قول اهل بدعت (خوارج و معتزله و ... شیعه ) مطلقا مردود است. 2. اگر روایت شرایط عمومی وثاقت حدیث را داشته باشد، مذهب راوی تاثیری در صحت آن ندارد. (از نظر بسیاری از عالمان حدیث اهل سنت، کسانی را که آنان را اهل بدعت می دانند، هرگاه از سلامت ذهنی و اخلاقی خصوصا صدق، برخوردار باشند، روایتشان مورد قبول است). 3. قول این راویان مشروط پذیرفته می شود و آن اینکه حدیثی که نقل می کنند موید مذهبشان نباشد. 4. برخی دیگر گفته اند موید مذهب خویش بودن عیبی ندارد، اما آن راوی نباید داعی و لیدر مذهب خود باشد. ابن حجر عسقلانی نیز در «لسان المیزان» این چهار دیدگاه علمای رجال و حدیث اهل سنت درباره روایات شیعه و اهل بدعت را بیان کرده است. 👇 ادامه بحث ... @kharejkalam
⭕️ پذیرش این شرط مساوی با از بین رفتن کامل سنت 🔹 این شرط اگر صحیح باشد احادیث نبوی نیز کلا از بین می رود زیرا به هر راویی که رجوع کنید، در اصول و فروع عقیده و مذهبی دارد که به آن میل دارد. غالبا روایات نیز مورد اجماع نیستند. پس اگر چیزی را روایت کنند که مطابق مذهبش باشد باید رد شود هر چند ثقه باشند. بر این اساس همان طور که فردی که ثقه است اما اهل بدعت است، در صورتی که روایتش تایید عقیده اش باشد کنار گذاشته می شود، همان طور مریدان ابوبکر نیز اگر باب فضایل وی حدیثی نقل کنند نباید مورد پذیرش قرار گیرد. اشعریها، شافعی ها و سایر مذاهب نیز نباید حدیثی در تایید مذهبشان بیان می کنند مورد پذیرش قرار گیرد. بر این اساس چیزی از سنت باقی نمی ماند، زیرا مگر چند روایت متواتر و یا مورد اتفاق وجود دارد. نتیجه این می شود که اکثر روایات رد شود. بنابراین این قاعده در غایت فساد است. 🔍 این بحث ادامه دارد ... 📙 برگرفته از: فتح الملک العلی، ص 108- 112 و درس خارج امامت، حضرت استاد ربانی گلپایگانی 10 و 11 / 8 / 1401 @kharejkalam