eitaa logo
خط ۱۲۸•••
148 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
✅ کپی از مطالب، با ذکر صلوات با عجل فرجهم، آزاد است. ارتباط با مدیر @yaran_bineshan لینک کانال: @khat_128   🔆 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌱🌾🌱🌾🌱 ثعلبه كه مردى فقير بود و از ثروت بهره اى نداشت. همیشه در نماز جمعه و جماعت شرکت میکرد. روزى به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: اى رسول خدا! برايم دعا كن، خداوند به من ثروتى عنايت كند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى ثعلبه! مقدار مالى كه در اختيار توست، اگر به اداى شكرش برخيزى؛ براى تو بهتر است از ثروتى كه نتوانى مسئوليت آن را تحمل كنى. آيا دوست ندارى از زندگى پيامبرت درس بگيرى؟ اى ثعلبه! به خدا اگر اراده كنم كوه ها برايم طلا و نقره مى شود؛ 👈 امّا بهترين زندگى آن است كه در آن عفاف و كفاف باشد و بهترين مال آن است كه انسان بتواند شكرش را به جاى آورد. ‼️ ثعلبه به بيان رسول خدا صلى الله عليه و آله قانع نشد و با اصرار از پيامبر صلى الله عليه و آله تقاضاى دعا كرد و به حضرت عرضه داشت: به آن خدايى كه تو را مبعوث به رسالت كرده است، اگر ثروتى به من عطا شود، به هر كس در ثروت من حق دارد حقّش را ادا خواهم كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله، به دنبال اصرار ثعلبه دعا كرد. پس از دعاى رسول خدا صلى الله عليه و آله زندگى مادى ثعلبه دگرگون و روز به روز ثروتش زيادتر شد. اوّل چند گوسفند تهيّه كرد و مشغول دامدارى شد. به مرور زمان دامنه اموالش چنان وسعت گرفت كه به تدريج شهر مدينه از پاسخ گفتن به نياز او عاجز شد. به همين علت از شهر به بيابان رفت و در آنجا به كار دامدارى مشغول شد و چنان سرگرم اداره كار خود شد كه بر اثر كثرت كار از جمعه و جماعت و زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله محروم ماند. پس از نزول حكم زكات، به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله، مأموران جمع آورى زكات به سراغ ثعلبه رفتند و برابر حكم خدا و رسول، از او طلب زكات كردند؛ امّا او از دادن زكات بخل ورزيد و در جواب گفت: زكات در رديف جزيه اى است كه از اقليّت هاى مذهبى مى گيرند و اين برنامه، زورى است كه بر ما ثروتمندان تحميل مى شود و من از دادن اين گونه ماليات ها خود را معذور مى بينم 😳 چون خبر بخل ورزى او به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد دو بار فرمودند: واى بر ثعلبه، واى بر ثعلبه. 👈او هم چنان به جمع ثروت و اضافه كردن آن مشغول بود، تا تمام ثروت از كفش رفت و عاقبت به شر شد و عاقبت بخیر نشد 😔  منبع: پایگاه شیخ حسین انصاریان ❤️ قلبت را به حکمت خدا شاد کن و به خدا اعتماد کن... 🍃 @khat_128
🔹کرامات حضرت والد(آیت الله ناصری) می فرمودند: حاج شيخ محمد باقر (پدر بزرگ ما) يک رفيقي داشت فاميلش آقاي اراکي بود. مي‌گفتند پيرمردي بود مال اراک و مرد خيلي صالحي بود و از رفقاي پدربزرگ ما بود. او گفته بود که من در ايام طلبگي در نجف سختي‌ هائي مي‌کشيدم و رياضاتي و توسلاتي داشتم. رياضات(سختی) قهری هم براي ما بود مثل گرسنگي زياد و... این ریاضات قهری مصادف شد با ایامی که من روزه هم مي‌گرفتم و عصرها که مي‌شد من را ضعف شديدي عارض مي‌ شد. 🔸اما حرم آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌ رفتم و يک زيارت امين الله مي‌ خواندم. و به اين جمله که مي‌ رسيدم که «و ارزاقک الي الخلائق من لدنک نازله“ يک حالت قوت و نشاطی به من دست می داد مثل اينکه يک غذاي خوبي من خورده باشم و قوي می شدم؛ اين جمله براي من در محضر آقا اميرالمؤمنين عليه السلام، اين حال را ايجاد مي‌ کرد. ‌ ‌ 📚 حاج شیخ جعفر ناصری 🌷 🌷 🍃 @khat_128
🔴راهی برای گشایش از گرفتاری ها! علامه لاهیجانی انصاری (رحمت الله علیه) به نقل از استادش مرحوم میرزا علی آقا قاضی طباطبایی فرمودند: روزی از ایشان پرسیدم كه در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و در بن‌بست‌كارها به چه ذكر مشغول شوم تا گشایش یابد؟ (مرحوم قاضی) در جواب فرمودند: پس از پنج بار صلوات و قرائت آیة الكرسی، در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو؛  « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِكَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تَشاء» خدایا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محكم قرار بده در آن چنان جوشنی كه كسانی را كه بخواهی قرار می‌دهی تا گشایش یابید...  📚 اسوه عارفان ، گفته ها و ناگفته‌ها درباره مرحوم علامه سید علی آقا قاضی ، ص33 🍃 @khat_128
رضا سگ باز!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد رضا رو آوردن و گفتن: ”این کیه دیگه...؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. اما چمران مشغول نوشتن بود! رضا وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره، رضا که به زمین افتاد... خدا، رضا رو واسه خودش جدا کرد.... (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی... 📚 منبع: کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران 🍃 @khat_128
❤️ تو برا کی دعا میکنی؟؟ می گوید : من در بودم . کمی راه رفتم تا اینکه به برخوردم . به او سلام كردم . او يك چشمش آسيب ديده بود . ديدم چشم سالمش هم مانند لَخته اى خون ، قرمز است . به اوگفتم : تو يكى از چشمانت كه آسيب ديده است . به خدا سوگند ، من نگران چشم ديگرت هستم . خوب است اندكى از گريه ات بكاهى ! گفت : به خدا سوگند ، اى ابا محمّد ! امروز ( روز عرفه ) ، حتّى يك هم براى خودم نكردم . گفتم : پس براى كه دعا كردى؟! گفت : براى برادرانم دعا كردم ؛ زيرا از عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : « مَن دَعا لِأَخيهِ بِظَهرِ الغَيبِ ، وَكَّلَ الله بِهِ مَلَكا ، يَقولُ : ولَكَ مِثلاهُ هر كس در غياب برادرش براى او دعا كند ، خداوند ، فرشته اى بر وى مى گمارد كه بگويد : دو چندانِ آن [دعا] از آنِ خودت باد! » . لذا خواستم كسى باشم كه براى برادرانم دعا مى كنم و فرشته براى من دعا كند ؛ چرا كه من در [ اجابت ] دعايى كه براى خودم مى كنم ، شك دارم ؛ امّا در دعاى فرشته براى خودم شك ندارم . 🗂منبع :كافی ، ج ۴ ، ص ۴۶۵ 🍃 @khat_128
⭕️ قابلمه نجات بخش هی می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم.خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم. تا اینکه ﭘام به جبهه باز شدو مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم. بچه ها از دستم ذله شده بودند. بس که هی از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقب ماشین که سوار بودیم گفت: " می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ با خوشحالی گفتم : " خوب معلومه" نا غافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم. ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمدو نفس راحتی کشیدم. یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟! 🍃 @khat_128
⁉️ خیلی وقته حسابش از دستم در رفته...! 🔅 از آیت الله بهجت پرسیدم: «چطور می شود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را درک (دید) کرد؟» 👈 گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» 🔹 از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن روزانه ام ترک نشده بود. 💔 اما امروز خیلی دلم گرفت. با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشم؟» ✍ بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم، آقا برگشتند به من گفتند: 👈 «چشم آدم باید مواظب باشه. اگر کسی می خواد آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه.» 😔 سرم را انداختم پایین... حساب و کتاب چشم هایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود😢 📚 در خانه اگر کس است، ص ۴٣ (بر اساس خاطرات یکی از شاگردان آیت الله بهجت رحمة الله علیه). 🍃 @khat_128
😈 نصیحت شیطان ✨پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم! حصرت نوح گفت : چه حقی؟! خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا مراقب حيله من باش! ➊👈هنگامی که خشمگین شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر قضاوت می کنی! ➌👈هنگامی که با زن نامحرم خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ 🍃 @khat_128
🍂 نخوان، زجر می کشم... ☘ فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. یکی از شاگردان درس خوان و جوانش به حال مرگ افتاد... ➖فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو : «لا اله الا الله» گفت: هم نمی گويم و هم بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى 😳 👈 فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «يس» را بخوانم، شايد گره اش باز شود، پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ✨« لكلّ شىء قلب و قلب القرآن يس »✨ هرچیزی قلبی دارد، و قلب قرآن، سوره یاسین است. ❗️شاگرد گفت: “ نخوان، من از شنيدنش زجر می كشم” و از دنیا رفت... ⁉️ استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی دين مرد! خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است. 🔥 شاگردش را ديد كه در آتش است! گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار سه گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛ 🔻گناه اول: حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم. 🔻گناه دوم: من دو بهم زن و فتنه گر بودم 🔻و گناه سوم من: سالى يكبار مشروب می خوردم. اگر توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم. 📚منبع: استاد انصاریان- سایت عرفان 🍃 @khat_128‌
📌 او فقط من را دارد... حضرت موسي(علیه السلام) در كوه طور با خدا مناجات میکرد. عرض كرد: يا اِلهَ الْعالَمين اي خدای جهانيان جواب شنيد لبيك (يعني نداي تو را پذيرفتم، رد نمي‌كنم) سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْمُحْسِنينَ اي خداي نيكوكاران جواب شنيد لبيك... سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْعاصِينَ اي خداي گناه‌كاران سه بار جواب شنيد لبيك. حضرت موسي تعجب كرد و عرض كرد: خداوندا! تو را خداي جهانيان، خداي نيكوكاران و خداي اطاعت‌كنندگان خواندم، يك بار فرمودي لبيك! ولي وقتی تو را خداي گناه‌كاران خواندم سه بار لبيك فرمودي، حكمتش چيست؟ خداوند فرمود: «مطيعان به اطاعت خود، نيكوكاران به نيكوكاري خود و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند... اما گناه‌كارانند كه جز به فضل و كرم من پناهي ندارند، اگر از درگاه من نااميد گردند به درگاه چه كسي پناهنده شوند؟! 📚 منتخب قواميس الدرر، ص 285. منبع: پندهاي جاويدان،نويسنده محمد محمدي اشتهاردي 🍃 @khat_128
📌 او فقط من را دارد... حضرت موسي(علیه السلام) در كوه طور با خدا مناجات میکرد. عرض كرد: يا اِلهَ الْعالَمين اي خدای جهانيان جواب شنيد لبيك (يعني نداي تو را پذيرفتم، رد نمي‌كنم) سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْمُحْسِنينَ اي خداي نيكوكاران جواب شنيد لبيك... سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْعاصِينَ اي خداي گناه‌كاران سه بار جواب شنيد لبيك. حضرت موسي تعجب كرد و عرض كرد: خداوندا! تو را خداي جهانيان، خداي نيكوكاران و خداي اطاعت‌كنندگان خواندم، يك بار فرمودي لبيك! ولي وقتی تو را خداي گناه‌كاران خواندم سه بار لبيك فرمودي، حكمتش چيست؟ خداوند فرمود: «مطيعان به اطاعت خود، نيكوكاران به نيكوكاري خود و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند... اما گناه‌كارانند كه جز به فضل و كرم من پناهي ندارند، اگر از درگاه من نااميد گردند به درگاه چه كسي پناهنده شوند؟! 📚 منتخب قواميس الدرر، ص 285. منبع: پندهاي جاويدان،نويسنده محمد محمدي اشتهاردي 🍃 @khat_128
📌 او فقط من را دارد... حضرت موسي(علیه السلام) در كوه طور با خدا مناجات میکرد. عرض كرد: يا اِلهَ الْعالَمين اي خدای جهانيان جواب شنيد لبيك (يعني نداي تو را پذيرفتم، رد نمي‌كنم) سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْمُحْسِنينَ اي خداي نيكوكاران جواب شنيد لبيك... سپس عرض كرد: يا اِلهَ الْعاصِينَ اي خداي گناه‌كاران سه بار جواب شنيد لبيك. حضرت موسي تعجب كرد و عرض كرد: خداوندا! تو را خداي جهانيان، خداي نيكوكاران و خداي اطاعت‌كنندگان خواندم، يك بار فرمودي لبيك! ولي وقتی تو را خداي گناه‌كاران خواندم سه بار لبيك فرمودي، حكمتش چيست؟ خداوند فرمود: «مطيعان به اطاعت خود، نيكوكاران به نيكوكاري خود و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند... اما گناه‌كارانند كه جز به فضل و كرم من پناهي ندارند، اگر از درگاه من نااميد گردند به درگاه چه كسي پناهنده شوند؟! 📚 منتخب قواميس الدرر، ص 285. منبع: پندهاي جاويدان،نويسنده محمد محمدي اشتهاردي 🍃 @khat_128