eitaa logo
خط نگــار ✍️
2.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
775 ویدیو
503 فایل
🧕 یه معلم فعّال که عاشق هنره 😊 اینجا هستم تا با نوشتن حالمونو خوب کنیم 🥰 ✍️ به دوتا ادمین تبلیغ و تولید محتوا نیازمندیم😎 من اینجام👇 @saba_natanz 🌱 اینستگرام @khat_negarr 🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دعای روز ششم ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ لاتَخْذُلْنِي فِيْهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ، وَلا تَضْرِبْنِي بِسِياطِ نَقْمَتِكَ، وَ زَحْزِحْنِيِ فِيْهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَ أَيادِيكَ يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ. «خدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مساز، و تازیانه‌های عذابت را بر من مزن، و از موجبات خشمت دورم بدار با منت و بخششت بر من ببخشای‌، ای نهایت آرزوی آرزومندان.» https://eitaa.com/khat_negarr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یادت باشه جایی که تو دستت نمیرسه خدا شاخه رو میاره پایین😊 🌱https://eitaa.com/khat_negarr
خط نگــار ✍️
🌱 برای دسترسی سریع به کلیپ های آموزشی روی لینک های زیر بزنید: آموزش ادیت قسمت اول آموزش ادیت قسمت
🌱 سلااام و‌نوررر نماز روزه هاتون قبووول😊 این روزها و شب ها فرصت خوبیه برای تمرین حتما آموزش هامون رو ببینید و تمرین کنید . حال خوبتونو به ماهم انتقال بدید😎 منکه دیشب تا ساعت ۴ صبح مشغول دیدن فیلم های آموزشیم بودم🥴
. خب یکی خوشش نیومد رفت☹️ . میگم یه هول بدید این اعداد رد بشه مثل الاکلنگ مدام بین ۷۵۶ و ۷۵۸ در حال بالا و‌پایین شدنیم👣
🌱 داشتم برگه‌های دانشجوهامو تصحیح میکردم.. یکی از برگه‌های خالی توجه‌مو به خودش جلب کرد.. به هیچ کدام از سوال‌ها جواب نداده بود، فقط زیر سوال آخر نوشته بود: نه بابام مریض بوده نه مامانم، همه سالمن خداروشکر.. تصادف نکردم، خواب نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده.. فقط دیشب تولد عشقم بود.. گفتم سنگ تمام بذارم براش برا همین بعدازظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه‌ها.. بزن و برقص.. شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم.. بعد بهم گفت بریم دربند.. پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی می‌ارزید.. مخصوصا باقالی و لبوی داغ چرخی‌های سر میدون.. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم تا به هم برسیم.. دیگه تا بردمش خونه و خودم برگشتم این سر تهران ساعت یک شب شده بود.. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم.. یعنی لای جزوه رو هم باز کردم ها.. اما همش یاد قیافش می‌افتادم وقتی لبو رو مالیده بود به پک و پوزش.. خنده‌ام می‌گرفت و حواسم پرت میشد.. یهویی هم خوابم برد، بی‌هوش شدم انگار.. حالا نمره هم ندادی نده، فدای سرت.. یه ترم دیگه هم آوارت میشم نهایتش.. فقط خواستم بدونی بی‌اهمیتی و این چیزا نبوده، یه وقت ناراحت نشی! چند سال بعد تو یه دانشگاه دیگه از پشت زد رو شونه‌ام و گفت: اون بیستی که دادی خیلی چسبید.. گفتم: اگه لای برگت یه تیکه لبو میپیچیدی بهت صد میدادم بچه.. خندید و دست انداخت دور گردنم.. گفت: بچه‌مون هفت ماهشه استاد باورت میشه؟ عکسش رو از روی صفحه گوشیش نشونم داد، خندیدم.. گفت این موهات رو کی سفید کردی اینجوری نبودی که.. نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط.. نشست کنارم.. دلم میخواست برایش بگویم که یک شب هم تولد عشق من بود.. که خودش نبود.. دورهمی نبود.. نایب نبود.. امامزاده صالح نبود.. فقط سرد بود.. مرتضی برزگر🖋 و سکوت و دگیر هیچ...🥺 ✍️ خط نگار
🌱 اونجاکه احسان نصری میگه : ما پاسخی به زخم زبان‌ها نمی‌دهیم ما را خدا برای سکوت آفریده‌است ... ✍️ خط نگار
🌱 اونجا که صبا میگه دگر نگویم که در نبودنت چگونه ام! مارا خدا برای سکوت آفریده است... 🥺
شاعر شدم رفت... کاش اینجام مثل تلگرام میشد پیامها رو لایک یا دیسلایک کرد مگه نه؟!!
🌱 ممنون از محبت هاتون❤️😊