هدایت شده از فرهنگ و هنر فارس
🌿گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست...
🪐دورهمنشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس
🟪خانه شعر و ادبیات خاتم
🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری
⭕️ با ارشاد:
دکتر #محمد_مرادی
و با حضور :
⭕️ #ناصر_فیض
⏰ زمان : دوشنبه ۱۴ اسفند ماه، ساعت ۱۶:۳۰
🏛 مکان : شیراز - اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - طبقه زیرین - تالار گفتگو
#اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
🔸ارتباط با ما:
🔻🔻🔻
Eitaa.com/farhangi_fars
"به بهانهی روز هنر انقلاب اسلامی: شکایتی از خود و آنان که میدانند"
اینعزیزکان که بیشتر، تاجرند و گاه شاعرند
گاه یار شیخ و میر و گاه... مانده در صف اکابرند
بزم را... شراب و بنگ را... عارفِ همیشه عاکفاند
رزم را... خروش و جنگ را... چون پرندهی مهاجرند
لفظهای کهنهسودشان... خاک خورده بین دودشان
شاعرانِ عصر نیستند، گرچه شاعر معاصرند
خرسهای ظاهرا بشر... گرگهای یوسفِ هنر
با منافقان موافقاند با مهاجران مجاورند
این دغلدلان که در زبان، پیرو امام صادق(ع)اند
این سبکسران که وقت نان، شیعهی امام باقر(ع)اند
هرزههای از هنر بَری، گرم در تب سخنوری
مثل فرّخی و عنصری، سستهای بیعناصِرند
گاه مست شمس و مولوی، گاه جیرهخوار منزوی
در جوار حضرتِ "رَوی"، رکن اوّل منابرند
در غزل اگرچه کاملاند، جرعهجرعه زهر قاتلاند
وقت جنگ باطنیمرام... روز صلح اهل ظاهرند
گاه: بیتبیت صائباند... گاه: کشفکشف طالباند
داغ را... هماره غائباند... باغ را... همیشه حاضرند
ما: تبار فضلمان: کبار... خطّ سرخ شعرمان: غبار
این حرامیانِ بیتبار... شعر را غبارِ خاطرند
خون: بهارِ آستین ماست... درد: زینت جبین ماست
ما حبیبِ بِنمظاهریم... این حبابها مُظاهرند
شاعری به کشفِ نغز نیست... شیعه اشک و شال سبز نیست
لاف میزنیم شیعهایم، فکر میکنند شاعرند
*
شعر: ساحت طهارت است، هان! کجای خاک خفتهاند
آن "شریف"ها که لایقاند... آن "کُمیت"ها که طاهرند
*به شاعران مشهور تاریخ ادب شیعی: کمیت بن زید اسدی و سیّد شریف رضی.
#شعر
#اعتراض
#شکایت
#غزل
#روز_هنر_انقلاب
#آوینی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
@khatam_shz
| خانه شعر و ادبیات خاتم |
"پرنده"
ایکاش! اوج مارا در ابرها ببینند!
آنانکه در هبوطند اینانکه بر زمینند
چون ما نصیب آنان، یکباغ: داغ بادا
شاید گلی ببویند، یا لالهای بچینند
اشکی به شوق رفتن، بر گونهها بکارند
آنان که از نرفتن، غمگین و شرمگینند
ما: راهی طلوعیم، آغاز یک شروعیم
همراه ما بیایند، آنان که اینچنینند
*
آنانکه طعنهشان بر، بال پرندگان بود
اینک عروج مارا در آسمان ببینند
#پرواز
#استرجاع
#محمد_مرادی
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃
@khatam_shz
"قصیدهای به بهانهی سالروز پیوند امام متقیان و بانوی پرهیزگاران"
ای رو به اوجتان، نگران: ماه و آفتاب
در عشقتان، اسیرِ زمان: ماه و آفتاب
در جستجوی مهر شما، ای دو بیکران!
رفتند از کران به کران، ماه و آفتاب
مقصد سوی شماست اگر روز و شب به شوق
هستند دورهگردِ جهان، ماه و آفتاب
شاید چراغ کوفه و شمع مدینهاند:
چشمکزنان و نورفشان، ماه و آفتاب
اینیک غلامِ خاصه و آنیک کنیزِ پیر
درخدمتند، از دل و جان، ماه و آفتاب
دارند هر شعاع، چه اسراری از شما
گر واکنند لب به بیان، ماه و آفتاب
از داستان عشق شما حرف میزدند
گر داشتند نطق و زبان، ماه و آفتاب
*
اینسمت: باد و ابر سواران روزِ بار
آنسمت: چاکرانِ نهان، ماه و آفتاب
اینسمت: کوه و دشت گدازادگانِ پیر
آنسمت: خادمان جوان، ماه و آفتاب
*
بنویس روی دفترِ گل: فاطمه_ علی
از غیرت نسیم بخوان: ماه و آفتاب
در نبضنبض من به تولای نامشان
هرلحظه میزند ضربان ماه و آفتاب
*
یا فاطمه! ازآن لبِ والشّمس والضّحا
در شام جانمان بتکان! ماه و آفتاب
در کهکشان دفترم ای شورِ شعرخیز!
جای ستارهها بنشان ماه و آفتاب
دستاس را دوباره بچرخان به سمت عرش
شاید شوند قرصِ دو "نان"، ماه و آفتاب
*
یا مرتضی! از آن دلِ پر نورِ موجموج
در چاه ذهنمان بچکان، ماه و آفتاب
سرگیجهی شکوه تو افتاده در جهان
هستند اگر که در دوَران ماه و آفتاب
دلوی برآر و لب به مناجات باز کن
تا بشکفند از هیجان، ماه و آفتاب
در لشکر زمان که محمّد امیر اوست
پرچم ولای توست و نشان، ماه و آفتاب
*
ای آفتاب عصمت و ای ماهتاب علم
از نورتان، دچار قِران ماه و آفتاب
معنای روشنیّ جهان مناید اگر؛
شد شمع خلوت دگران، ماه و آفتاب
گرمای زندگانی مایید اگرچه هست؛
دلگرمی فلان و فلان ماه و آفتاب:
از "آفِلین" ملولم با دین مِهرتان
تا هست دینِ اهل گمان ماه و آفتاب
*
امشب که شاهراهِ عروج است کهکشان
از بس نزول کرده به جان، ماه و آفتاب؛
دستِ علی میانهی دستان فاطمه است
با هم طلوع کرده چهسان؟ ماه و آفتاب
#محمد_مرادی
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
"سقا"
در غزه، هزار طفل غمگین: تشنهاست
صد لاله و صدهزار نسرین: تشنهاست
برگرد و برای کودکان آب بیار!
یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنهاست
#محمد_مرادی
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
"کدام مخاطب؟"
یکی از مباحث اصلی در نقد شعر و تاریخ ادبیات، مسئلهی مخاطبشناسی و رابطهی شاعر با مخاطبان آثار است.
نسبت شاعر با سنت و نوآوری، مسئلهی شاعر و زمان و همچنین مقبولیت، از زوایایی است که پیوندی مستقیم با مخاطب دارد.
نکتهی مهم در هنر شاعری، شناخت نوع مخاطب و تعیین رابطهی موثر خالق ادبی با هر دسته از مخاطبان است. اگر مخاطبان را به سهدستهی خاص(فعال و آشنا با شعر)، میانه(شعرخوان و علاقهمند) و عام(مخاطبان شعر با انگیزههای محتوایی و غیر ادیبانه) تقسیم کنیم، چنین میتوان ادعا کرد که آنچه شعر شاعر را فراتر از زمان مقبول میکند، پذیرش مخاطبان خاص است.
برای مثال نسیم شمال از مقبولترین شاعران چندسدهی اخیر است؛ شاعری که سرودههایش در زمان مشروطه زبانزد بوده؛ حال آنکه در اواخر حیاتش کمتر به شعر او توجه شده و اینک جز شانی عمدتا تاریخ ادبیاتی_اجتماعی، کمتر(بهندرت) میتوان برای او اهمیت شاعرانه قائل شد.
مخاطب نسیم شمال در اواخر دوران قاجار، در شعر او به دنبال بازتاب مشکلات اجتماعیاش چون فقر و گرسنگی و استبداد و...، بوده و پس از افت هیجانات عصر خود، دیگر تمایلی به بازخوانی شعر او نداشته است.
کارکردی نظیر این نگاه عام را در موجههی مخاطبان عصر پهلوی با شعر امثال "کارو" و "زهری" و "سهیلی" و بسیاری از شاعران رمانتیک میتوان دید. شاعرانی که در سالهایی از امثال "اخوان" نیز مقبولتر بودهاند؛ اما دلیل پذیرش آنان عناصر شاعرانه و اصالت شعر آنان نبوده است.
مخاطبان عام عمدتا از طریق رسانهها و فضای مجازی و محافل و نشستها و گاه از مسیر پیوند اشعارشان با دیگر هنرها چون: موسیقی و دکلمه و مجلسگردانی یا سوار بر امواج رویدادهای سیاسی و اجتماعی، با شعر پیوند میگیرند و با فروکاستن نیروی پیشران آن موقعیت، شعر مورد نظر را نیز فراموش میکنند.
حال آنکه مخاطبان خاص، با نگاهی کنشگر و در زمان گسترده و منطبق با قابلیتهای گوناگون شعر چون: سنت ادبی، کشف و نوآوری، عاطفه و اندیشهی فردی و زیست شاعرانه، به شاعر و اثر مکتوب او مینگرد. مخاطب خاص هرچند به عدد محدودتر از مخاطب عام است، در مقبولیت شاعر تاثیری بلندمدت دارد.
حال شاعر است که در سلوک خود ناگزیر است، دستهای از این مخاطبان را بر دستهای دیگر ترجیح دهد؛ هرچند شاعر آشنا به تاریخ ادبیات، با نگاهی کلیتر به وضعیت نقد و مواجهه با مخاطبان شعر مینگرد و میکوشد، تمام نیروی خود را بر یکی از این دسته متمرکز نکند و گزارههای شاعرانهی خود را بر سلیقهی ادبی ترکیبی از مخاطبان خاص و عام قرار دهد؛ هرچند همواره عقربههای تمایل او متوجه مخاطبان خاص شعر خواهد بود.
#نقد_شعر
#مد_زدگی
#مخاطب_عام
#عوام_زدگی
#مخاطب_خاص
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
"به طایفهی صهیون"
تو قوم برتری! آری: در آیینِ تبهکاری
تو قوم برتری! در قتل و در کشتار و خونخواری
تو قوم برتری! در سطرسطر "لاویان" خواندم
که در هر صفحهات گوسالههای سامری داری
*
صدای جلجتای "بلعم" از نای تو میآید
که نفرین بر تو ای معنای "باعورا"ی بیعاری
خیالت چیست؟ تسخیر فرات و نینوا تا نیل؟
مگر این آرزوها را به خاک گور بسپاری
بکُش مظلومهای پاکِ صبرا و شتیلا را
بکش! ای منطقت تکرار جنگ و کودکآزاری
بیفکن بمبهایت را که فردا "یومِ کیپور"* است
که از هر بمب میروید هزاران موشکِ کاری
زمان انتقام ای آل اسرائیل! نزدیک است
که خون ارمیا در دشتهای تو شده جاری
تو! تار عنکبوت و غزه طوفانهای اَلاقصی است
که در اقصینقاطتت پرچم مرگ است انگاری
بخواب و خوابهای خوش ببین در "تیه"ِ خرگوشی
جواب خواب کابوس است و شبتاصبح بیداری
تورا داوود حزباللهیان با سنگ خواهد کشت
به لشکر خوش مباش ای زادهی جالوت طراری
*
من اینک با غم و زاری غزلخوان فلسطینم
به زلف و دود خوش باشند شاعرهای بازاری
زیارتگاه من قدس است، شعر اوست در بارم
اگر دلبستهی خوکند** ناظمهای درباری
*
غم غزه شروع داستان غزوههای ماست
به خیبر میرسد این بدرهای غرق دشواری
مگر دهسال دیگر نقش ننگ نقشهها باشی
بگو تا چند بشمارم؟ بگو تا چند بشماری
تو فرعون و عصای موسوی در دستهای ماست
به زودی بر سرت آن را فرو میآوریم آری...
* عید کیپور، عید بزرگ یهود، روز توبه و بازگشت؛ یوم الغفران.
** ناصر خسرو:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این گوهری درّ لفظ دری را
#محمد_مرادی
#فلسطین
#لبنان
#اسرائیل
#حقوق_بشر
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃
@khatam_shz
هدایت شده از پرویزن
"فهرست پیشنهادی کانالهای فعال ادبی در ایتا"
🔻فراخوان شعر: اطلاعات فراخوانها و رویدادهای ادبی
نشانیhttps://harfeto.timefriend.net/16943973433572
🔻پرویزن: نقدها، یادداشتها و اشعار محمد مرادی
نشانی https://eitaa.com/mmparvizan
🔻شعر انقلاب: گزیدهی اشعار شاعران انقلاب اسلامی
نشانی https://eitaa.com/Shere_Enghelab
🔻مجتبی خرسندی: اشعار و آثار
نشانی https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi
🔻باشگاه کتاب سیب نارنجی: معرفی کتاب و نقدهای حوزهی ادبیات کودک و نوجوان
نشانی https://eitaa.com/sibbook
🔻کمی کافر: اشعار و یادداشتهای مصعب یحیایی
نشانیhttps://eitaa.com/yahyaei_m
🔻دلنخواهی: اشعار و آثار محمدحسین انصارینژاد
نشانی https://eitaa.com/delnakhahi
🔻خاتم: خانهی شعر و ادبیات
نشانی https://eitaa.com/khatam_shz
🔻محفل شعر قند پارسی: انجمن شعر ادارهی کتابخانههای فارس
نشانی https://eitaa.com/ghandeparsi_shiraz
🔻صدَرَ حدیثا: کتابها و تحقیقات ادبیات عربی و اسلامی
نشانی https://eitaa.com/arabickotobjadid/3
🔻خبرنامهی شاعران: اخبار انجمنهای ادبی شیراز و فراخوانهای استانی و ملی
https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
*این فهرست بهمرور روزآمد خواهد شد.
#محمد_مرادی
#حسن_انتخاب
https://eitaa.com/mmparvizan
"عشق و درد در شعر قیصر امینپور"
اگر در نگاهی کلی بخواهیم دو مفهوم اصلی اشعار قیصر را معرفی کنیم به "عشق و درد" میرسیم.
در 103 شعر امینپور، میتوان عشق را در جایگاه کلیدیترین محتوا یا واژه دید. مفهوم عشق در ادوار مختلف شاعری او تحولاتی خاص یافته است. این مفهوم ابتدا در کنار ارزشهای انقلابی شعر او در دفترهای «در کوچۀ آفتاب» و «تنفس صبح»، بیشتر در حاشیه است و در بسیاری از اشعار جنگ، کمککنندۀ شاعر برای جذابیت بخشیدن به کلام حماسی یا مرثیههای پایداری اوست.
عرفان این دوره از شاعری او هم بهموازات عشق، راهی برای عروج است و به مفهوم شهادت نزدیکیای خاص دارد. در این دوران، عشق، گونهای مقدس است و در این اشعار بیشتر خود مفهوم عشق مهم است و شاعر چندان اشارهای به معشوق ندارد.
در دفتر آینههای ناگهان دوم، چون اشعار آن در اوج زمان جنگ سروده شده، عشق کمترین حضور را دارد. شیوۀ حضور عشق نیز هنوز بهصورت قبل است. در دفتر اوّل آینههای ناگهان اول، اگرچه حضور عشق پررنگتر شده، چندان چشمگیر نیست و عشق، تنها کمکی برای بیان دردها و حسرتهای شاعر و غمها و اندوههای اوست.
در دو دفتر آخر امینپور، این مفهوم حضوری چشمگیر مییابد؛ بهویژه در گلها همه آفتاب گردانند که بیش از نیمی از دفتر به مفهوم عشق اختصاص داده شده است. در این دفتر، عشق، هویت پایدارانۀ خود را از دست میدهد و بُعدی فردی مییابد. در دفتر آخر هم، عشق پربسامد ترین مفهوم شعر شاعر است. در این دفتر، معشوق حضور خود را بهوضوح نشان میدهد؛ البته در کنار آن، خود مفهوم کلی عشق هم مطرح است. گاه هم شاعر به مفهومهای پیچیدهتر عرفانی در توصیف عشق روی میآورد؛ بااینحال، عشق دیگر زمینۀ پایداری اشعار اولیهی قیصر را از دست داده است.
پس از عشق، مفاهیم درد، حسرت، شکایت و غم، از منظری کلیدیترین و متفاوتترین شعرهای امینپور را تشکیل داده است؛ نوعی بیان احساسی به درد و اندوه که او را با دیگر شاعران انقلاب متفاوت کرده است؛ بهطوری که جدا از حضور پراکندۀ درد و حسرت در شعرهای جنگ و عاشقانه، میتوان 42 شعر امینپور را برگزید که درد در آنها کلیدیترین مفهوم است.
از رباعیهای در کوچۀ آفتاب که در گذریم – که به نوعی درد و حسرت خاص با نگرش پایداری و انقلابی اشاره دارند - باید اوج استفاده از این مفهوم را – چه از منظر محتوا و چه هنری - در شعرهای سالهای آغازین پس از جنگ امینپور دانست. دفتر اوّل آینههای ناگهان، بهویژه با شعرهای دردوارهها (1و2)، مهمترین جلوهگاه این مفهوم در اشعار امینپور است.
قیصر که خود را از بازماندگان میراث جنگ میداند، از یکسو دلتنگ یاران سفر کرده است و از دیگرسو نگران ارزشهایی است که سخت به آنها وابسته بوده است. از نظر او، سالهای پس از جنگ، دوران فراموشی آن ارزشهاست. در دفتر گلها همه آفتاب گردانند هم، درد و حسرت هنوز حضوری چشمگیر دارد؛ اما نوع نگاه امینپور به درد در سرودههای دو دفتر آخر، متفاوت با اشعار دوران جنگ و دهۀ 70 است.
📚 #کتاب_منشور_دوم
✍ #محمد_مرادی
#قیصر_امین_پور
#سالروز_درگذشت
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
"برکه و ماه"
#فاضل_نظری را میتوان شاعری متمایل به دو حوزهی ادبی دانست. از سویی او شاعری متمایل به سبک #اصفهانی است و از دیگر سو، جلوههایی از جریان شعر #رمانتیک را در غزلهایش میتوان دید. حاصل این تلفیق، کلیشهها و #تکرارهایی است که در #تصاویر و #مضامین اشعارش دیده میشود. اینکه مخاطبان دو جریان ادبی یادشده، عمدتا از طبقهی میانهی علاقهمندان مطالعات ادبی هستند، سبب میشود، در شعر فاضل، به دلیل اصراری که در جلب نظر این مخاطبان دارد، چندان نشانهای از نوآوری و جسارتهای ادبی نتوان دید.
به همین دلیل، اگر دفترهای شعری او را ورق بزنیم، با تصاویر و مضامینی روبهرو میشویم که بارها در شعر دیگران تجربه و تکرار شده و حتی در شعر خود شاعر هم نمودی فراوان دارد.
یکی از این #بنمایهها، تصویر #ماه در #برکه یا #آب است. مشهورترین شعر با این مضمون بیت زیر است:
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
مضمونی شبیه به این تصویر را در شعر #قاآنی میتوان دید(بنگرید به پانوشت)؛ همچنین در اشعار بسیاری از شاعران معاصر از جمله #قدسی_قاضی_نور در #طرح زیر:
دیدار ما/ چون آب و ماه/ چه دور چه در هم
اما این تکرار، محدود به #دیگر_تکراری نیست. شعر فاضل سرشار از #خودتکراری است؛ بهطوری که یک تصویر موفق یا منسجم در اشعارش، خواننده را از مطالعهی دیگر تصویرهای مشابه، بینیاز میکند. اگر بیت موفق گذشته از او را در اولین غزل از اولین دفترش، #گریه_های_امپراتور بخوانیم، تکرار این تصویر را پس از این هم در دفترهای او شاهدیم، با این یادآوری که هیچیک از تصاویر بعدی به قوت تصویر نخستین پرداخت نشده است:
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگزدن ماه به هم میریزد
البته مضمون ساخته شده از برکه و ماه در این شعر، متفاوت با مضمون قبل است؛ اما عناصر سازندهی تصویر یکی است. با این حال مضمون ماه و برکه در بیت دیگری از گریههای امپراتور، دقیقا همان مضمون قبلی است:
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را میشود از حافظهی آب گرفت؟
در بیت زیر هم اساس تصویر بر ماه و برکه است:
چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکهای نفسی عاشقت شده است
همچنین ماه و دریا:
به تمنای تو دریا شدهام گرچه یکی است
سهم یک کاسهی آب و دل دریا از ماه
بگذریم از این که تصویر ماه در ظرف از مضامین رایج در ادب کهن به ویژه متون عرفانی نیز بوده است.
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
*
تو قرص ماهی و من برکهای که میخشکد
خود این خلاصهی غمهای روزگار من است
در دیگر دفترها هم تصویر ماه و آب نمودی مشخص دارد. از جمله در #اقلیت:
موج شوریده دل آشفتهی ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست
هرچند در این دفتر تصاویری دیگر پر تکرار شدهاست.
نتیجه آنکه از میان عناصر طبیعی و اشیای پیرامون شاعر، تعدادی معدود را میتوان مشاهده کرد که در اشعار او انعکاس یافته و در دفترهایش تکرار شده است. تصویر ماه در برکه یکی از تصاویر پرتکرار شاعران رمانتیک اروپایی و فارسی است که حتی به تابلوهای نقاشی هم راه یافته و در معدود ابیات فاضل، بارها تکرار شده است. در یادداشت های دیگر، به معرفی دیگر مضامین پر تکرار در غزلهای او خواهیم پرداخت.
* قاآنی:
چو عکس ماه که افتد درون چشمه ی روشن
به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری
✍ #محمد_مرادی
#یادداشت
#نقد
#غزل_معاصر
#فاضل_نظری
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz
یا هو
آبستن است این شبِ طولانی، خورشید کودکی است که میآید
بعد از غروبِ آخر آذرماه، فردایِ کوچکی است که میآید
فردای این جهانِ پر از سرما، شاید هوای تازهتری باشد
فردا: بخاریای است که میسوزد، فردا چکاوکی است که میآید
*
یلدایِ لحظهلحظه غم و سرما! یلدای درد و رنج بگو آیا؟
نوروز غنچهای است که خواهد رُست؟ خورشید کودکی است که میآید؟
میدانم ای مصیبتِ طولانی، بعد از تو ای عروسِ زمستانی
شبهای تیرهای است که خواهد رفت، عیدِ مبارکی است که میآید
*
با اینکه با یقین و گمان گاهی، اینجا به نور و آینه شک دارم
در هر گمان گلی است که می بوید، با هر یقین شکی است که میآید
*
هرچند در تکدّرِ این کابوس، پایان داستان جهان تلخ است
در شعر من کسی است که میخندد، در قصهها یکی است که "میآید"
#محمد_مرادی
#یلدا
#میلاد_خورشید
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿
@khatam_shz