🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #ماهی_ها_پرواز_می_کنند #پارت_6 تعجب وارونه تا پا به اتاقش می گذاری، سرش روی تنش لق می خورد دست هایش را برایت باز می کند. از این که آن قدر دوستت دارد، خجالت می کشی. ارمغان میگوید:(خجالت نداره که. با اون هیکل لاغر و بلندش وکله کوچیکش که مدام لق می خورد، عین علامت تعجب، فقط از نوع وارونش که نقطه زیرپاش رفته اون بالا بالاها روی گردنش جاخوش کرده!) زن باحسرت نگاهت می‌کند و انگشت هایت را در میان دست هایش می چلاند و خیال ول کردن آن ها را هم ندارد. _به یاد منم باشی ها دختر. نگی بیخیال بانو و تنهایی حال کنی. تا دل بانو را خوش کنی و قول بدهی که همه جا به یادش هستی، از این که آن قدر برایش زبان ریخته ای وبه اندازهٔ دوسالی که درخانه اش بودی حرف زده ای واقعا خود علامت تعجب میشوی. خودت هم دست کمی از علامت تعجب نداری، وقتی برای اولین بار اشک بانو را می بینی، ونه دست او همیشه برای گرفتن اجاره بهای بالاخانه چهل متریش باچهل پله دراز میشد. _از بین تمام مستاجرهام تو یه چیزدیگه ای فلزت با بقیه دانشجوها فرق می کنه نمی دانی باید خودت را برایش لوس کنی، تشکرکنی ویا سنگن و رنگین نگاهش کنی. تا بقیه حرفش را تمام کند. _باورکن دلم می خواست تو دخترم بودی! ماهی جان منم، جای منم... کم مانده کوه یخ تو هم وا برود و یک قطره از آبش از آبی چشمانت بچکد، که نمی چکد. باید قند خون و فشارخون بانو ناگهان بالا برود، آنقدر بالا که هیچ کس و هیچ چیز نتواند آن را پایین بیاورد و دکتر هرگونه سفر و سوار شدن به هواپیما را تا مدت ها برایش قدغن کند.آن وقت یک فيش سفر بماند روی دست تو، و بانو درست وسط ورزش کردن در پارک شهر به سفارش دکتر، سفارش کند برایش مشتری پیدا کنی. _می دونی که کسی رو ندارم بره پی این کار. حال و روز خودمم که خوش نیست. وسط ویرایش پایان نامه وطراحی پلان های نهایی پروژه، حال و روز تو هم خوش نبود. @khatdoost کپی نهههههه 👊 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃