كودك بزرگ ‼️
گفتم: اصلا چرا بايد اين قدر خودمون رو زجر بديم😞 و پسته بشكنيم، پاشيم بريم بخوابيم.
با وجود اين كه او هم مثل من تا نيمه شب كار🕑 مي كرد و خسته بود، گفت: نه، اول اينا رو تموم مي كنيم بعد مي ريم مي خوابيم؛ هر چي باشه ما هم بايد اندازه خودمون به بابا كمك کنیم.
يادم هست محمود مدام يادآوري مي كرد: نكنه از اين پسته ها بخوري! اگه صاحبش راضي نباشه، جواب دادنش توي اون دنيا خيلي سخته.
اگر پسته اي از زير چكش 🔨در مي رفت و اين طرف و آن طرف مي افتاد، تا پيداش نمي كرد و نمي ريخت روي بقيه پسته ها، خاطرش جمع نمي شد.
موقع حساب كتاب كه مي شد، صاحب پسته ها پول كمتري به ما مي داد؛ محمود هم مثل من دل خوشي از او نداشت ولي هر بار، ازش رضايت مي گرفت و مي گفت: آقا راضي باشين اگه كم و زيادي شده.👌
راوی:طاهره کاوه
#شهید_محمود_کاوه
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
كودك بزرگ ‼️
گفتم: اصلا چرا بايد اين قدر خودمون رو زجر بديم😞 و پسته بشكنيم، پاشيم بريم بخوابيم.
با وجود اين كه او هم مثل من تا نيمه شب كار🕑 مي كرد و خسته بود، گفت: نه، اول اينا رو تموم مي كنيم بعد مي ريم مي خوابيم؛ هر چي باشه ما هم بايد اندازه خودمون به بابا كمك کنیم.
يادم هست محمود مدام يادآوري مي كرد: نكنه از اين پسته ها بخوري! اگه صاحبش راضي نباشه، جواب دادنش توي اون دنيا خيلي سخته.
اگر پسته اي از زير چكش 🔨در مي رفت و اين طرف و آن طرف مي افتاد، تا پيداش نمي كرد و نمي ريخت روي بقيه پسته ها، خاطرش جمع نمي شد.
موقع حساب كتاب كه مي شد، صاحب پسته ها پول كمتري به ما مي داد؛ محمود هم مثل من دل خوشي از او نداشت ولي هر بار، ازش رضايت مي گرفت و مي گفت: آقا راضي باشين اگه كم و زيادي شده.👌
راوی:طاهره کاوه
#شهید_محمود_کاوه
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost