eitaa logo
خط آتش
412 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
20.4هزار ویدیو
98 فایل
این‌کانال با رویکرد انتشار اخبار و تحلیل های سیاسی و بررسی اوضاع فرهنگی و اجتماعی کشور ایجاد شده است نقد و پیشنهادی دارید با شماره ۰۹۳۸۳۶۱۲۳۷۲ در خدمت هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ ذکر صالحین ⚜ 🌹مرحوم حاج اسماعیل دولابی:🔻 ♦️دزدی به مزرعه ای رفت و جوالی را همراه خود برد. اوّل مقداری کدوحلوایی و هندوانه و خربزه در جوال ریخت، بعد مقداری سیب و سیب زمینی و بادمجان و خیار، و روی آن مقداری سبزیهای مختلف مثل تره و ریحان، درِ جوال را بست و آماده‌ی فرار شد. ناگهان صاحب مزرعه با نوکرهایش رسیدند. نوکرها دزد را گرفتند و به درختی بستند و از ارباب پرسیدند با او چه کنیم. ارباب دستور داد هر چه داخل جوال است، یکی یکی بیرون بیاورند و به سر دزد بزنند. و نوکرها مشغول شدند و سبزیهای لطیف را که روی جوال بود. ♦️ یکی یکی برداشتند و به سر دزد میزدند، ولی دزد گریه میکرد و میگفت: اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً: «خدایا آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن». چون میدانست آخر کار چیزهایی مثل کدوحلوایی و هندوانه و خربزه را که اوّل در جوال ریخته، بر سرش خواهند زد. 🔴در آخرت هم همان چیزهایی را باید متحمّل شویم که در دنیا در جوالمان ریخته ایم. ❤️البته دوست اهل بیت علیهمالسّلام ته جوالش سوراخ است و عملی را، چه صالح و چه ناصالح، ذخیره نمیکند. همانطور که امیرالمؤمنین علیهالسّلام بر کفن سلمان با انگشت نوشتند: ♦️«وَفَدْتُ عَلَی الْکَریمِ بِغَیْرِ زادٍ مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّلیمِ» (بدون زاد و توشهای از کارهای خوب و قلب سلیم بر خدای کریم وارد شدم.) ♦️سیّئات را استغفار میکند: التّائبُ مِن الذَّنْبِ کَمَن لا ذَنْبَ لَهُ: «کسی که از گناه پشیمان و تائب باشد، مثل کسی است که گناهی ندارد». حسنات را هم کار خدا میداند، نه کار خودش: مَا اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ: «هر خوبی و حسنهای که به تو رسید، از خداست». بنابراین دوست اهل بیت دست خالی است. خدا هم دست خالیها را دوست دارد؛ چون کسی که بر فرد کریم وارد میشود، زشت است همراه خود زاد و توشهای بردارد. ❤️«وَ حَمْلُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَیْءٍ اِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَی الْکَریمِ» ❤️(و هنگامی که انسان بر شخص کریمی وارد میشود، زشتترین چیز همراه ‌بردن زاد و توشه است.) @khate_atash
"انسانیت نمرده است." علیرضا خمسه با انتشار این عکس نوشت : سه چهار سال پیش برای رفتن به سر صحنه فیلمبرداری با یک سواری دربست عازم کرج شدم. پس از پرداخت کرایه به راننده، خدا حافظی کردم و رفتم. امروز در حال عبور از یکی از محله های قدیمی تهران، همان راننده مرا اتفاقی دید و صدا زد. ابتدا اورا نشناختم و ماجرایی را تعریف کرد که مرا به تحسین واداشت. ایشان گفت: اون روز که شما کرایه رو پرداخت کردید بجای اسکناس پونصد تومنی این اسکناس پنجاه هزار تومنی رو به من دادید ؛ و الان چند ساله که من دنبال شما میگردم که این پول رو بشما برگردونم. یک بار دیگر به خداشناسی و پاک دستی و سلامت این ملت شریف پی بردم... @khate_atash
💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان @khate_atash
جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🔻شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟ شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان سلام الله علیه می گوید: غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟ در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟ او پاسخ می دهد:«روی سخنم با امام زمان سلام الله علیه حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند. مرد می گوید: ای شیخ، منم صاحب الزمان سلام الله علیه! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان ۳۱۳ نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی! شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود سلام الله علیه بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان سلام الله علیه به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان سلام الله علیه بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان سلام الله علیه به شیخ علی حلاوی فرمود: اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند! جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان سلام الله علیه فرمود: جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن. حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان سلام الله علیه ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان سلام الله علیه نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند. العبقری الحسان ج ۲ ص ۷۷ @khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قشنگی و برکت رمضان به بودن و ظهور شماست...🌱 @khate_atash
📚 رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند، شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند. شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ... ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید: میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟ شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد. روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که‌ رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ... با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند ... از شیخ محمد علی پرسیدند: چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟ شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود. شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام @khate_atash
🔥 تنبیه نفس!!! 🔹 گفتم: «امروز دربی پایتخت است بیا خانه ما تا با هم تماشا کنیم» 🔸خندید و گفت : «کمیته انضباطی مرا از دیدن این بازی محروم کرده است!» 🔹 با تعجب پرسیدم: «کمیته انضباطی؟» 🔸گفت: «پریروز که نماز می خواندم در نماز مدام به فکر بازی دربی بودم بعد از نماز خیلی خجالت کشیدم و با خودم گفتم این نماز بود یا فوتبال؟ برای اینکه دیگر در نماز حواسمان به فوتبال نرود خودم را جریمه کردم و عهد بستم که این دربی را نبینم!!» 🔹 از همتش خوشم آمد. خندیدم و گفتم: «من اگر بخواهم به خاطر فکرهایی که در نمازم می‌آید خودم را جریمه کنم، از زندگی ساقط می شوم!!» 👌 انسان سرکش است اگر مهار نگردد افسارگسیخته آینده را به تباهی می کشاند، تنبیه ، نفس را رام کرده به اصلاح می رساند. هشت گام تا حضور قلب ؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ صفحه ۱۴۶ @khate_atash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت کسی که برای امام زمان علیه السلام دعا کند❓❗️ @khate_atash
➖سال ۲۰۱۶ ؛ یعنی زمانیکه رژیم صهیونیستی هنوز وحشتی از جانب موشک‌های غزه حس نمی کرد 🔴 نظامیان صهیونیست🐀 بدون هیچ دلیلی احمد مناصره، یک کودک ۱۴ ساله فلسطینی را مورد اصابت گلوله جنگی قرار دادند و سپس با خودرو از روی او رد شدند. و چندین ساعت او را به حال خود در خیابان رها کردند تا شهید شد. در طول مدتی که نظامیان اشغالگر مانع ورود آمبولانس های هلال احمر می شدند، صهیونیست ها🐀 دور احمد حلقه زده بودند و با فحاشی به او از لحظات جان دادنش فیلم می گرفتند. ➖(فیلم ها هنوز در اینترنت موجود است) 🔹پس از این جنایت، رژیم صهیونیستی🐀 صریحا اعلام کرد بدون اینکه احمد اقدامی کرده باشد او را به این شکل وحشیانه به شهادت رسانده است. @khate_atash
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا" "عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما همه ناامید، همه روسیاه، همه در کشاکش راه‌وچاه همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا" نه رسیده شام غمی به سر، نه رسیده از سحری خبر نه کسی به فکر کسی دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا" نه کسی هوایی فیض رب، نه به‌فکر واجب‌ومستحب "ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟ تو بیا سری به دلم بزن، که تو "مُستَعانی و مُشتَکی" تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَ‌الْوَرىٰ" تو بیا که هر گره وا شود، دل خلق جای خدا شود که زمان صلح‌وصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ" تو بیا و چاره‌ی نو بساز، که به ما شود در صبح باز شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ" @khate_atash
دلانہ✨ به قولِ‌آقا‌محسن‌حججـے: بعضی وقتا دل کندن از یه سری چیزای خوبــ🍃 ، باعث میشه یه سری چیزای بهتری رو بدست بیاری... @khate_atash
حواست باشه؛ ‏اونی که شکارت میکنه، ممکنه چشای مهربونی داشته باشه…😐 @khate_atash
▪️ساعت ۷:۳۰ امروز صبح اعلام شد مبارز فلسطینی در درگیری با نیروهای نظامی صهیونیستی به شهادت رسید. او که در تمام شب دشمن را سر کار گذاشت و نتوانستند پیدایش کنند، توانسته بود از تل آویو به یافا برسد و این موضوع بر سردرگمی دشمن افزود. مبارز فلسطینی به مسجد یافا رفته بود و نماز صبح خوانده بود. یک گروه از نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی برای بررسی دوربینهای مسجد بطور اتفاقی به آنجا می‌روند و مبارز فلسطینی که شبح نام گرفته، به سوی آنها تیراندازی میکند. 🔹در عملیات شهادت طلبانه شب گذشته دو صهیونیست به هلاکت رسیده و ۱۴ تن دیگر زخمی شدند. @khate_atash
شهرداری کرج برای سفر نیم‌روزه رئیس‌جمهور تقاضای ۸۰۰ میلیون تومان کرده است!!! این تقاضا مورد سوءاستفاده اصلاح‌طلبان قرار گرفت تا علیه دولت جوسازی کنند. ✅ اولا با تقاضای شهرداری کرج موافقت نشده است. ✅ ثانیا اساسا این سفر هزینه چندانی نداشته است. به قول خود آقای رئیسی: «ما که با مترو آمدیم و افطار هم مهمان دانشجویان بودیم. نکند به نام ما و به کام دیگران آقای» ✖️ این درحالی است که سفر نیم‌روزه حسن روحانی به کرج یک و نیم میلیارد تومان هزینه داشته است. شهرداری کرج ظاهرا از خواب بیدار نشده است و متوجه نشده که دولت را دیگر حسن روحانی اداره نمی‌کند و سکان کشتی در اختیار شخصیتی است که اهل اسراف نیست. من اگر عضو شورای شهر کرج بودم تقاضای استیضاح و عزل شهردار را می‌کردم @khate_atash
💥عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ، وَ حَلِّ الْعُقُودِ، وَ نَقْضِ الْهِمَم. خدا را از سست شدن اراده هاى قوى، گشوده شدن گره هاى دشوار، و درهم شكسته شدن تصميم ها، شناختم. حکمت ۲۵۰ @khate_atash
مداحی_آنلاین_حسن_ظن_به_خدا_موجب.mp3
2.33M
🔹 حسن ظن به خدا موجب نجات است حجت الاسلام رفیعی @khate_atash
🌹مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی . سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری . اما مرد اصرار کرد سلیمان پرسید ، کدام زبان؟ جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم . دومی گفت ،نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، و فردا صبح زود آنرا فروخت گربه امد و از دیگری پرسید آیا خروس مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید ایا گوسفند مرد ؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! 🍂پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی،سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی ، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! 🍥حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند ، و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم ! @khate_atash
هر فرماندار کشوری ابتدا یک نوزاد بوده... هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده... مهم نیست دیروز کجا بودی !؟ مهم اینه که چقدر تلاش می کنی. هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...! زمین خوردی!؟ عیبی ندارد؛ برخیز...! نگذار زمین به جاذبه اش ببالد... سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر... قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده‌ای؟ کوله بارت ریخت!؟ عیبی ندارد... سبک باشی راحتتر اوج میگیری... زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش... @khate_atash