eitaa logo
خط قرمز
2.7هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
14.5هزار ویدیو
46 فایل
خط قرمز کانال رنگارنگ با محوریت خبر و تحلیل سیاسی با هدف جهاد تبیین و بصیرت افزایی جامعه ارتباط با ادمین: @Alirezajavan
مشاهده در ایتا
دانلود
📕# 📘کتاب: ✍️نویسنده:گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی 🌹 واقعی تجربه مرگ 🌀معرفی این کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است. از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی از آن به عالم برزخ یاد می شود. برزخ در لغت یعنی چیزی که حایل بین چیزی و چیز دیگر باشد. ازاین رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در آیاتی از قران، برزخ بیانگر فاصله میان دو دریاست. برزخ در اصطلاح حکمت : به همان عالم مثال اطلاق می شود ، زیرا عالم مثال حد فاصل بین عالم عقل و عالم ماده است. و در اصطلاح شریعت : فاصله میان مرگ تا قیامت کبری را گویند. برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛ خواه گودالی از گودالهای دوزخ باشد، یا باغی از باغهای بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامه ی مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا» قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛ مانند: ۱ـ «… و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون :واز پس انان برزخی است ، تا روزی که مبعوث شوند.« این آیه حکایت می کند که ، بعد از مردن تا قیامت حالتی وجود دارد که آن حالت ،حائل و فاصله میان زندگی این دنیا و قیامت است. @khateghermez
💠 کوتاه و پندآموز 👈جواب ابلهان ✍️روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد. شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟ او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی ست. 📚 امثال و حکم علی اکبر دهخدا ┄┅┅┅┄❅🔸💠🔸❅┄┅┅┅┄ @khategherrmez
💠 👈"نان ومیوه دل" دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد. ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد. زمان گندم پاشی زمین ، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان؛ انسان ها "نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را." برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند. ┄┅┅┅┄❅🔸💠🔸❅┄┅┅┅┄ @khategherrmez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ خربرفت و خربرفت‼️ ✅ مولوی در مثنوی معنوی داستان جالبی داره، خلاصه: نادانی خرش رو به دربان خانقاهی سپرده، و به جمع صوفیان گرسنه ملحق می‌شه.مراسم صوفیانه و رقص سماع و . . .مطرب اشعاری میخونه، بقیه تکرار می‌کنن: چون سماع آمد ز اول تا کران مطرب آغازید یک ضرب گران خر برفت و خر برفت آغاز کرد زین حرارت جمله را انباز کرد از ره تقلید آن صوفی همین خر برفت آغاز کرد اندر حنین نادان از سایرین بلندتر می‌خونه و پرنشاط تر میرقصه: زین حرارت پای‌کوبان تا سحر کف‌زنان خر رفت و خر رفت ای پسر بعد همه کباب مفصلی میخورن و مراسم به اتمام می‌رسه. موقع خروج، نادان خرش رو میطلبه و دربان می‌گه مگر نه اینکه اون کباب از گوشت خر تو بود؟نادان معترض که چرا ذبح خر رو خبر ندادی؟ اونم می‌گه: گفت والله آمدم من بارها تا ترا واقف کنم زین کارها تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر از همه گویندگان با ذوق‌تر ✅ عزیزان این حکایت حال و روز مردم نادان سوریه و لیبی است. جماعت بی فکر بخاطر فشار و مشکلات فقط به رفتن اسد فکر میکردند و کسی به بعد از رفتن حکومت فکری نکرد ✅ بله جاهلان سوری رقص کنان، پای کوبان از رفتن اسد هستند، در حالی که: 🔺کشور را دو دستی به گروه های تروریستی از پنج کشور دیگر سپرده اند 🔺اسرائیل در حال پیشروی و اشغال سرزمین آنهاست 🔺تمام زیربناهای مهم و استراتژیک سوریه توسط آمریکا و اسرائیل در حال انهدام است 🔺نفت آنها توسط آمریکا به تاراج میرود 🔺اسرائیل ثبت احوال سوریه رو زد، تا راحت شروع به ترور دانشمندان سوریه کند. ⚠️نادانهای سوری همچنان می‌رقصن و رقاصان لیبی ۱۲ ساله گریه میکنن‼️ 🖌 @khategherrmez