✒️مکتب عشق به روایت قلم
💞نماز را سروقت مي خواند. يک بار در ماه مبارک رمضان بود که از سپاه آمد، هوا بسيار گرم و او تشنه بود. دوش گرفت و يخ روي سينه اش گذاشت تا کمي از عطشش کم شود، ولي همچنان تشنه بود. نزديک افطار که شد، وضو گرفت تا نمازش را بخواند. به او گفتم: افطار کنيد، بعد نماز بخوانيد، چون تشنه هستيد. گفت: نماز مقدم تر است. در نماز بسيار گريه کرد. حدود يک ساعت با خدا راز و نياز کرد. دعا خواند، بعد روزه اش را افطار کرد.»
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💞در بيمارستان بستري بود. وقتي براي ملاقات رفتيم، مادرش گریه میکرد. گفت: براي من گريه نکنيد. براي همرزمان ديگرم گريه کنيد. حال آن ها از من بدتر است. با اين که شيميايي شده بود، بسيار دلير و فعال بود. عده اي براي مصاحبه آمده بودند، او گفت: ما نمي ترسيم و جبهه ها را خالي نمي گذاريم. با اين که چشم هايم کور شده است و شما را نمي بينم، ولي ما روحيه مان را از دست نمي دهيم. در مقابل مشکلات صبور بود و سعه ي صدر داشت. »
#سردارشهید_حسین_ثابتخواه🌷 🌷
#سالروز_شهادت
@khategherrmez