eitaa logo
●تلنگر●
127 دنبال‌کننده
188 عکس
243 ویدیو
4 فایل
●بسم الله الرحمن الرحیم● ■رمان خاطرات من در دانشگاه و ناحله■ ♡ کانالی برای تبادل خاطرات و نکات مهمی که لازمه هر دختر و پسر نوجوونه♡ ~ ارتباط با نویسنده: @Khani1401s
مشاهده در ایتا
دانلود
●تلنگر●
🦋خاطرات من در دانشگاه🦋 نویسنده: ساجده خانی #قسمت_چهاردهم ساعت ۶ صبح با آلارم گوشی از خواب پاشدم و
🦋خاطرات من در دانشگاه🦋 نویسنده: ساجده خانی تو محوطه دانشگاه در حال قدم زدن بودم که با بنر اطلاعیه اردوی راهیان نور ، سرجام ایستادم. دلم پر کشید ... از ته دل آه حسرتی کشیدم و با خودم گفتم درسام سخته نمیتونم برم. اما دستم بی اختیار رفت توی کیفم و گوشیم رو برداشتم و با عجله عکسی از بنر گرفتم و رفتم کلاس. تمام مدت ذهنم درگیر حل مسئله این بود که چجوری میتونم برم راهیان. هرروز فکر میکردم و غصه میخوردم که چرا نمیشه... روزها گذشتن و گذشتن... " ۵روز بعد" تو تختم نشسته بودم و به دیوار زل زده بودم... همچنان تو فکر بودم که اخه یعنی انقد بی لیاقتم؟ یاد ۱۱ ماه پیش افتادم... عید نوروز بود و توی شلمچه تنها راه میرفتم و با خودم و شهدا حرف میزدم... شهدایی که درکی ازشون نداشتم و فقط دنبال پیدا کردنشون بودم. یادمه با خشم دور خودم میچرخیدم و دور تا دورمو قسم دادم به خاک زیر پام قسمشون دادم که اگه حقانیت دارن، دفعه بعد، دانشگاه منو بیاره اینجا... ازشون خواستم پیدام کنن من که نمیتونم پیداشون کنم... از فکر و خیال اومدم بیرون... باخودم تصمیم گرفتم یکم بشینم برنامه هارو چک کنم ببینم میشه کاری کرد یا نه. یکی دوتا کردم و دیدم میشه ... یکم مشکل بود اما میشد! بدو بدو رفتم ثبت نام رو چک کنم و دیدم روز اخر مهلته! با ذوق و شوق کارای ثبت نام رو انجام دادم و رفتم به یکی از دوستام که هم رشته ای هستیم بگم که فهمیدم بیرونه و خوابگاه نیست! به اصرار بچه های واحدِ اونا، وارد واحدشون شدم و دیدم یکی دیگه از دوستام هست... رفتم و به پریسا ( همون هم رشته ایم) گفتم که ماجرا چیه و میاد باهم بریم یا نه؟ /پریسا دختری شل حجاب و ساکته که مثل من همیشه نفر سوم دوستی بوده و نتونسته یه دوست صمیمی پیدا کنه.../ تو تخت دراز کشیده بود و وقتی اسم راهیان نور رو اوردم از جاش پرید و با حالت ذوقی که توش افسوس داشت گفت میخوای بری؟ گفت من عمل دارم و نمیتونم بیام... منم یکم ناراحت شدم... تو همین حین بود که یهو با حالت خوشحالی گفت اما شنیدم دانشگاه اربعین میبره کربلا! نگاهش کردم! تو چشماش شوقی بود که به من شوکی وارد شد! چرا تا الان پریسا رو نشناخته بودم و باهاش دوستی نکرده بودم! چقدر دیر آدم متوجه افرادی میشه که دقیقا کنارشونن اما ... با ذوق بیشتر از اون بهش گفتم‌حتمااااا ان شاءالله باهم میریم پاسپورتم داریم و ... قرار اربعین رو همونجا باهم گذاشتیم و اومدم واحدِ خودمون! خیلی خوشحال بودم بابت پیدا کردن پریسا! انقدر خوشحال بودم که دلم میخواست جیغ بزنم و از خدا تشکر کنم. پریسا ظاهرش با من متفاوته اما درونش و تربیتش شبیه به منه! علایقش هم جهت با علایق منه! این خیلی خوبه! کم کم دارم خودم رو برای سفر راهیان‌ آماده میکنم... هفته بعد شروع ماجرای جدیدی هست... _____ ♥️@khaterat1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه مهسا امینی هرزه و کومله زائیده نمیشد؛ چی میشد ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ چشماتو ببند شروین دو نقطه‌ی عطف داشت «چشماتو ببند و فرض کن منه»: یا همون ‎ که پروفسور برت کاهر در کتاب «چه کسی در سر شما خوابیده» به اون می‌پردازه و قسمتی که در یک رابطه مثلثی میگه «بهش نگو چرا موی بچش فره» که رسما با یک زن شوهردار ‎ اتفاق افتاده! @khaterat1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حریری، عضو اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین: 🔹برای فاطمه معتمد آریا، حمیدرضا آذرنگ، نسیم ادبی و محمد معتمدی در اتاق بازرگانی تهران کارت بازرگانی صادر شده است! آدرس کسب و کار این افراد ساختمان اتاق بازرگانی تهران قید شده است! جالبه بشنوید چه تخلفات عجیب و غریبی هم مرتکب شده اند. پ.ن: واقعا خسته نباشید، حالا به وقتش هم منتظر لگدپراکنی همین سلبریتی‌ها باشید. ✅تخلفات صدا ،سیما ،سینما را به آی دی زیر ارسال کنید @khaterat1401
گر ریش بود مظهر اسلام بزغاله شود حجت الاسلام!
کم کم از خواب بیدار میشوی... و خوآهی دید که این زندگی چیزی جز سالن تئاتری برای بازی دادن من و تو نبوده! در کنار من و تو افرادی هستند که با خوردن خون من و تو باهم درگیرند! درست است! آخر این زندگی پوچ است و شمارش معکوس فرا رسیدن آخرالزمان شروع شده... اما رفیق! حیف شعور و شان انسانیت نام ما است که سرمان را زیر برف کنیم! توی خارج و حتی داخل مرز این کشور برای تک تک نفسهای ما نقشه ها کشیده شده است! داخلیها برای چپاول مال و خارجیها برای چپاول ناموس و خاک! و اما سوال این است: چاره چیست؟ بهتر بگویم! چاره کیست؟ به چه کسی اعتماد است؟ داخلیها؟ خارجیها؟ آنهایی که خاکمان را ترک کردند و اکنون فیلشان یاد هندوستان کرده؟؟ یا آنهایی که پول توی جیبیشان رو به اتمام است؟ آنهایی که با حرمت شکنی و دین تخریبی در تلاش تکه تکه کردن جان من و تو هستند؟؟ تنها یک نفر باقیست! برآی آمدنش و دیدنش باید آماده شد! کآش قبل از آنکه دیرشود به او برسیم♡ @khaterat1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز تولد شهید دانیال رضازاده شادی روحش🦋صلوات🦋 @khaterat1401
eitaa-6.2(2440).apk
41.25M
این نسخه بسیار متفاوت‌تر از نسخه قبلی‌ست و تقریباً اغلب قابلیت‌های تلگرام را دارد https://eitaa.com/khaterat1401
و خداوندی ک خالق صبر است:)
نائب الزیاره هستیم♡🌱
●تلنگر●
نائب الزیاره هستیم♡🌱
تویی آرآم جآنِ ایرآن...
نمیدونم فقط من این حس رو داشتم یا بقیه هم همینطور بودن... ساعتهای پایانی و دقایق آخر سال ۱۴۰۱ با سختی و اعصاب خوردی گذشت! اما به محض تحویل سال همه چیز عوض شد و یه دلخوشی قشنگ و آرامش خاصی رو دلم نشست... ان شاءالله تا آخر سال همینقدر سالی پر از عشق و محبت و آرامش باشه ❤️ ده دقیقه اخر سال رو همه توی حرم امام رضا ع ایستاده بودن و فرج آقا رو ۲ میلیون زائر حاضر در حرم خواستار بودن🦋🌱 🌸خوشحال میشم توی ناشناس کانالمون احساساتتون رو به اشتراک بگذارید🌸
هدایت شده از ●تلنگر●
روانشناسی میگه وقتی کسی برای چیزای کوچیک گریه میکنه و سر مسائل احمقانه و کوچیک عصبی میشه و نسبت رفتارهای شما حساس و زود رنجه عشق زیادی رو نسبت به شما داره.
خب خب خببببب میخوام رمان جدید رو که خودم خوندم باز و کتابشم موجوده و بسیار بسیاااار جالب و جذاب و تاثیرگذاره رو در کانال پارت گذاری کنم 😀 فقط پارت گذاری این بار توسط فایل عکس از کتاب هست... ان شاءالله که دنبال کنید و تا آخر این سفر با ما همراه باشید🦋😌
رمان خاطرات سفیر معرفی: خاطرات دختر دانشجویی که حکم سفیر و نماد دختر شیعه و مسلمان در قلب فرانسه است... @khaterat1401
فَرْشِ حَرَمَتْ...