eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
493 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹غیبــــت مجالس مهمونی یکی از جاهائیه که بستر برای حرف زدن از دیگران آماده‌ی آماده‌س. توی یکی از همین مهمونی‌ها، منم مثل بقیه شــــروع کردم به حرف زدن در مورد یکی از آشناها. وقتی از مجلس برمی‌گشتیم، مـــــحمد گفت: «می‌دونی #غیــــــبت کردی! حالا باید بریم درِ خــونه‌شون تا بگی پـــــشتِ سرش چی گفتی».😢 گفتم: « اینطوری که پاک آبــــروم می‌ره». با خنده گفت: «تو که از بنــــــــده‌ی خـــــدا این‌قدر می‌ترسی، چرا از خــــــودِ خــــــدا نمی‌ترسی؟!» 😔 همین یه جمله برام کافی بود تا دیگه نه غیبت کننده باشم و نه شنونده‌ی غیبت. #شهید‌محمد‌گرامی #غیبت 📚کتــاب دل دریایی، ص70 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹تــــــو هیـــــچی نیــــستی❗️❗️ چشمشان که به مــــهدی افتاد، از خوشحالی😇 بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانــــده آزاده، آمـــــاده‌ایم آمـــــاده!»💪 هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوســــیدن. 😘 مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بســـــــیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشـــــک 😭 به خودش نهیب می‌زد: «مــــهدی! خیال نکنی کســــی شدی که اینا این‌قدر بهت اهمـــیت می‌دن، ؛ تو خاک پای این بسیــــــجی‌هایی...». 📚کتــاب 14 سردار، ص30-29 🔶امــام صـادق (علـــيه الســلام) در آسمان دو بر بندگان گماشته شده‌اند. پس هر كس براى خدا كند، او را بالا برند و هر كس تكبر ورزد او را پَست گردانند. الکـــافی، ج2، ص122 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹🔹لیست موضوع خاطرات شهدا🌷 همسنگران عزیز برای دسترسی سریعتر به هر خاطره روی موضوع مورد نظر بزنید و استفاده کنید😍 🔹🔹اگه دنبال خاطره از هر کدوم از این شهدای عزیز هم هستید روی اسم مبارکشون بزنید و خودتون رو با خاطرشون مزین کنید🌷 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹دفترچه سفید دفترچه‌ی کوچکی همیشه همراهش بود. خبعضی وقت‌ها با عجله از جیبش در می‌آورد و علامتی در یکی از صفحات می‌گذاشت. می‌گفت: «اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت می‌زنم». برایم عجیب بود که – اسوه‌ی تقوا و اخلاق بچه‌ها– آنقدر داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد. چند روز قبل از به طور اتفاقی دفترچه‌اش را نگاه کردم. خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر، مثل قلبِ محمدرضا سفیدِ سفید است. 📚مجموعه رسم خوبان، کتــاب مبارزه با نفس، ص 36 🔶رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خود حساب بكشيد پيش از آن كه به حساب شما برسند واعمال خود را وزن كنيد پيش از آنكه آن‌ها را بسنجند و براى روز قيامت خويشتن را آماده سازيد.📋 وســـائل الشــیعه، ج16، ص 99 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹به نقل از مادربزرگ شهید دو هفته بعد از شهادت ، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم🌸، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی⁉️ گفت: بازرسی نماز و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شده. پرسیدم: حساب قبر چی❓ گفت: . حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...❤️ ⭕️تلنگر ،حواسمون به نمازهامون هست❓❓ 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
سلام دوست داری رو حفظ کنی اما فکر میکنی خیلی ســـــخته؟😖 فکر میکنی حافظت نمــــــیکشه؟😰 چجوریه که اگه بخوای، اینهمه مــــداحی و آهــــنگ رو حفظ میکنی و از بر میخونی حالا که به میرسه .....😔😔 شنیدی آقا میگن حاضـــــــرم هر چی دارم رو بدم و حـــــــفظ قــــــرآن رو به دست بیارم 🌸 میدونســــــــــتی چقددد چیز با ارزشیه شیوه حفظ موضـــــــــوعی شیوه ای که باهاش میتونی خیلی از آیات رو با موضوعش خیلی راحت حفظ کنی😍 پس یاعلـــــــــی بگو و عضــــــو شو😊 http://eitaa.com/joinchat/3133276173Cac04e72134
شهید #محمودرضابیضایی قبل از ازدواجش همیشه دوست داشت 💕که در آینده دختری داشته باشه و اسمشو بذاره #کوثر بعد ازدواجش هم خدا بهش دختری داد و اسمشو کوثر گذاشت.🌸 شب یکی از عملیات ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثــــــر کوچولوت رو بشنوی؟؟؟ گفت: از کوثـــــــــــــــرم گــــــــــذشتم....❤️ #دوری‌ازدنیا #شهیدمحمودرضابیضایی 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
برای تهیه مهمات عملیات باید رو می دیدیم، رفتیم اتاقش اما حاجی اونجا نبود. یکی ازبچه ها گفت:فکرکنم بدونم کجاست. ماروبُرد سمت دستشویی ها و دیدیم حاج احمد اونجاست. داشت درنهایت دستشویی هاروتمیزمیکرد. خواستیم سطل اب رو ازش بگیرم که نگذاشت و گفت: زمان جنگ برادرِ بزرگتره و دربقیه مواقع کوچیک ترازهمه.🌸 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
از 2_3 ماه مانده به #محرم روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد. هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه☕️ راه اندازی میکرد. خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو با وسـواس و سلیــــقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای اهل بیـــــت نباید کـــــم گذاشت،🔹 تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده 😓نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی. خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد.🌹 میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند. #شهیدامیر‌سیاوشی #محرم 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه❤️ خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه😭 و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شوی تا بزرگ بشی"😔 و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت"🌸 که بالاخره این طور هم شد. 🌷کانال خاطرات موضوعی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
در وصیت نامش نوشته بود ( آرزو دارم همچون (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان بشوم. ) همه به نام میشناختنش هم از ناحیه دوچشم و هم دودست مجروح شده بود و به علت ترکش های فراوان در بدنش ۴۵روز در کما بود و دراخر ارباب هم خریدارش شد🌷 👆نقاشی شهید از ارزوی خود 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28