عیدِ امسال سخنرانی آقا را گوش میدادیم.
دیدیم محمدامین دستانش را بر روی صورتش گذاشته و آرامآرام گریه😭 میکند. گریهای که معلوم است از روی بغض و نمیتواند کنترلش کند.
خواهرش گفت: چرا گریه میکنی امین❓ گفت: انقلاب دارد چهلساله میشود آنوقت هنوز ما #حزباللهی ننشستیم دورهم یک گفتمان واحد درست کنیم که به دردِ جامعه بخورد. تا آقا نخواهد این مسائل سطحی و پیشپاافتاده را تبیین کند.😔
اینها وظیفه #آقا نیست.
آقا اینقدر کار دارد نباید جورِ کمکاری ما را بکشد. این رهبر گناه دارد ما قدرش را نمیدانیم😞😞
#شهیدمحمدامینکریمیان
#ولایت
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
من از این دنیا با همه زیباییهایش🌸 میروم. همه آرزوهایم را رها میکنم اما به ولایت و حقانیت علی بن ابیطالب و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم اگر #امامخامنهای را تنها بگذارید. دشمن بداند اگر از سرهایمان کوهها درست کنند هرگز نخواهیم گذاشت روزی نسلهای بعدی ما در کتاب تاریخشان بخوانند امام خامنهای (حفظهالله)مثل جدش حسین (ع) تنها ماند...
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
خیلی بر بیت المال حساس بود و قبل از اینکه ساکن #نجف شود ، گاهی در پایگاه درس می خواند و هنگامی که می خواست درس بخواند ، از پایگاه خارج می شد و در راهرو می رفت .
در راهرو لامپ هایی 💡داریم که شب نیز روشن است و انجا در سرما می نشست و درس می خواند و وقتی به ایشان می گفتیم که چرا اینجا درس می خوانی می گفت : من این درس را برای خودم می خوانم و درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق #بیتالمال پرداخت می شود استفاده کنم.
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
#بیتالمال
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
برای اتاق ها موکت خریده بودند
#شهیدرجایی تا فهمید عصبانی 😡شد و گفت :
یعنی اون پیرزن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه 😓،باید اتاق من به عنوان نخست وزیرش اینجوری باشه❗️❓❓
من باید جوری زندگی کنم تا بفهمم اون پیرمرد و پیرزن بیچاره که در دورترین نقطه ی ایران زندگی میکنند چی میکشند ❗️❗️
آخرشم گفت حق ندارید یه ذره اش رو هم از بیت المال بدید...نصف هزینه هارو خودم میدم ،نصفش رو هم کسی بده که دستور این خرج هارو داده...
#شهیدرجایی
#بیتالمال
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
بدجوری زخمی شده بود
رفتم بالای سرش
نفس نفس میزد
بهش گفتم: زنده ای❗️❗️❓
گفت: هنوز نه❗️
خشکم زد...
تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره... 😔
#تلنگر
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28