🔹عنایت امام رضا(ع) به شهید «غلامرضا خدایاری» و زنده شدن دوباره شهید😳
بنا بر روایت #مادرشهید،
چند ماهی از عمر غلامرضا سپری نشده بود که به علت بیماری و تب شدید در یکی از شب های سرد فصل زمستان و عدم دسترسی به درمانگاه و بیمارستان غلامرضا جان به جان آفرین تسلیم کرد.😔
والدین شهید پس از اطمینان به #مرگ فرزند خود، وی را در پارچه ای سفیدی پیچیدند تا صبح او را به خاک بسپارند.
پدر شهید همان لحظه با حالت تضرع و شکوه به حضرت #امامرضا(ع) متوسل شد و گفت؛«یا امام رضا(ع) اینگونه از غلام خود محافظت می کنی؟»😭
در حالت رویا، سیدی جلیل القدر به پدر شهید گفت؛ «برو فرزندت را بیاور و در زیر کرسی گرم کن».
پدر شهید عرض می کند که؛« فرزندم فوت کرده است و می خواهم فردا او را به خاک بسپارم».
دوباره آن سید به پدر شهید می گوید؛«برو فرزندت را بیاور و او را گرم کن».
پدر شهید، همسرش را صدا می کند و پارچه را از روی پیکر نوزاد برداشته و با کمال تعجب😳 متوجه می شوند که نوزاد زنده است و نفس می کشد، او را به زیر کرسی آورده و گرمش می کنند و به لطف خدا «غلامرضا خدایاری» عمری دوباره پیدا می کند تا به عنوان #خادمامامرضا(ع) به جامعه خدمت کند.
پس از رفتن به جبهه ،در یکی از عملیات ها شهید «غلامرضا خدایاری» توانست ۷ سرباز عراقی را از پای درآورد و به این دلیل مورد تشویق فرمانده قرار گرفت و به عنوان تشویقی به پابوسی امام رضا(ع) مشرف شد.😊
در آخرین مرحله ای که این شهید بزرگوار به دیدار خانواده آمده بود برای حلالیت و خداحافظی گفت؛ « این آخرین دیداری است که با شما داشتم و در بازگشت به مناطق عملیاتی شهادت نصیبم می شود».
شهید بزرگوار، سرانجام در ۲۲ دیماه سال ۶۳ در منطقه عملیاتی سومار روحش ملکوتی شد و به خیل عاشوراییان پیوست.🌸
پیکر پاک و مطهر شهید پس از ۱۴ سال دوری از وطن شناسايی و در جوار ديگر شهدای روستای کودزر فراهان به خاک سپرده شد.
#توسلبهامامرضا
❤️اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹شهیدی که با توسل به امام رضا(ع) پیدا شد
اوایل سال 72 بود و گرماى #فکه. در منطقه عملیاتى والفجر مقدماتى، مشغول کار بودیم. چند روزى مىشد که #شهید پیدا نکرده بودیم.
هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و کار را شروع مى کردیم. اما ان روزا مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالى وجود دارد.
یک روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مىخواند، توسلى پیدا کرد به #امامرضا(علیه السلام). شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. مىخواند و همه زار زار گریه مى کردیم.😭 در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط بازگردان این #شهدا به آغوش خانوادههایشان است و...
هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مىشدیم.
آخرین بیلها که در زمین فرو رفت، تکهاى لباس توجهمان را جلب کرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست شهید را از خاک درآوردیم. روزىای بود که آن روز نصیبمان شده بود.
یکى از جیبهاى پیراهن نظامىاش را که باز کردیم تا کارت شناسایى و مدارکش را خارج کنیم، در کمال حیرت و ناباورى، دیدیم که یک آینه کوچک، که پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال #امامرضا(علیه السلام) نقش بسته به چشم مىخورد. از آن آینههایى که در مشهد، اطراف ضریع مطهر مىفروشند. گریهمان درآمد. 😔همه اشک مىریختند. جالبتر و سوزناکتر از همه زمانى بود که از روى کارت شناسایىاش فهمیدیم نامش «سید رضا» است.همه فقط اشک می ریختند😭
شهید را که به شهرستان ورامین بردند، بچهها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ این مسئله را دریابند. مادر بدون اینکه اطلاعى از این امر داشته باشد، گفت: «پسر من علاقه و ارادت خاصى به #حضرتامامرضا(علیه السلام) داشت...»❤️
راوی: سید احمد میرطاهری
#توسلبهامامرضا
🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷
http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28