eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
505 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹خواب سردار حاج‌قاسم سلیمانی یک شب خواب را دیدم. در خواب هیجان‌زده پرسیدم: «آقامهدی! مگر شما همین چند وقت پیش نشدی؟»😳 هنوز می‌خواستم ادامه بدهم که حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: «من در جمع شما خواهم بود و در جلسه‌ها شرکت می‌کنم. مثل اینکه هنوز باور نکرده‌ای !»🌸 عجله داشت و می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را کاویدم و کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید: «پس حالا که می‌خواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچه‌ها برسانم.»😞 گفت: «قاسم من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه می‌گویم زود بنویس.» سریع دنبال یک کاغذ🗒 گشتم و برگه کوچکی پیدا کردم. گفتم: «بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم.» گفت: «بنویس سلام، ‌من در جمع شما هستم.»✋ همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌‌زحمت زیر نوشته را هم امضا کن.» برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت، . نگاهی بهت ‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش انداختم و پرسیدم: «چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که نبودی.»  گفت: «اینجا مقام هم به من داده‌اند.»😊 از خواب پریدم. موج صدای آقا مهدی هنوز توی گوشم است: «سلام، من در جمع شما هستم.»🌸 به روایت 🌷اولین کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹شـــال ســـبز من کنار نشسته بودم و ســـــید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت. با تعجب😳 پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد.😉 بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، ایشان است. امّا کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لـــــــــبخند به من نگاه می کرد.😊 🌷اولین کانال خاطــــرات مــــو‌‌‌ضــــوعی شــــــهــدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹در مداحي دنبال عاشقي 💕 بود، نه چيز ديگر! #ســــيد، وقتي مـــداحي مي کرد، يک سنگيني و وقار خاصي داشت و در ازاي مـــداحي، پول هم نگرفت؛ مي گفت: اگر در ازاي مــــداحي کردنم پول 💵بگيرم، چطوري فرداي #قيامت مي توانم بگويم براي شما خواندم ؟! مي گويند : خواندي ، پاداشش را هم گرفتي ! من اصلا #ائمـــــــه را با پول مقايسه نمے کنم !❤️ يکي از بچه ها تعريف مےکرد ، مي گفت : #مشهد که بوديم ، ســــــيد داخل حرم شروع به مداحي کرد ، بعد پيرمرد گفت : از نظر شرعي تکليف مي کنم !بايد بگيريد !ســـــــيد پول را گرفت بعد آورد و انداخت توي ضريح #امام‌رضــــــاعليه‌السلام همه ي کارهاي ســـــيد #صــــلواتي بود.🌸 #شهیدسیدمجتبی‌علمدار #تواضع 🌷اولین کانال خاطــــرات مــــو‌‌‌ضــــوعی شــــــهــدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹جذب جوانان شیوه خاصی هم در جذب #جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به #سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری #هیأت؟ به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا! می گفت: نه ! کسی که در این راه #اهل‌بیت‌(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس #اهل‌بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را #جذب این راه کرده اید.💕 برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود😊 #شهیدسیدمجتبی‌علمدار #تواضع 🌷اولین کانال خاطــــرات مــــو‌‌‌ضــــوعی شــــــهــدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28