eitaa logo
خاطرات آمرین
190 دنبال‌کننده
74 عکس
46 ویدیو
8 فایل
سلام همراهان خوب کانال انتقادات، پیشنهادات، خاطرات و تجربیات خودتون رو به آیدی زیر ارسال کنید. @Yavarane_Zohoor خاطرات و تجربیات شما در کانال درج خواهد شد. ❌استفاده از مطالب کانال بدون لینک مجاز نمی باشد.❌ سپاس از همراهی شما💐
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 فضول!😎 از مسیری رد میشدم... چندتا آقاپسر نشسته بودن قلیون می‌کشیدن! - یکدفعه یه دختر بدحجاب و بی حیا رفت پیششون و گفت: اینجاها که قلیون گیر نمیاد؛ میشه یه پوک بزنم!؟ - پسرا از خدا خواسته گفتن: بفرما آبجی اختیار داری!! یهو یکیشون دید که دخترا چند نفرن... - به بغلیش گفت: جمع‌وجور بشینید اونام گناه دارن بیان بشینن!!! دیدم کار داره خراب‌تر میشه! نتونستم تحمل کنم و به خودم گفتم: این پسرا هم مثل داداش خودم هستن؛ نباید اجازه بدم دختری اینجور بی‌پروا بهشون جرات گناه بده... رفتم نزدیک! - قبل از اینکه برا دخترا جا باز کنن یه نگاه چپ بهشون کردم و به دختره گفتم: خانم بفرما برو! اینجا نمون! گوش نکرد! - دوباره گفتم: برو پیش رفیقات خانم! - بعدم رفتم پیش دوستان دختره که بنظر بهتر از اون بودن و با یه جدیت خاصی بهشون گفتم: یا میرید دوستتون رو می‌کشید کنار یا من می‌دونم و شما! لازمه بگم که حجابم کامل و راه رفتنم محکم و باصلابت بود! دیگه مکث نکردم و رفتم... - رفتم و چند متری فاصله گرفته بودم که یهو دختره اومد و گفت: فضووول! فضوووووول! به تو چه؟؟!! - منم که فهمیده بودم نهی‌ازمنکرم کار خودشو کرده و پسرا ترسیدن و دخترام جلوی دوستشونو گرفتن خیلی راضی و با طبع شوخی گفتم: جانم؟! با من بودی؟! - گفت: آره فضول!! - گفتم: راضی ام به فضول بودنم؛ وقتی تونستم جلوی ناامنی و انتشار گناه رو بگیرم... خلاصه از لج و عصبانیت چند تا چیزی گفت و منم با شوخ طبعی جوابشو دادم تا اینکه کم آورد و رفت. 🌀 نگاه جدی و محکم ایستادن من؛ اونا رو ترسوند و جلوی گناه گرفته شد و بعدش مهربونی و شوخی و ملایمت من؛ جلوی دعوا و بی ادبی اون دختر رو گرفت. شما هم به آمرین بپیوندید 🔻🔻 @khaterate_aamerin @aamerin_ir