ماه شعبان قدح از دست منه کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
#حافظ
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
خورشید دور از دست، دنیا زمهریر است
سوز کویر داغ، پیشش سردسیر است
آراست خود را و جهان پیراست خود را
انگار تأثیری ندارد باز پیر است
زیباست. تندیسیست در دیواری از یخ
با او اگرچه غرش و چنگال شیر است
در گیر و دار مردگانی زندگی کو؟
مهر جهان در چنگ دیو خشم اسیر است
این روزها بعد از گذار قرنها قرن
ملک جهان در سلطۀ شمشیر و تیر است
دوران عیاران گذشت و ثروت و زور
در انحصار باجگیر و زورگیر است
در چاه ناچاری دچار از زندگی سیر
بی نور مهر از زنده ماندن ناگزیر است
تدبیر زانو زد به پای حکم تقدیر
دیگر قضا شد این قَدَر بسیار دیر است
#شهربانو_طوسی
#نیمۀشعبان
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
یا علی بن موسی الرضا
#علیبنموسیالرضا
حال پریشان مرا ناگفته میداند
خطهای چین رنج را از چهره میخواند
عالی مقامی مینشیند پیش مسکینان
سلطان گدا را از سر راهش نمیراند
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
به هر که بیدل ما نیست دل نمیبندیم
نخورد اگر غم ما را به او نمیخندیم
به کارمان سرمان هست و سر به راه خودیم
بنا که نیست به هر رهگذر بپیوندیم
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
السلام علیک یا #علیبنموسیالرضا
سمت سلام هر شب و هر روز من شما
خورشید شرق روشنی افروز من شما
شور کویر تلخ و عطشناک، سمت من
سرچشمههای ناب عطش سوز من شما
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
بار عام است فراخوانده شدی باز ای دل
با ملایک شدهای همدم و همراز ای دل
رفته بودی و به خود باز نمیگشتی هیچ
باز هم مهر خدا گشته سبب ساز ای دل
باز هم موسم بیرون زدن از خویش است این
نه به پایان که رسیدی تو به آغاز ای دل
خوشدل از بخت سرافراز به خود میبالی
که به مهمانی اویی تو سرافراز ای دل
باز معبود پذیرفته به درگاه تو را
خانه را پاک کن از غیر بپرداز ای دل
شست باران سحر چشم تو را باز ببین
از همین پنجرۀ روشن دلباز ای دل
#شهربانو_طوسی
#ماهمهمانیخدا
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
دوستی گفت :
گرسنگی و تشنگی که میکشید نفستان را خوار میکنید تا دست از تکبر و غرور بردارد.
دو روز است دارم فکر میکنم راستی ! آیا به حق، گرسنگی و تشنگی میتواند انسان را در چشم خود کوچک و خدا را در چشم او بزرگ کند؟
در گرسنگی و تشنگی یک بی حالی خاصی سراغ آدم میآید. ناتوانی حتی برای بگو مگو، پرهیز از مجادله چرا که حوصلهای برای ادامهاش نیست.
شاید آدم وقتی نتیجۀ پرهیزها را میبیند بخواهد همین تجربه را رسم و شیوۀ دایم خود قرار دهد.
نمیدانم، شاید بیهوده نیست که شاعر حکیم گفته است:
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی
#سعدی
#خاطرات_خاکستری
#ماهمهمانیخدا
@khateratekhakestari
#حسین_علیه_السلام
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
هرجا که بی پناه شدی؛ جانپناه، اوست
بی پشت و تکیهگاه شدی؛ تکیهگاه، اوست
میفهمد او که چیست غریبی و بی کسی
دور از وطن غریبترین کم سپاه، اوست
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
بسیار جنگ و صلح مدفون مانده در تاریخ
از خاطرات زنده بیرون مانده در تاریخ
آن ماجرا آن تا ابد در یادها جاری
در رود رگها همچنان خون مانده در تاریخ
بعد از شهادتها اسارتها چه سری داشت
این است آن رازی که مکنون مانده در تاریخ
وقتی رسانه کودکان و بانوان بودند
آن واقعه در قاب اکنون مانده در تاریخ
آیینه آیین روایت را رعایت کرد
آن ظهر رستاخیز، کانون مانده در تاریخ
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
#رسانه
@khateratekhakestari
مؤمنون...
الذین هم فی صلاتهم خاشعون
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
شاعر؟
باران که در لطافت صنعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورهزار خس
#سعدی
زمین چشمش به راه آسمانها بود
باران شد
چنان دلتنگ بود آواره با باد پریشان شد
هزاران فصل را دور از نگاه آسمان بارید
در و دیوار جانش سربه سر آیینهبندان شد
نگاهش با نگاه خود تلاقی کرد و خود را دید
در آن آیینه اشکش خشک شد پس شورهزاران شد
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
میان کوچههای خود تداعی میکند دلوار
تو را از روزهای آتش و اشغال استعمار
به دشمن گفته بودی انهدام خانه ممکن نیست
به دشمن گفته بودی خانهام کوهاست در دلوار
که من تا زندهام قانون عیاران نمیمیرد نخواهی دید هرگز خانهام را لانۀ اغیار
رئیس خطۀ دلوار و دشتستان علی واری
که تنها ایستادی روبروی خشم آتشبار
تو را در یاد دارد هفت سال جنگ دشتستان
نمی خوابد هنوز از ترس تو غارتگری خونخوار
تو را از پشت خنجر زد تو را هم نابرادر زد
که پنهانی همیشه بوده دست خائنان در کار
شبیه لنجها پهلو گرفته بر لب دریا
در آغوش نجف آرام خوابیدهست آن عیار
#شهربانو_طوسی
#رئیسعلی_دلواری
#استعمار
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
این جمعۀ من است پر از حس بی کسی
باشد تو هم به داد دل من نمیرسی
گفتم بهار میرسد و تا تو میرسی
گل میدهند رازقی و یاس و اطلسی
پاییزها مداوم و بیروح آمدند
سر شد بدون یک دل خوش سال و مه بسی
یک آسمان بدون همای سعادتش
دل خوش نمیکند که به پرواز کرکسی
این چشمها به راه تویی مانده است که
موعود متنهای قدیم مقدسی
#شهربانو_طوسی
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari