👌✨گفتگوی شنیدنی با حجتالاسلام حسین دست پروری مدرس حوزه و دانشگاه . در این دیدار حجت الاسلام دست پروری علاوه بر صحبت درباره دوران تحصیل خود در ایران و امریکا، به بیان خاطرات مرحوم استاد صفایی حائری پرداخت.
#استبصار #صفائی_حائری درباره مرحوم استاد صفایی: دنبال مریدبازی بودم با یک جلسه گفتگو ریشه مریدبازی را زد؛ فهمیدم نه سال اشتباه میکردم. ما با قال الصادق شروع میکنیم او با کشتی شروع میکرد... دیگران به گرد پایش نمیرسند... عهده داری و امامت میکرد ... ✨خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد
مست بودم تشر قهر تو هشیارم کرد
یک زمان سر به هوا بودم و از دل غافل
تا کمند غم عشقت گر فتارم کرد 🎥 https://www.aparat.com/v/f9FY3 🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 حاج آقا پور سید آقایی
✅ یکی از رفقای استاد صفایی رحمة الله علیه امکاناتی به دست آورده بود و اصرار داشت برای موسی (پسر دوم استاد) که به تازگی طلبه شده بود، خانه ای بخرد.
✅ حاج شیخ گفت: به جای موسی برای فلانی خانه بخر؛ نیاز او بیشتر است، موسی تازه ازدواج کرده و در خانه عمه اش اتاقی دارد.
✅ فلانی چند سال است که طلبه است و بچه هم دارد.
✅ از او اصرار و از حاج شیخ انکار. بالاخره راضی اش کرد که برای دیگری خانه بخرد.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۱۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ یک بار یکی از بستگان را که پزشک بود، نزد استاد صفایی رحمة الله علیه بردم و ایشان بعد از گفتگوهای جالب و دلنشینی در تحقیر دنیا، که دوای درد آن پزشک بود.
❇️ با حالتی مخصوص به خودش به دکتر گفت: دکتر به بیماری ما هم برس. دکتر با خجالت تأملی کرد و گفت: آخر رشته ی ما درد شما نیست.
❇️ استاد پرسید: مگر تخصص شما چیست؟ دکتر گفت: ناباروری زنان و عقیمی!
❇️ حاج شیخ بلافاصله فرمود: دکتر! ما هم عقیم هستیم. باید بارور شویم و تولیدی و تولدی داشته باشیم.
❇️ دکتر دوباره گفت: ولی ما انگشت کوچک شما هم نیستیم. شیخ فرمود: نه، کوچک نباشید. ما دوستان بزرگ می خواهیم.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 حاج آقا حیدری
💟 طلبه ای از شاگردان خوب و قدیمی استاد صفایی رحمة الله علیه تعریف کرد: یکی از شب های تابستان که از نیمه گذشته بود، یکی از طلبه ها به من زنگ زد و گفت: فلانی با این هوای گرم قم یک پنکه نداریم و دیگر طاقت زنم تمام شده و خلاصه کلافه ایم.
💟 با آنکه پاسی از شب گذشته بود و همه خواب بودند، هر چه فکر کردم کسی جز آقای صفایی به ذهنم نیامد که بی منت و ملالت کارگشا باشد.
💟 با کمی وسواس و تأمل، شماره شیخ را گرفتم. خودش گوشی را برداشت و راحت احوال پرسید.
💟 موضوع را گفتم. بی تأمل گفت: آره، آره. پنکه هست کجا بیاورم؟!
💟 گفتم: نه، نیایید. خودم می آیم و بیرون زدم. هنگامی که نزدیکی های خانه استاد رسیدم، دیدم ایشان پنکه به دست، سر خیابان ایستاده اند.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۵۷
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
🎤👈 حاج آقا پور سید آقایی
🔷 استاد صفایی رحمة الله علیه به یکی از کسانی که به امام خمینی رحمة الله علیه و انقلاب نیش می زد، توپید و گفت: آنقدر به تو بگویم که اگر بدانم راهم می دهند و موفق به دیدار امام می شوم به جماران می روم حتی اگر چند روز هم پشت در معطل بمانم.
🔷 دیدن امثال امام ظرفیت ساز است.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۴۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
هدایت شده از اطلاعرسانی - عینصاد
#آمریکا l #مشهد
🌏 از آمریکا تا مشهد
🎥 گفتگو با حجتالاسلام حسین دستپروری، مدرس حوزه
❇ طلبۀ الکترونیک در آمریکا
دانشجوی حوزه در مشهد
📆 ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
ساعت ۱۸:۳۰
💻📱 زنده ببینید:
https://instagram.com/estebsar_persian?igshid=v9k12vxzgrcx
📲 لینک گروه لیلةالقدر مشهد 👇
https://sapp.ir/joingroup/Sh7TtugDCUlbJKNOi3rf1HRV
📲لینک کانال اطلاعرسانی عینصاد
https://eitaa.com/joinchat/1123942497C587bf32e2c
هدایت شده از چشمه جاری
13.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤👈 استاد علی صفایی حائری رحمة الله علیه
✅👈 منتظر، بی تفاوت، بی خیال، بی توجه و بی مسئولیت نیست.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 قدرت ها مهم نیستند، مهم این است که با این قدرت چه چیزی را دنبال کنیم و چه چیزی را بخواهیم و چه کسی را نشان بدهیم؛
خویش را و یا او را، خود را و یا خدا را.
🔷 قدرت، مسأله ای نیست ... که تسلط بر قدرت و امیر بودن و عزیز بودن مطلوب است.
🔷 آنها که قدرت ها را در دست دارند، بزرگتر از آنهایی هستند که قدرت ها آنها را در دست دارد.
📚 روش نقد، ج ۳ ص ۷۸
#استاد_علی_صفایی_حائری
📲 لینک گروه لیلة القدر مشهد 👇
https://sapp.ir/joingroup/Sh7TtugDCUlbJKNOi3rf1HRV
کد خبر 1184258
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۵
زوایای پنهان زندگی استاد علی صفایی حائری
علی صفائی حائری[بخشی از مصاحبه با بنده (پورطباطبایی ) که سایت مشرق نقل کرده است.)
اینکه هنرمندان مختلف به استاد صفائی جذب میشوند، به این خاطر است که غیر از سلوک شخصی و رفتاری، ایشان را در قالب یک روحانی میبینند که نسبت به فرضیههای هنری حرف دارد و حتی ناقد فرضیههای هنری است.
به گزارش مشرق؛ ورود مرحوم حجتالاسلام والمسلمین علی صفایی حائری (عین. صاد)، نویسنده، عارف و اندیشمند معاصر به حوزههای مختلف هنری از جمله سینما و نیز نقد فیلمنامهها ارتباطی عمیق بین او و اصحاب هنر، رسانه و سینما ایجاد کرده بود و همچنین تسلط ایشان بر شاهکارهای ادبی جهان و نیز ادبیات داستانی، ما را بر آن داشت تا با کسانی که از نزدیک با وی آشنا بودند و شاهد ارتباطات وی با هنرمندان، شاعران و نویسندگان بوده و یا حلقهی وصل این ارتباط بودهاند، سخن بگوییم تا ابعاد ناشناختهتری از وجوه شخصیتی این عالم وارسته برایمان روشن شود. حجتالاسلام والمسلمین سیدمجید پورطباطبایی که عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است، یکی از کسانی بود که توانست ما را در این مهم یاری کند. برای آشنایی با زوایای پنهان زندگی مرحوم صفایی حائری، با ایشان به گفتگو نشستهایم.
آشنایی شما با استاد صفایی به چه صورت بود و رابطهی شما با ایشان چگونه عمق گرفت؟
بخشی از آشنایی بنده با مرحوم صفایی به رابطهی خویشاوندی دوری که با هم داشتیم، بازمیگردد. پدر مرحوم صفایی، آیتالله حاج شیخ عباس صفایی حائری، از ۵۰ سالگی تا آخر عمر، یعنی مدت ۲۶ سال، پشت سر هم به سفر حج مشرف میشدند و در سالهای ۵۱ تا ۵۴، زمانیکه به همین منظور به تهران میآمدند، سالی یکبار به منزل ما تشریف میآوردند. یکی از آن سالها، آقازادهی ایشان، مرحوم آقای حاج شیخ علی صفایی هم آمدند و آشنایی ما با ایشان از اینجا شروع شد؛ آنهم در برههای که بنده مشغول تحصیل در دانشگاه و با بحرانهای فکری خاصی روبهرو بودم. آشنایی من با ایشان باعث شد که بسیاری از مشکلات و مسائلم برطرف شود. آن آشنایی فامیلی در ادامه منجر به ارتباط فکری شد.
استاد صفایی فرد خاصی بودند. با توجه به همراهی شما با ایشان میتوانید وجوهی از شخصیتشان را که کمتر بیان شده، تشریح کنید؟
چند ویژگی در استاد بود که موجب میشد کسی که با ایشان آشنا میشود، نتواند او را رها کند. یکی از این ویژگیها این بودکه ایشان، به خودش دعوت نمیکرد. یعنی اگر کسی با ایشان آشنا میشد، استاد تلاش میکرد آموزههای دینی در چشم آن فرد بزرگ شود، نه شخصیت خودش و این یک عامل جذب بود. عامل دیگر این بود که در ارتباطات، بسیار ساده و راحت بود. برای مثال، بنده با دو تن از دوستان دانشجو که یکی از آنها مارکسیست بود، به قم رفتم تا با ایشان صحبت کنند. صبح به منزل ایشان رسیدیم. صبحانه را با ما خورد و سپس خانهاش را در اختیار ما گذاشت. همسرشان هم به منزل پدر ایشان رفته بود. تا حدود ساعت ۶ بعداز ظهر ما در خانهی ایشان بودیم، در حالی که ایشان فقط بنده را میشناخت نه دوستانم را. در ارتباطاتش با دیگران نقش بازی نمیکرد، یعنی تلاش نمیکرد غیر از آن چیزی که واقعیت خودش هست، چیز دیگری را نشان دهد. به تعبیر دیگر، چهرهی واقعی زندگی روزمرهی خود را نشان میداد. فکر نمیکرد باید در مقابل دانشجوها بهعنوان یک روحانی که باید آنان را نصیحت و موعظه کند و اینها آدمهای خارج از دینی هستند که نیاز به ارشاد دارند، برخورد کند.
عنصر دیگر، احساس تکلیف ایشان در برابر دیگران بود. برای مثال یکی از دوستان نقل میکرد که در یکی از شبهای زمستان، مرحوم صفایی برای رفتن به منزل پیرمردی که حتی او را نمیشناخت و فقط به او خبر داده بودند که پس از فوت همسرش نیاز به رسیدگی دارد، درخواست کرده بود وی را به منزل آن پیرمرد برساند. سرانجام پس از گذراندن ساعاتی در کنار آن پیرمردِ نیازمند، از خانهی او میرود.
هنرمندان بسیاری در زمینههای مخلف با ایشان در ارتباط بودند و تعداد اندکی از آنها را بنده با مرحوم صفایی آشنا کردم. بهطوری که سهیل محمودی، در سال ۶۰ و با مطالعهی کتابهای ایشان، برای یافتن طلبهی جوانی که نویسندهی این آثار است به قم میرود و یا صادق کرمیار، در سال ۶۰ با ایشان آشنا شده و یا علیرضا داوودنژاد نیز از طریق ایشان با مرحوم صفایی مرتبط شده بودند. سیدرضا میرکریمی نیز از طریق مرحوم مهدی حسینی (که همراه آقای صفایی در تصادف مرحوم شدند)، با ایشان آشنا شده بودند یا مرحوم رسول ملاقلیپور وقتی که میشنید مرحوم صفایی به تهران آمده، همچون تشنهای که عطش او را گرفته و به چشمهی آب شیرین رسیده باشد، تا نیمههای شب همراه ایشان میرفت و در جلساتی که ایشان بود حاضر میشد تا بیاموزد. تصور میکنم مرحوم ملاقلیپور هم از طریق آقای تابش با مرحوم صفایی آشنا شده بود.
جناب آقای نادر طالبزاده به واسطهی بنده با ایشان آشنا شدند. زمانیکه ایشان میخواست مستند عصر انتظار را بسازد، به منزل ما در قم آمد و مصاحبهی مفصلی با مرحوم صفایی انجام داد. البته این مصاحبه را در فیلم نیاورد، اما سیر ساخت عصر انتظار بر اساس آن مصاحبه شکل گرفت که بعدها مؤسسهی لیلةالقدر متن آن مصاحبه را بهعنوان یکی از بخشهای کتاب تو میآیی چاپ کرد. علی مؤذنی هم از طریق بنده با ایشان آشنا شد. از دیگر کسانی که خودم شاهد رفت و آمدشان با مرحوم صفایی بودم، آقایان سلحشور و اسلاملو بودند. ابوالقاسم طالبی، علی درخشی، سلحشور و ... این آخریها هم علی موذنی.
بعد از شهادت مرتضی آوینی جلسهای در محراب فیلم که متعلق به آقای شمقدری و شورجه بود برگزار شد. بنده هم در این جلسه حضور داشتم. در این جلسه خطاب به آقای مرحوم صفایی گفتند: حالا که ما شهید آوینی را از دست دادهایم، تو بیا آقای ما باش و ما را زیر پر و بال خودت بگیر. ایشان نپذیرفت و گفت که من به دلایل متعدد برای کار شما مناسب نیستم که مهمترین آن، حرفها و اتهاماتی است که راجع به من میزنند که اگر من وارد جلسه شما شوم، آن حرفها دامن شما را خواهد گرفت و حیف است که شما کارتان را از دست بدهید، ولی اگر راهنمایی خواستید، به طور موردی در خدمتم. بعد از آن جلسه بارها آقایان سلحشور، اسلام لو، طالبزاده و دیگران (بقیه را یادم نمیآید) در منزل ما و یا در آخر هفته در منزلشان و یا تهران به دیدن ایشان میآمدند.
نکتهای که مرحوم صفایی به آنان گوشزد کرد، این بود که شما زمانی میتوانید ادعا کنید هیئت هنرمندان مسلمان هستید که اگر برای آقای الف پروژهای را آوردند و او دید آقای ب امسال کار نکرده یا مشکل مالی دارد، از حق مسلم خودش بگذرد و آن را به دوستش واگذار کند. اگر شما آموختید از خودتان بهخاطر دوستتان بگذرید، این هیئت هنرمندان مسلمان میتواند بهطور جدی پا بگیرد. خاطرم هست در مصاحبهی آقای میرکریمی با مجلهی فیلم، پس از اکران فیلم زیر نورماه، ایشان به افراد متعددی از فیلمسازان از جمله مجید مجیدی اشاره کرده بود که با مرحوم صفایی در ارتباط بودند.
ظاهراً استاد در جریان شکلگیری برخی آثار هنری و سینمایی مانند فیلم روز واقعه دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم داشتهاند. نقش و تأثیر ایشان در این گونه موارد تا چه حدی بود؟
بله! برای مثال آقای داوودنژاد قبل و در هنگام ساخت فیلم نیاز، هفتههای متمادی، شبهای سهشنبه به جمکران میرفت. از نظر بنده در مجموعه آثار آقای داوودنژاد، فیلم نیاز از سایر فیلمهای دیگر ایشان کاملاً شاخص و جداست. در فیلم نیاز، رفت و آمد و ارتباط آقای داوودنژاد با آقای صفایی کاملاً محسوس و مشخص است. همچنین آقای میرکریمی بعد از اکران فیلم زیر نور ماه، در مصاحبه با مجلهی فیلم در پاسخ به این سؤال که ایدهی اولیهی این فیلم چگونه به ذهن شما رسید، اظهار کرده بود که من با روحانیای روبهرو شدم به اسم علی صفائی (عین. صاد) و با طرز رفتار و سیر و سلوک و زندگی او آشنا شدم و فیلم زیر نور ماه را با توجه به زندگی عین صاد و شناختی که از او داشتم، ساختم. مرحوم صفایی نیز در آخرین سفرشان به مشهد، قصد بازدید از پشت صحنهی فیلم کودک و سرباز میرکریمی را داشت که به لقاء الهی پیوست.
مورد دیگر، دربارهی یکی از نویسندگان ادبیات داستانی بود که مرحوم صفایی در سال ۶۸ ایشان را شناخته بود. در سال ۷۴، زمانی که در ادارهی کتاب ارشاد بودم، کتابی از این نویسنده برای اخذ مجوز نشر آمد و من کتاب را به قم برده و مرحوم صفایی پس از مطالعهی آن گفتند که این نویسنده در زمینهی ادبیات داستانی فرد موفق و مؤثری میشود، لذا با او رفت و آمد داشته باش و ببین اگر مشکلات مالی دارد، من از سهم امام زندگی او را تأمین کنم؛ بهگونهای که خودش هم متوجه نشود، تا او این سبک نوشتن را بهواسطه مشکلات از دست ندهد. ویژگی دیگر، احاطهی ایشان به مکاتب فکری فلسفی و هنری روز جهان بود. برای مثال ایشان نظریهی ابطالپذیری کارل پوپر را در سال ۱۳۵۶ در کتاب مسئولیت و سازندگی مورد نقد قرار داده است، در حالی که ترجمهی این فرضیه در سال ۱۳۶۷ برای اولین بار توسط آقای سروش در فصلنامهای با عنوان فرهنگ، آن هم به صورتی محدود منتشر شده بود. همچنین ایشان نظریهی وجود و زمان هایدگر را زمانی در آثار خود مورد بررسی و نقد قرار داده بود که هنوز این اثر به فارسی چاپ نشده بود و اولین ترجمهی آن در سال ۱۳۸۹ یعنی یازده سال پس از وفات مرحوم عین-صاد منتشر شد؛ این در حالی بود که ایشان زبان انگلیسی نمیدانست. این ویژگیها و مواردی، چون احساس تکلیف برای حمایت از هنرمندان و نویسندگان متعهد و متدین در اشاعهی هنر دینی، به طوری که برای اشاعهی ادبیات داستانی اسلامی حتی حاضر بود از سهم امام هزینه کند که در کمتر کسی از بزرگانی در سطح ایشان این ویژگی دیده میشد، از جمله مواردی بود که در مخاطب آثار و افکار ایشان جذابیت ایجاد میکرد.
در زمینهی دفاع تمامقد ایشان از انقلاب، نظام و رهبری، دو مورد قابل ذکر است. یکی اینکه در جلسهی مناظرهی ایشان در سال ۶۲ با برخی بزرگان جامعهی مدرسین ـ که اکنون در کسوت مرجعیت هستند ـ خطاب به مرحوم صفایی مطرح میشود که شما متهم به مخالفت با انقلاب هستید. ایشان جملهی مشهوری دارند با این مضمون که: من معتقدم تضعیف این نظام، جنایت، توجیه رفتارهای نامناسب افراد و کارگزاران این نظام، حماقت و تکمیل کمبودها و کاستیها، رسالت است.
مورد دیگر در این زمینه، این است که خود بنده پس از رحلت امام (ره) با اذن مرحوم آیتالله اراکی از امام (ره) تقلید میکردم. بعد از آیتالله اراکی تصمیم گرفتم به یک مرجع زنده رجوع کنم. در آن زمان، جامعهی محترم مدرسین، هفت نفر را بهعنوان مرجع معرفی کرده بود. من از مرحوم صفایی پرسیدم از بین این هفت نفر کدام یک اعلم است؟ ایشان فرموند که هیچ کدام بر دیگری رجحان ندارند و همه در یک سطح هستند. ایشان سه نفر را به ترتیب نام بردند: اول آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، دوم آیتالله مؤمن (حفظه الله تعالی) ـ که البته جامعهی مدرسین ایشان را معرفی نکرده بود ـ و سوم آیتالله شبیری زنجانی (ادام الله ظله). سپس گفتند حالا که همسطح هستند، تقلید از رهبری و حمایت ایشان و تقویت ایشان با فراهم کردن زمینهی رسیدن وجوهات به ایشان، رجحان دارد؛ زیرا ایشان کشور را اداره میکند و اگر امکانات مالی ایشان تقویت شود، در تقویت پایههای انقلاب مفیدتر خواهد بود.
شاید کمتر کسی بداند که پسر بزرگ ایشان، در سال ۶۷ و هنگام ورود رزمندگان اسلام به حلبچه، شهید شده و در حال حاضر در گلزار شهدای قم دفن است. همچنین قبل و بعد از شهادت فرزندشان خودم بارها شاهد بودم که هنگام تشییع شهدای دفاع مقدس، ایشان در گوشهی جمعیت با خیل مشایعین در حال حرکت است.
زمانی که اتهامهای فراوانی مبنی بر همراه نبودن با انقلاب به ایشان وارد میکردند (سالهای ۶۴ و ۶۵)، نهضت آزادی تصور کرده بود ایشان طعمهی خوبی برای بهرهبرداری است. به همین منظور نامهای به امضای مرحوم مهندس بازرگان و آقای صباغیان در انتقاد از امام (ره)، نظام، جنگ و ... با مضمون صلح ایران و عراق، از طریق عبدالعلی بازرگان، پسر مهندس بازرگان برای ایشان فرستادند؛ نامهای که برای بسیاری فرستاده بودند. مرحوم صفایی در پاسخی بسیار محکم و قوی، دلایل نهضت آزادی را در ضدیت با نظام مورد نقد قرار داده و به آنها توصیه کردند که آب در آسیاب دشمن نریزند و بی جهت دفاع از نظام در برابر عراق را مورد خدشه قرار ندهند.
مرحوم صفایی ارتباط وسیعی با هنرمندان در رشتههای مختلف هنری داشتند و شما نیز بهخاطر مسئولیتهایی که داشتید، واسطهی این ارتباطات بودید. در این باره صحبت میکنید؟