مسیر برگشت بچه ها، تقریبا بسته شده بود😔
با پی ام پی (نفربر) خودمون روبه نزدیک روستای الخوابی رسوندیم 👌 تقریباً الخوابی هم سقوط کرده بود دشمن با گلوله از ما استقبال می کرد باطری بیسم اش تقریبا تمام شده بود😭 مجتبی ؛مجتبی؛ ابو علی ‼️
مجتبی جان خودتون رو به منبع آب برسونید ما اونجا با پی ام پی (نفربر) منتظرتون هستیم
صدای خش خش بیسیم بی رمقش آخرین جملات سید مجتبی رو به سختی به ما رسوند😔 هنوز آخرین کلماتش که از گلوی خسته و تشنه اش می اومد تو گوشم می پیچد
حاجی ما محاصره شدیم
از ۲۰ تا پرستو فقط ۳تامون سرپا هستیم😔
ودیگر هیچ ...
📞مجتبی ،مجتبی،ابو علی ….. مجتبی ،مجتبی ، ابو علی …. مجتبی ،مجتبی،ابو علی ….
سید مجتبی اگر صدای من رومی شنوی شاسی بیسیم رو فشار بده!
مجتبی ؛مجتبی؛ ابو علی …..
مجتبی جان می دونم باطری بیسم ات شارژ نداره 😔
اگر صدای من رو می شنوی شاسی بیسیم رو فشار بده!
سید مجتبی جان اگر هنوز زنده ای شاسی بیسیم رو فشار بده؛ سید مجتبی تو رو خدا شاسی رو فشار بده 😭😭
از بالا دیدیم که تکفیری ها سید مجتبی رو دوره کردن رسیدن بهش دیگه داشت اسیر می شد😔وقتی خوب دشمن دورش جمع شد درست همون لحظه ای که دشمن از به دام افتادن یکی از شیرمردان فاطمی خوشحال بودسید مجتبی ضامن نارنجک ها رو رهاکرد✌️😭
هدایت شده از شهیدمدافعحرممحمدحسینبشیری
4_5900165748982022926.mp3
3.42M
✍راوی جانباز سهیل یاران
«لحظه ی انفجار ۴نفر بودیم و به فاصله ی پشت سر هم حرکت می کردیم،نفر اول شهید مجتبی پیره نفر دوم شهید احمد گلبان نفر سوم و چهارم جانبازان رضا آقایی و خودم"سهیل یاران"😔بیلچه دست احمد بود و داشت قدم میزد بیلچه به مین جامانده والمرا خورد و باعث انفجار شد💥تنها صحنه ای که اون لحظه دیدم دو پای احمد بود که رفتن روهوا و بیلچه کمونه کرد به سمت رضا و دستش رو مجروح کرد😭وقتی بچه ها رسیدن بالا سر احمد تا نجاتش بدن،احمد گفت: من که دو تا پام قطع شده برید بالاسر مجتبی که هنوز پا داره،شریانش قطع شده اون واجبتره،مجتبی یه مادر پیر داشت ودانشجوی دکترای پزشکی بود وقتی اومدن بالا سر مجتبی تا کمکش کنن،مجتبی گفت:برید بالا سر احمد من دو تا پام سرجاشه ولی احمد دو تا پاش قطع شده، احمد پسر چهار ماهه داشت😔
رفاقت یعنی اینکه حتی سر جونتم رفیقتو فراموش نکنی 😔رفاقتی به سبک شهدا 👌
🌷مزار شهدای بزرگوار بهشت زهرا (س)
"سلام بر اولين تفحص کننده نور ،حضرت زينب (س)
"سلام علي قلب زينب الصبور!" و ....
شرهانی قطعه ای از بهشت است 💔
20 کيلومتر با کربلاي معلي فاصله دارد
معراج الشهدایی دارد که از همان دور بوي گلاب و عطرش مستت میکند😔
چي بگویم از تو شرهاني ؟؟ از خاکت که بوي گل محمدی میدهد ؟ از خاکي که پر از استخون هاي شهيد و گلوله و پوکه و...است؟!؟از تو چي بگویم 😭
شرهاني ،خاکت بوي خدا ميدهد مگر روي خاک هاي انجا ،جاي قدم هاي چه کسانیست 😔 شرهاني تو چه ديدي که انقدر با دل زائرات بازي مي کني ؟! تو چه صحنه هايي را ديدي که انقدر دل تنگي 😭
شرهاني دلم برات تنگ شده ،مرا هم بطلب🌷