. ♨️ هزینه سازش از مقاومت بسیار بالاتر است. ✍ بظاهر آتش بس شده و در این میان تنها حزب الله به آن ‌پایبند است. صهیونیست ها وادی الحجیر را به بهانه گشت زنی و توافق پنهان پشت پرده با دولت میقاتی اینگونه طی میکنند و بعد هنگام بازگشت جاده آسفالت را تخریب میکنند. دوربین های جاسوسی کار میگذارند و به هر مکانی مشکوک شوند تخریب میکنند. پشت پرده این آتش بس، همانی بود که از ابتدا گفتیم. اجازه بی حد و مرز به ارتش اسرائیل برای ورود و گشت زنی و تخریب تا حد رودخانه لیتانی !!! این در حالیست که حزب الله پیش ازین وادی الحجیر را قبرستان تانک های صهیونیست کرده بود. #خباثت_صهیونیسم #رژیم_حرامزاده #اسرائیل_باید_محو_شود #ישראל_צריכה_להימחק_מע #مرگ_بر_اسرائیل @khatevelayat

❌ نکته مهم دیگر پایین آمدن سرعت دانلود پیام رسان ایتا و اختلال های متعدد در آن در کنار بالا رفتن سرعت پیام رسان های اسرائیلی هم لابد در راستای بسته حمایتی از سکوهای داخلی هست... #سرطان_اصلاحات_بلای_جان_مردم این مملکت امام و آقا دارد و ان شاءالله این فتنه براندازانه در فضای مجازی هم خنثی خواهد شد . اما کاش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و مسئولان ما درک این را داشته باشند که سکوی داخلی ایتا تنها سلاح رسانه ای جریان مومن مذهبی در مقابل هزاران رسانه دشمن است و اینقدر راحت به اصحاب فتنه برای خلع سلاح جریان انقلاب میدان نمی‌دادند.... وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ @khatevelayat

❌نتیجه ای دیگر از حماسه ای که شورای عالی فضای مجازی به پا کرد!/ آغاز مسدود کردن گروه های انقلابی توسط واتس اپ! #ذلّتِ_کاپیتولاسیون_در_فضای_مجازی @khatevelayat

♨️ تداوم شکنجه علویان توسط تروریست های جولانی ✍گناهش اینست که از پیروان علی بی ابیطالب است! امیدشان به شیعیان ایران است که میشنوند دولت ایران به این تروریست های حرامی میگوید معارض مشروع ✍ سوریه دیگر یک کشور نیست! سرزمین پایگاه های نظامی ست. سرزمین درگیری ها و کشتار فرقه ایست. سرزمین سرقت سرمایه های طبیعی ست. به سلطنت طلبان و اصلاح طلبان تبریک بگویید بابت پیش بینی شان ! سوریه دموکراتیک مبارک تان ! بروید آنجا زندگی کنید تا قدر جمهوری اسلامی را بدانید. گرچه بعید ست میخ آهنین استدلال بر مغز سنگی شان فرو برود ! #اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج #فتنه_شام با #خیانت_ترکیه #مرگ_بر_اسرائیل #مرگ_بر_آمریکا #وعده_صادق۳مطالبه_ملی🚀🔥 @khatevelayat

🔷حضور خانوادگی برادران هاشمی در دولت چهاردهم 🔹 سید ستار هاشمی: وزیر ارتباطات 🔹سید ضیاء هاشمی: معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رئیس‌جمهور 🔹سید شمس الدین هاشمی: مدیرعامل سرمایه گذاری مسکن جنوب علی برکت الله @khatevelayat

خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب #قسمت_بیست_و_یک 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ خنده از لبش رفت. حزن و اندوه آمد تونگاهش آهی کشید و گفت:« من از جریان دخترم فاطمه حرف می زدم» یکدفعه کنجکاوی ام تحریک شد افتادم تو صرافت این که بدانم چی گفته سالها از فوت دختر کوچک مان می گذشت، خاطره اش ولی همیشه همراه من بود بعضی وقت ها حدس می زدم که باید سری توی آن شب و تو تولد فاطمه باشد ولی زیاد پی اش را نمی گرفتم بالاخره سرش را فاش کرد اما نه به طور کامل و آن طوری که من می خواستم گفت :«اون روز قبل از غروب بود که من رفتم دنبال قابله, یادت که هست؟» گفتم:« آره که ما رفتیم خونه خودمان» سرش را رو به پایین تکان داد پی حرفش را گرفت همونطور که داشتم می رفتم یکی از دوست های طلبه رو دیدم اون وقت تو جریان پخش اعلامیه ،یک کار ضروری پیش اومد که لازم بود من حتماً باشم؛ یعنی دیگه نمی شد کاریش کرد ۱ توکل کردم به خدا و باهاش رفتم... جریان اون شب مفصله همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم با خودم گفتم ای داد بیداد من قرار بود قابله ببرم می دونستم که دیگه کار از کار گذشته و شما خودتون هر کار بوده کردین زود خودم را رسوندم خونه وقتی مادر شما گفت قابله رو می فرستی و میری دنبال کارت شستم خبر دار شد که باید سری توی کار باشه ولی به روی خودم نیاوردم.» پاورقی ۱- نیت پاک وخلوص شهید برونسی زبانزد همه آنهایی که او را می شناخته اند بوده و هست. برای خدمت به انقلاب و مبارزه با رژیم طاغوت حقیقتاً سر از پا نمی شناخت و این که به خاطر انقلاب شدیدترین مشکلات خودش را فراموش کند یک امر طبیعی بود برای ما @khatevelayat

خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تنها مسجد آبادی #قسمت_بیست_و_دو 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ عبدالحسین ساکت شد چشم هاش خیس اشک بود آهی کشید و ادامه داد: می دونی که اون شب هیچ کس از جریان ما خبر نداشت فقط من می دونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم یعنی اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی،بود خودش آمده بود خونه ی ما.» تنها مسجد آبادی حجت الاسلام محمد رضا رضایی سال ها پیش آن وقت ها هنوز شانزده هفده سال بیشتر نداشتم یک روز تو زمین های کشاورزی سخت مشغول کار بودم من داشتم به راه خودم می رفتم. درباره ی ،خلوص و نیت پاک او چیزهای زیادی شنیده بود " 1 ". می دانستم اهل آبادی هم خیلی دوستش دارند مثلاً وقتی از سربازی برگشت استقبال گرمی ازش کردند. یا روز ازدواجش همه سنگ تمام گذاشته بودند. اینها را خبر داشتم ولی تا حالا از نزدیک پیش نیامده بود باهاش حرف بزنم عجیب هم دوست داشتم همچین فرصتی دست بدهد. شاید برای همین بود که آن روز وقتی صدام زد کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم. پاورقی و البته از این اخلاص و ،پاکی چیزهای زیادی هم دیده بودم؛ مثلاً نمازش را تو مسجد آبادی می خواند با وجوداینکه نه پیشنمازی داشتیم و نه نماز جماعتی بارها خودم او را در مسجد می دیدم که تک و تنها نماز می خواند و حتی یادم می آید گاهی که مخفیانه نگاهش می کردم بی اختیار از شور و حال او گریه ام می گرفت. @khatevelayat