🔺علت سختگیری بهزیستی در واگذاری کودکان بی سرپرست به خانواده ها 🎥برای فرزندخواندگی دنبال رنگ چشم، مدل مو و حالت لب و شکل بینی نباشید @jaarchi

🎥 صحنه گل ها و لحظات حساس بازی عراق و ویتنام در #جام_ملتهای_آسیا @jaarchi

🎥 با سند حرف می زنید یا بی سند؟ @jaarchi

🔴 یک تیتر تاریخی دیگر از روزنامه شرق! کمال لطفی @Fetan2

💢نتیجه جلسه کمیسیون #امنیت_ملی مجلس با #وزیر_اطلاعات در مورد ادعای “اسماعیل بخشی” 🔹🔸سخنگوی کمیسیون امنیت ملی: ♦️اسماعیل بخشی #شکنجه نشده است. ♦️او به #جاسوسی اعتراف کرده است. ♦️پیرو دستور رئیس #قوه_قضاییه نیز هیئت ویژه کارشناسی از سوی #دادستان کل کشور، امروز در خوزستان حضور یافت تا ادعای اسماعیل بخشی را درخصوص شکنجه بررسی کند. 🆔 @amarha

محرمانه 🔴 مدیر نجومی بگیر در صندوق ذخیره فرهنگیان / سرمایه‌های معلمان دستخوش سیاسی بازی‌های اصلاح طلبان 🔸 #فرشید_گلزاده_کرمانی اولین بار در کنار عارف دیده شد؛ وی یکی از مشاوران #عارف بود که چندی پیش فیش حقوق نجومی وی در رسانه‌ها منتشر شده بود و جنجال فراوانی به همراه داشت. فرشید گل زاده کرمانی که نزدیک به ۲ سال و نیم پیش به عنوان عضو هیات مدیره و مدیرعامل شرکت فروشگاه های زنجیره ای #رفاه از سوی بانک ملی ایران انتخاب شد. فیش های حقوقی وی نشان می دهد که نامبرده رقمی بالغ بر ۲۴ میلیون تومان به صورت ماهیانه دریافتی داشت. 🔹 گلزاده در شرایطی قرار است به #صندوق_ذخیره_فرهنگیان ورود پیدا کند که سابقه سیاسی وی بیشتر از سابقه اقتصادی اوست؛ مدیریت سیاسی او در شرکت رفاه این شرکت را با زیان مالی گسترده رو به رو کرد اما حالا به نظر می رسد صندوق ذخیره فرهنگیان قربانی جدید این سیاسی کاری ها شود/خبرگزاری دانا 👌 #محرمانه کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید

محرمانه ♻️ ویدئوی تکذیب نشده که ثابت می کند مجموعه امنیتی ضدایرانی #نایاک را آقای #ظریف ساخته است 🔻حجم عظیمی از تحریم های کنونی و قبلی توسط نایاک حمایت شده است 👌 #محرمانه کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید

محرمانه ⚫️ رقص نفوذ! ▪️هرچند اخبار رقص تعدادی از دختران دانشگاه الزهرا (س) در مقابل مردان در روزهای آخر پاییز هیاهوی بسیاری به راه انداخت، اما این موضوع باعث منحرف شدن اذهان عمومی از ماجرای نفوذ در کشور بود ▪️مراسم پایانی جشنواره رویش دانشگاه الزهرا(س) و برنامه شب یلدا در این دانشگاه، که در راستای توافق ویژه وزیر علوم با آژانس فرانکوفونی فرانسه (AUF)، و با حمایت سفارت فرانسه در ایران برگزار شده بود، شاهد اتفاق عجیب نمایش حرکات موزون توسط دانشجویان دختر بود ▪️دانشگاه الزهرا(س) اعلام کرده که این نمایش یک رشته ورزشی به نام «برایتونیک»، بوده اما بررسی‌ها نشان می‌دهد نمایش این رشته، که اولین بار در «فرانسه» به ثبت رسیده، در جشنی که باحمایت مستقیم فرانسوی‌ها در ایران برگزار می‌شود نباید بی‌ارتباط به پروژه نفوذ در محافل آکادمیک ایران باشد ▪️طبق اعلام سفارت فرانسه، دانشگاه‌های الزهرا، امیرکبیر، صنعتی شریف و اصفهان در آذرماه سال جاری به عضویت آژانس دانشگاهی فرانکوفونی درآمده‌اند؛ قبلا نیز دانشگاه‌های تهران، تربیت مدرس، تبریز و شهید بهشتی عضو این آژانس بوده‌اند. آژانسی که به گفته فرانسوی‌ها مهم‌ترین فعالیتش تخصیص کمک‌هزینه جابجایی برای اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های ایران به فرانسه است ▪️هرچند وزارت علوم هدف از توافق با فرانکوفونی را شکستن انحصار زبان انگلیسی در دنیا عنوان کرده، اما فرانسوی‌ها از طریق این توافق در پی نفوذ در محافل آکادمیک کشور است @goftan_nagid @secret_file 👌 #محرمانه کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید

🔴برای رفع بوی بد يخچال مقداری پودر قهوه را داخل کیسه پارچه ای ريخته و دربش را ببنديد و درون يخچال بگذاريد، خیلی سریع بوزدایی میکنه 😍 #خانه_داری 💥 @niaazcom

🔺صحبت های دختر و پسری که فیلم کتک کاریشان جنجالی شد 🎥 پسر ضارب، از نخبه های ورزشی و استعداد درخشان بود @jaarchi

یک افسر پلیس در زاهدان به شهادت رسید 🔹پایگاه خبری شهدای ناجا: دقایقی قبل بر اثر حمله ناجوانمردانه اشرار به خودروی پلیس راهور در زاهدان سرگرد «غلامحسین جان دوست» به شهادت رسید. @jaarchi

🔴 اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم......... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. #شرمنده_شهدا_هستیم.