#مادر
تصنیف جدید سوگ مادر
سبک:خدایا عاشقان را با....
خدایا مادرم رفته ز دستم دلغمینم
چگونه من دگرآن روی زیبایش نبینم
خدایا من دگر دلداروغمخواری ندارم
مرا بنگر مرا بنگر که سالاری ندارم
هزاران ناله دارم غم صد ساله دارم
به یاد مادرم من ز دیده ژاله بارم
همه حاصلم عزیز دلم کجارفتی تو مادر
غم دوریت بود مشکلم کجا رفتی تو مادر
تو بودی مادرم تاج سرم داروی دردم
توبودی روشنایی برشب تاریک و سردم
تو بودی محرم و هم مرحم غمهای قلبم
عجب رفتی و تا بودی تو را درکت نکردم
کجایی مادر من گل غم پرور من
چرا از خانه رفتی عزیز و دلبرمن
شفای منی دوای منی چرا دیگر نیایی
صفای منی وفای منی امان از این جدایی
چرا قدرت ندانستم گلم تا زنده بودی
چرا پایت نبوسیدم چرا تا زنده بودی
چرا پندت نکردم مادرم آویزه گوش
تو رفتی یاد تو هرگز نمیگردد فراموش
خدایا دلغمینم دگر رویش نبینم
به جای روی مادرمن عکسش راببینم
ز رحمت خدا ز حکمت خدا ببخشا مادرم را
به روز جزا زجام ولا تو نوشان مادرم را
#تصنیف در فراق #مادر😭
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@khatmkhanimajma
کانال ترحیم خوانی مجمع الذاکرین
سبك: اله ی ناز
#تصنیف #برادر
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
آه ، مهــربان برادر ، نــور چـشمــان تر
رفتــي تــو از نظر ، برادر، برادر
مــرگ تــو را مــن باور ندارم
ســر بــروي تــربتت گـذارم
بـرادر ، بـرادر
🍁🍁🍁
آه ، چـــون ابر بهاران ، با دو چشم گريان
خونيــن شده جگر ، برادر، برادر
دانه دانه ي اشك من ريزد از ديده
پشتــم ز داغ مــــرگت خميده
بـرادر ، بـرادر
🍁🍁🍁
آه ، خانه شد سيه پوش ، چراغ دل خاموش
تـو بودي تاج سر ، برادر ، برادر
منـكه مي ميـرم از هجر رويت
سوزم چو شـمعي بر سر كويت
بـرادر ، بـرادر
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
سبك: شبيه سالار زينب (س)
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
رفتــي و بـردي - نور از ايــن خانه
بر تو ميــــنالم - مــن غــريبانه
روح و روانــــم
آرام جــانـــم
تــــاب و توانم
اي بـــــــرادر
🍁🍁🍁
گَرد غـــم روي - قـــلبم نشـسته
داغ برادر - پشتم شــكسته
روح و روانــــم
آرام جــانـــم
تــــاب و توانم
اي بـــــــرادر
🍁🍁🍁
مي چكد اشــكم - از غـم رويـــت
قلب من هــر دم - پر كــشد سويت
روح و روانــــم
آرام جــانـــم
تــــاب و توانم
اي بـــــــرادر
#تصنیف #برادر
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
سبك : دشتـي سه پنج روزه
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
چــهل روزه كـه بوي گــل نيومد
صـــداي چـهـچه بلبـل نيومـد
چــهل روزه بــه داغ تـو اسيرم
غـم چل ســاله گويي كرده پيرم
چـــهل روزه بـرادر را نـــديدم
گــلي از مــاه رخـسارش نچيدم
الهي خواهري در ايــــــن زمونه
غريب و بي كــــس و تـنها نمونه
شــده اين قلب من از غصه پـاره
كه داغ بـــرادر درمــــون نداره
شب جـــمعه كـنار قبرت اي جان
روم با قلب خــون و چشم گريان
سـه پنـج روزه دلم از غم شكسته
بـه راهـت مـادر زارت نـشــسته
بــرادر رفـتـنـت را بـاورم نيست
كــفن پـوشـيدنت را باورم نيست
تــو آرام دل و جــــــاني برادر
بــه هــر دردي تــو درماني برادر
خوش آنروزي كه با هم مي نشستيم
يــقين خــط جـدائي مي نوشتيم
خـدايـا بـي سـرو سـامانم امشب
اســيـر درد بـي پـايـانـم امشب
#تصنیف #دشتی #برادر
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین