#ختم_خوانی
#روضه_مجلس_ختم_برادر
#سوم_هفتم_چهلم_و_سالگرد
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌾تو بودی غمگسارم ای برادر
🌾همیشه در کنارم ای برادر
🌾تو رفتی قامتم از غم شکسته
🌾دگر یاری ندارم ای برادر
🌾خانواده محترم .......شما برادری مهربانی را ازدست دادید مدت هفت روز........جای خالی برادر را احساس انشاءالله خداوند به شما عزیزان صبربده اما برادران مرحوم همه آشنایان دوستان
فامیل همه اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند به شما دلداری وتسلیت گفتند
🌾عزیزان داغ برادر خیلی برای برادران سخته انشاءالله خدا کنه کسی تو مجلس ما نباشد که داغ برادر دیده باشه
🌾اما عزیزان، از دست دادن برادر یعنی از دست دادن ستون خیمه، یعنی از دست دادن پشت و پناه، یعنی از دست دادن همه چیز، نمی دونم اون لحظه ای که به شما خبر فوت برادرتون رو دادن چه حس و حالی داشتید، اونایی که داغ برادر دیدند، همه می گن به محض اینکه خبر فوت برادر رو به ما دادن، زانوهامون سست شد بی اختیار از پا نشستیم، دیگه توانی برای حرکت کردن نداشتیم، انگار دنیا روی سر ما خراب شده بود، عالم برای ما تیره و تار گشته بود، حالا خوبه اینجا کسی هست توی درد داغ برادر با شما همدردی کنه زیر بغلتون رو بگیره با شما عزاداری کنه، اما بمیرم کربلا؛ تا صدای اخا ادرک اخا رو حسین شنید...
🌾ابی عبدالله خود کنار بدن برادرش عباس رساند، چه برادری عزیزان داغ دیده دست ها قلم شده، فرقش شکافته شده، تیر به چشمان مبارکش اصابت کرده، چه گذشت بر عزیز زهرا، سر برادر را به دامن گرفت صدا زد: «الأن إنكسر ظهري و قلت حیلتی وشمت بی عدوی؛ الان کمرم شکست، چاره ام اندک شد، دشمنم زبان به سرزنش من گشوده». نشست کنار بدن غرق به خون برادرش ابا الفضل، خون از دو چشم برادر پاک کرد یک وقت دید برادرش عباس گریه می کند. فرمود: عباسم، چرا گریه می کنی. عرض کرد: حسینم، نور چشمم چرا گریه نکنم شما الان أمدی سرم را از روی زمین برداشتی اما ساعتی دیگر چه کسی سرتو را از روی خاک بر می دارد. صدا زد برادر تا زنده ام مرا به خیمه ها مبر چون که وعده آب به بچه ها داده ام. یا عبدالله بدن بی جان برادرش عباس را در علقمه گذاشت به سوی خیمه ها حرکت کرد یک دست به کمر و یک دست به عنان ذوالجناح را گرفت به سمت خیمه ها حرکت کرد، صدای ناله اهل حرم بلند شد. سکینه صدا می زند: بابا، عمو چه شد؟ زینب صدا می زند؛ برادرم چه شد؟ عزیز فاطمه دست برد عمود خیمه ابا الفضل رو کشید یعنی دیگه این خیمه علمدار نداره ناله بزن
حسین
🌾الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
🖌#احمد_بهزادی
1403/10/7