#_ختم_پدر دلم از بی کسی دریای خونه وای غمی دارم که از هر غم فزونه سرم را سایبان بودی تو بابا مرا ارام جان بودی تو بابا چه خوش اسوده بودم در کنارت چه خوب و مهربان بودی تو بابا اگر خوب نتونستیم ازت پرستاری کنیم عذر میخوایم بابا ، اگر قدرتو ندونستیم حلالمون کن بابا ، الان قرین چند .......... دلمون برات یه ذره شده بابا ، دیگه از درد راحت شدی بابا ، دیگه از دوا و دکتر راحت شدی بابا ، چه شبها تا سپیده درد کشیدی بابا بخواب ارام ، بخواب ارام ای بابای خوبم که از عمرت پدر خیری ندیدی وارد خانه میشیم بستر بیماریت رو میبینیم دلمون اتیش میگیره وارد خانه میشیم میبینیم مادر زانوی غم بغل کرده بابا جونم دیگه خانه بدون تو صفا نداره غم مرگت بهر ما محشری بپا کرده ای پدر جان تو رفتی و مانده ام تنها ای پدر جان فرق امیرالمومنین را در محراب شکافتند ، حسنین زیر بغلهای بابا رو گرفتند تا نزدیک خانه رسیدند ، یه وقت دیدند امیرالمومنین صدا میزنه بابا جان زیر بغل های منو ول کنید میخوام با پای خودم وارد خانه شوم اخه دخترم زینب طاقت دیدن نداره تمام عرضم اینه یا امیرالمومنین ، یه زخم روی سر داشتید طاقت نداشتید دخترتون زینب ببینه ، کجا بودید کربلا ولا یوم کیومک یا ابا عبدلله یه وقت دیدند زینب اومد بالای گودی قتلگاه ، دید حسینش روی زمین افتاده سر در بدن نداره دستا رو گذاشت روی سر صدا زد : وا محمدا ، وا علیا ، وا اماه همه بگید یا حسین .......