«در فراق عزیزان »
تو می روی اما ، من زار و محزونم
از ماتم و دوری ،عمریست دل خونم
تو می روی اما ، غرق غم و اندوه
در سینه دارم من یک کوه غم ،انبوه
تو می روی اما ، من ماندم و ماتم
عمری تو بودی تو، بر درد من مَرهم
تو می روی جانا ، از عالم فانی
پرواز تا جنّت ، تو جان و جانانی
با خاطرات تو ، من پیر می گردم
از عالم و آدم ، من سیر می گردم
خالیست جای تو ،در خانه اِی جانا
پیچیده عطرت باز درکاشانه اِی جانا
یارب نگهدارش، بودی و هستی تو
همراه و همیارش ،بودی و هستی تو
رسول چهارمحالی ( ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
در فراق مردی عالم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
------------------------------
جگر سوزو جانسوز است غم تو
سراسر ماتم و سوز است غم تو
سفر کردی گذر کردی از عالم
نمودی عالمی محزون ز ماتم
دو چشمانم ز داغت غرق باران
نمودی تو عزیزان زار و گریان
ز تو مانده به جا افکار خوبت
دو کتاب و دو فرزند در غروبت
الا استاد معین ای مرد زاهد
جگرسوزه غمت خداست شاهد
به کار خیر بودی شهره ی خاص
ز تو نام آورند در خیر و اخلاص
زدی پر اربعین تا درگه عشق
دلت پر میزد از روضه ی دمشق
خوشا آنانکه که مست نور یارند
برای وصل حق هم بی قرارند
زمان کوچ شان خلقی شود زار
روند آ غوش باز بر درگه یار
تو هم نوشیده ای جام مِیْ عشق
به تن پوشیده ای جام می عشق
نوای سوز جان سوز نِیْ آ ید
صدای تو به گوش جان نیاید
تو رفتی خون جگر کردی دلم را
چه طوفانی نمودی ساحلم را
چقدرسخت است این دردفراغت
دلم هر لحظه می گیرد سراغت
درون خاک راحت آرمیدی
دل از دنیا ما دیگر بریدی
خدا باشد نگه دارت شب و روز
بسوز ای دل از این داغ جانسوز
بخوانم روضه از داغت دمادم
سرشک دیدگان ریزد از این غم
----------------------------
شاعر کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#عالم
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مسافر بهشتی
بدرقه عزیزان سفر کرده به آخرت
شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
به به چه سر نوشتی
مسافر بهشتی
چه عاشقونه حالا
از عاشقی نوشتی
تو پر زدی و رفتی
مهر و صفا تو کِشْتی
تو رگ و ریشه ی ما
چیده شدی توخشتی
رسیده فصل ماتم
در مه اردیبهشتی
عشقت و تو دل ما
با صد غزل سرشتی
با اون همه عاشقی
تو عازم بهشتی
::::::::::::::::::::::::::::::::::::
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
شعر مجلس ختم و ترحیم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
-------------------
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
تنت مهمان بر خاک زیر یک سنگ
سرشک دیدگانم گشته جاری
برای دیدن تو گشته دل تنگ
دو چشمانم به در خشکیده جانا
سیه در خانه ی ما گشته پر رنگ
درون گوش من آ ید صدایت
صدایت می زند بر گوش من زنگ
غم و اندوه و ماتم بر دل ماست
فراق ات عمر من را کرده کم رنگ
تو رفتی و دلم غمگین و محزون
برای وصل نباید کرد درنگ
غمت آ تش زده بر جانم ای دوست
بگرید از غمت حتّی دل سنگ
----------------------------------
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#فراق
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
«لوح دلم »
بر لوح دلم نقش رُخت را دیدم
صد بوسه از انوار جمالت چیدم
مانند پرستوی مهاجر رفتی
از باد صبا عطر تو را بوییدم
من غرق عنایات تو بودم هر جا
چون غنچه کنار گل تو روییدم
از خاطر ما یاد تو هرگز نرود
برپهنه ی عاشقی چنان خورشیدم
درحال وهوای عاشقی سر مستی
سر مستی عشق را زِ تومی دیدم
درنیمه شبی بال و پرت بازشدو
آوای وصالِ واژهِ را بشنیدم
تا وصل خدا تو را جدا کرد از ما
باران شدم از داغ غمت باریدم
با رهبر جانباز و امام مرحوم
از نام تو جان فدا به خود بالیدم
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
«به وقت غزل »
وقتی غزلم اشک روان شد تو نبودی
وقتی که دلم دل نگران شد تو نبودی
در بین غزل ها همه جا قافیه بودی
هر بیت ردیفش همه آن شد تو نبودی
دنبال تو بودم همه جا کوچه و بازار
حرفت به زبان دگران شد تو نبودی
در فصل خزان نام تو آمد به لب ما
غم آمد و هنگام خزان شد تو نبودی
در می کده و بت کده دنبال تو گشتم
بانگ سحر و وقت اذان شد تو نبودی
تو رفتی و با رفتن تو رفت وجودم
جان و دل من این ضربان شدتونبودی
من ماندم و یک زخم که سر باز نموده
عالم به نگاه تو عیان شد تو نبودی
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مجلس ختم و ترحیم
در فراق پدر
شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ای نغمه ی سحربه خدا می سپارمت
ای نازنین پدر به خدا می سپارمت
داغ غمت شکسته وجودم الا پدر
با دیدگان تر به خدا می سپارمت
تاج سرم ، مایه ی فخرم ، نرو نرو
تاج به روی سربه خدا می سپارمت
عمری کنار تو سپری شد، امید جان
ای فخرهرپسر به خدا می سپارمت
دوری تو همه درد است ، زخم دل
زخم روی جگربه خدا می سپارمت
درخاک خفته ای پدرم ای همه کسم
من چشم بر در به خدا می سپارمت
خاک عزا شد به سرم در فراق تو
بر سینه و سر، به خدا می سپارمت
مجلس به پا شده پدرم در فراق تو
جان جهان پدر به خدا می سپارمت
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#پدر
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
سفر سبز تو ای سایه غم انگیز شده
این بهار از غم تو نغمه ی پاییز شده
دیدگان ابر بهار است میان غزلت
کوچه ها از غم هجران تو لبریز شده
مرد علم و هنر و شعر نمیرد هرگز
شعر ا زسوگ تو درفاجعه،سر ریز شده
از فراق تو هوای غزلم بارانی ست
اشک نی روی ورق باز غم انگیز شده
جسم تو رفته در آغوش زمین ای سایه
روح تو همسفر ماه سحر خیز شده
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
«درمان درد »
به دردم گریه درمان است
ز داغت چشم گریان است
از این اندوه و درد و غم
گرفته خانه ام ماتم
دلم می سوزد از دوری
ندارد خانه ام. نوری
سفر کردی چرا ای عشق
گذر کردی چرا ای عشق
سیه پوش تو هستم من
زعشقت مست مستم من
من و بزم عزا ای وای
دل و ماتم سرا ای وای
تنت مهمان درون خاک
و روحت رفته تا افلاک
خداحافظ گل بی خار
ز دوریت شدم بیمار
خدا حافظ گل یاسم
بیا بنگر تو احساسم
خدا حافظ بهار من
خزان شد روزگار من
دعایم هم ره و یارت
خدا یار و نگهدارت
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
«گلچین روزگار »
برایم جهان اشک و ماتم شده
دل سنگ من غرق در غم شده
عجب سینه سوز است آماج درد
خزان شد بهارم هوا گشته سرد
شدم همچو شمع آب از دوریت
نشستم به ماتم ز مهجوریت
تو پرواز کردی و من در عزا
نشستم ز داغت به حزن و بُکاء
منم روضه خوان تو جانان من
غمت گشته بر قلب من ! اهرمن
گل پرپرم اشک لبریز چیست؟
دو چشم ترم فصل پاییز نیست
اجل گلشنت را که آتش زده
از این شعله جان سیاوش زده
چه گلچین شداین روزگارازفراق
پر وبال من سوخت از سوز داغ
غمت زد زبانه ز چشمان زار
پدر یا برادر ، و مادر و یار
بسوزان دلم را تو ای نای نی
شده فصل غربت، خزان ماه دی
بهارم خزان وگل از دست رفت
ازاندوه وماتم چو بشکست رفت
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
مادر
رمزمه
✍شاعر:حسین کریمی نیا
تویی پناه من
تویی گواه من
مونده بدون تو
به سینه آه من...
دعای خیر تو
آبروی منه
به چشمای ترت
مونده نگاه من...
مادر، قشنگ ترین واژه ی دنیایی
مادر، بهشت رو زمین به تنهایی
مادر، مادر، مادر، شبیه دریایی
همیشه در قلب منی مادر
شکستم از غمت
تو شام ماتمت
بهشته زیر پات
خدایی باز کمت
بازم صدام بکن
بازم نگام بکن
راضی میشه خدا
به اشک نم نمت
مادر، پناه من گرمی دستاته
مادر، بهشت حق به زیر پاهاته
مادر ، مادر ،مادر ، تو دل من جاته
مادر ، همیشه در قلب منی