❤️...عاشقانه های شهدا....❤️
🔸به بهانه فرارسیدن سالروز ازدواج پیامبر اکرم و بانو خدیجه
✅ مريم خانوم...
مدتیه كه گیر داده...
اِلّا و باِلله...باس زن بگیری...💕
از ترس اينكه مبادا شهيد شم...
میخواد ازدواج كنم...💕
تا شاید از جبهه دست بردارم...
بار آخری كه رفتم مرخصی...
پاشو کرد تو یه كفش که...
حتما باید اینبار زنه رو بگیری...💕
.
🔹مادرم گفت که زن هدیه دلچسب خدا ست
و خدا خواستکه در عشق نشاطی باشد…
.
"نشونی دختری رو بده برم خواستگاری...
هر کاری کردم تا بپیچونمش...
نشد که نشد...
عزمشو جزم کرده بود...
این دفعه کارو یه سره کنه...
آقا...از ننه هه اصرار و از ما انکار...
آخرشم من کم آوردم...
به ناچار واسه اینکه...
یه جوری قضیه رو فیصله بدم...
یه نشونی الكی دادم دستش...
اسم و فامیل دخترو پرسید...
گفتم:
"فامیلیشو نمیدونم ولی اسمش مریم خانومه...
خوشحال و خندون.😄..
واسه دیدن عروسش...
از خونه زد بیرون...
وقتی برگشت خونه...
چشتون روز بد نبینه...
توپش پره پر بود...
عصبانیِ عصبانی...
تا میتونست دعوام کرد...
خخخخخخ...
ولی مگه من میتونستم جلو خنده هامو بگیرم...
😆گفتم:
من به قربان تو و مهر و صفایت مادر...
غم مخور تاج سرم پاسخ رد اگر دادند...
"فدا سرت مادرجون...❤
ندادن که ندادن...
من كه نمیخوام ازدواج كنم...
این نشونی رو هم واسه اینکه دلخور نشی بهتون دادم..."
در حالی که داشت به حرفام میخندید گفت:
"آخه پسر خوب...
آدرسی که بهم دادی...
مال یه پیرزن ۹۰ ساله بود…
اسمشم مریم خانوم بود...
پاک آبرومو بردی...!"
اون روز سر این قضیه...
کلی با مادر خندیدیم...
با این كارم فهمید كه تصمیمم جدّيه و...
تا آخر جنگ دست از جبهه بر نميدارم...
"#شهيد_ابوالفضل_يعقوبی"
سرانجام...
تو منطقه عملیاتی فاو...
آسمونی شد...
#من_ماسک_میزنم
📲 به #خط_شکنان بپیوندید
👈🏼در پیام رسانهای سروش، ایتا و تلگرام
🆔 @khatshekanan_1400