#قصه_ظهر_جمعه
کم خوراک بود، همیشه شرایط دیگران را درنظر میگرفت و برای هم نوعانش از جان ودل مایه میگذاشت...
تیرماه بود وهوا به شدت گرم🌞🌡
همرزم ها به جرعهای آب برای گلو تر کردن اکتفا میکردند💧
محسن بطری آبش را حتی دنبالش نمی آورد...
چند بار بچهها به او تعارف آب کردند و علت آب ننوشیدنش را پرسیدن⁉️
😊لبخند میزد و میگفت: روزه قضادارم.
یک بار علی گفت: روزهای سختی را برای جبران روزه قضا انتخاب کردهای هم طولانی است⏳ وهم به شدت گرم🌡🌞
محسن: ولی لذت بخش است
موقع افطار هم محسن تفاوت چندانی با روزه بودن نداشت
به لقمهای نان وخرما وجرعهای آب اکتفا میکرد🌯🥛
روزچهارم محمولهی آب وغذا رسید🚛
راننده پیاده شد و گفت:حاج محسن کدامتان هستید؟؟؟
من باید دو روز پیش این محموله را به شما میرساندم ولی متاسفانه ماشین خراب شد😔
حاج آقا نقوی سفارش کرده بود که سرموعد برسم ... بعد خندید و گفت: پس کجاست این حاج محسن... کدامتان هستید؟؟؟
همین که حاج محسن از چادر بیرون آمد همهی بچهها سرشان را زیر انداختند ...😓
حاج محسن لبخند ملیحی زد و گفت: بامورچه ها حال واحوال میکنید؟ بار را خالی کنید و کار این بنده خدا را حل کنید...
بچهها همگی خندیدند و به این روحیهی ایثار و نوع دوستی حاج محسن غبطه خوردند...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ایران اسلامی از این دست آدم ها کم ندارد🚩
#مدافعان_وطن
#مدافعان_حرم
#مدافعان_سلامت
📲 عضویت در کانال #خط_شکنان
شهرستان فلاورجان در پیام رسانهای
سروش، ایتا و تلگرام
🆔 @khatshekanan_1400