5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تشرفات
🎥در تشرف خدمت #امام_زمان (عج) ، آقا ثابت كردند كه ما شیعیان آماده نیستیم. استاد عالی
#تشرفات
♨️توجه خاص آقا #امام_زمان (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام)
🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند.
مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..
🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم.
طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم.
🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت.
خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم..
آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید»
یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند.
🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله».
یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم:
«اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...»
✍آیت الله ناصری دولت آبادی
📚 کمال الدین، ج 2، ص 670
بحارالأنوار، ج 68، ص 96
🔴 شنیدن صدای ملکوتی امام زمان در حال دعا برای طلب بخشش گناهان شیعیان 😔
🔸 سيّد بن طاووس رحمه اللّه میفرماید:
🌌 سحرگاهی در سرداب مقدّس بودم. ناگاه صدای مولایم را شنیدم كه برای شیعیان خود #دعا میكردند و عرضه میداشتند:
📜 اللّهمّ انّ شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا و بقيّة طینتنا و قد فعلوا ذنوبا كثیرة اتّكالا علی حبّنا و ولایتنا فان كانت ذنوبهم بینك و بینهم فاصفح عنهم فقد رضینا و ما كان منها فیما بینهم فاصلح بینهم و قاصّ بها عن خمسنا و ادخلهم الجنّة فزحزحهم عن النّار و لا تجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطك.
▫️ ترجمه دعا این است:
✨ خدایا #شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقيّه طینت ما خلق كرده ای؛
آنها #گناهان زیادی با اتّكاء بر محبّت به ما و ولایت ما، كرده اند؛
اگر گناهان آنها #گناهی است كه در ارتباط با تو است، از آنها بگذر كه ما را راضی كرده ای.
و آنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را #اصلاح كن و از خمسی كه حقّ ما است، به آنها بده تا راضی شوند.
و آنها را از آتش #جهنم نجات بده.
و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، ص: ۳۰۷
🏷 #امام_زمان #تشرفات
#تشرفات
💠خبر از درون میهمان مسافر و پذیرایی💠
یکی از بزرگان شیعه معروف به ابومحمّد، عیسی بن مهدی جوهری حکایت کند:
در سال 268 شنیدم که حضرت مهدی، امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از عراق به سوی مدینه طیبه کوچ نموده است.
من نیز به قصد زیارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مکّه معظّمه شدم، به امید آن که بتوانم مولایم امام زمان (عجّ) را زیارت و ملاقات کنم، چون به روستای صِریا رسیدم، بسیار خسته و بی حال گشتم و میل خوردن ماهی با ماست و خرما پیدا کردم که چیزی همراه نداشتم و به هر شکلی بود خودم را به مدینه رساندم.
موقعی که با دوستانم برخورد کردم، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانی راهنمائی کردند که حضرت در آن جا ساکن شده بود، نزدیک آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسید، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نیاز با خدای خود شدم که بتوانم مولایم را زیارت کنم.
ناگهان غلامی از ساختمان بیرون آمد و با صدای بلند گفت: ای عیسی بن مهدی جوهری! وارد ساختمان بشو، پس بسیار خوشحال شدم و با گفتن: لا إله إلاّ اللّه و تکبیر و حمد و ستایش خداوند، داخل منزل رفتم.
وقتی به درون ساختمان رسیدم، سفره ای را گسترده دیدم، غلام مرا کنار آن سفره برد و نشاند و گفت: مولایت فرموده است: از این غذاها آنچه میل داری تناول کن.
با خود گفتم: چگونه غذا بخورم و حال آن که هنوز مولایم را ندیده ام، ناگهان صدائی را شنیدم: ای عیسی! از غذاهای ما آنچه را اشتهاء کرده ای، میل کن و مرا خواهی دید.
نگاهی بر سفره کردم، دیدم همان چیزهائی است که اشتهاء کرده بودم، با خود گفتم: چگونه از درون من آگاهی یافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن که به زبان بیاورم، برایم آورده شده است⁉️
در همین لحظه صدائی شنیدم که فرمود: ای عیسی! نسبت به ما أهل بیت عصمت و طهارت در خود شکّ و تردید راه مده، ما به هر چیزی آشنا و آگاه هستیم.
با شنیدن این سخن گریان شدم و از افکار خود توبه کردم و مشغول خوردن ماهی و ماست با خرما گشتم و هر چه می خوردم، از غذا کم نمی شد؛ و چون در عمرم غذائی به آن لذیذی ندیده و نخورده بودم، بسیار تناول کردم و با خود گفتم: دیگر کافی است، زشت است بیش از این بخورم و خجالت کشیدم.
نیز سخنی را شنیدم که فرمود: ای عیسی! خجالت نکش و آنچه که میل داری تناول کن، این غذای بهشتی است و دست انسان به آن نخورده است، پس مقداری دیگر میل کردم و عرضه داشتم: ای مولا و سرورم! کافی است، سیر شدم.
صدائی دیگر را شنیدم: اکنون به نزد ما بیا.
هنگامی که خواستم حرکت کنم، با خود گفتم: آیا با دست های نشسته نزد مولایم بروم⁉️
حضرت از درون من همچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذای بهشتی باقی نمی ماند و نیازی به شستن نیست.
پس برخاستم و نزدیک محلّی که صدا از آن جا به گوشم می رسید، رفتم.
ناگهان شخصی نورانی و عظیم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم؛ در همین لحظه فرمود: چه شده است که شما توان دیدن مرا ندارید⁉️
برو و دوستانت را نسبت به آنچه دیدی با خبر گردان و بگو: درباره ما شکّ نکنند.
گفتم: برایم دعا کن تا ثابت قدم و با ایمان بمانم، فرمود: اگر ثابت قدم و با ایمان نمی بودی، این جا نمی آمدی و مرا نمی دیدی.
📚هدایة الکبری حضینی: ص 373
بحار: ج 52، ص 68، ح 54، و ج 81، ص 395
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
#حکایت_وصل_مهدی_عج
#تشرفات
نامش سید یونس و از اهالی آذرشهر آذربایجان بود و به قصد زیارت هشتمین امام نور راه مشهد را در پیش گرفت و بدانجا رفت اما پس از ورود و نخستین زیارت همه پول مفقود و بدون خرجی می ماند. ناگزیر به حضرت رضا علیه السلام متوسل می شود و شب در منزل در عالم رویا می بیند که حضرت می فرمایند: سید یونس بامداد فردا هنگام طلوع فجر برو و در بست پایین خیابان زیر غرفه ی نقاره خانه بایست اولین کسی که آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند.
✨💫✨
میگوید پیش از فجر بیدار شدم وضو ساختم و به حرم مشرف شدم و پس از زیارت قبل از دمیدن فجر به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم آقاتقی آذرشهری که متاسفانه در شهر ما بر بدگویی برخی به او تقی بی نماز می گفتند از راه رسید اما من با خود گفتم آیا مشکل خود را به او بگویم؟ با اینکه در وطن متهم به بی نمازی است چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند. من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد.
✨💫✨
من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم بار دیگر شب در عالم خواب حضرت را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شده روز سوم گفتم بی تردید در این خواب های سه گانه رازی است به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد می شد و جز آقا تقی نبود سلام کردم و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید اینک سه روز است که شما را در این جا می بینم کاری داری؟ من جریان را گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقف یک ماهه ام در مشهد پول سوغات را نیز داد و گفت: پس از یک ماه قرار ما در فلان روز و فلان ساعت آخر بازار سرشوی در میدان سرشوی باشد، تا ترتیب رفتن تو به سوی شهرت را بدهم از او تشکر کردم. یک ماه گذشت. زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم. خورجین خویش را برداشتم در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم.
✨💫✨
درست سر ساعت بود که دیدم آقاتقی آمد و گفت: آماده رفتن هستی؟ گفتم: آری. گفت: بسیار خوب بیا! بیا! نزدیکتر رفتم گفت: خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین تعجب کردم و پرسیدم مگر ممکن است؟ گفت: آری. نشستم به ناگاه دیدم آقا تقی گویی پرواز می کند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستا های میان مشهد تا آذرشهر به سرعت از زیر پای ما می گذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذرشهر دیدم و دقت کردم دیدم آری خانه من است و دخترم در حال پختن غذا است!
✨💫✨
آقا تقی خواست برگردد دامانش را گرفتم و گفتم: بخدا سوگند تو را رها نمیکنم، در شهر ما به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که از دوستان خاص خدایی! از کجا به این مرحله دست یافتی و نمازهایت را کجا می خوانی؟ او گفت: دوست عزیز چرا تفتیش می کنی؟ باز او را سوگند دادم تا اینکه تعهد گرفت که تا زنده ام به کسی نگویی. سپس گفت: سیدیونس! من در پرتو ایمان و خودسازی و تقوا و عشق به اهل بیت علیهم السلام و خدمت به خوبان و در ماندگان به ویژه با ارادت به امام عصر ارواحنا فداه مورد عنایت قرار گرفتم و نمازهای خود را هر کجا باشم با طی الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم.
📗شیفتگان حضرت مهدی ج ٢ ص١٧۵
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
✍♡••♡••♡••♡••♡
#رنگتروخداااایےکن☝️