eitaa logo
خط ولایت
185 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
22.2هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بچہ‌هـٰا شھداخوب‌تمرین‌کردند؛ولایٺ‌پذیریِ امٰآم‌مهدی[؏ـج] رادر رکآب‌آسید روح‌الله‌خمینے(: ماهم‌بایدتمرین‌کنیم‌ولآیٺ‌پذیرےِ امام‌عصر[؏ـج] رادررکاب‌ حضرٺ‌آقـٰا حاج‌حسین‌یکتا . .🌱'! ‌ 
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر چنین شد عاقبت به خیری شما حتمی است. ❤️ شهید محسن حججی ❤️
💠کسانی به امام‌ زمانشان خواهند رسید که‌ اهل‌ِ سرعت‌ باشند و اِلا تاریخ‌ِ کربلا نشان‌ داده کھ‌ قافلہ‌ۍ حسین علیه‌السلام معطل‌ کسی نمۍماند... 🕊 🌱
گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه! بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عج) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم! ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ🌷 💬 «ڪـانال‌قهرماناטּ‌‌‌ایراטּ‌‌‌🇮🇷»↶ 「@HeRoEsIrAn_Ir
هدایت شده از خبر فوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل شهیدان زندگی کنید ولی فعلا خداکنه شهید نشید! رهبرانقلاب @Akhbarefori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین شهید بهشتی چی میگه! تو نمیتونی بگی من آزادم هرجوری میخوام بیام بیرون ، بقیه هم نگاه نکنن! پس جاذبه ی جنسی چی!؟ میخوای نادیده بگیریش!!؟ 😐 کوتاه و پرمغز ❌حتما نشر بدید ‌🧡 ای شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb
✳️ آخرین شبی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. 🔻 مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد و با جمله های کوتاه و ساده اینگونه می خواند: «این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد». بعد از روضه، یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. 🔸 نزدیک اذان صبح، آمد و سراغ یک پاسدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردیم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». 🌷 فرداحاج احمد عازم لبنان شد و این رفتن دیگر بازگشتی نداشت. 📚 یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان نویسنده: زهرا رجبی متین نشر روایت فتح 🇮🇷
✳️ هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید. پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه. 🔹 وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.» 🌹 او حـرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب " مجید بربری " بقلم کبری خدابخش
🌱و سلام بر شهید سیدمحمد حسینی بهشتی که می گفت: «اگر ماه رمضان بیاید و بگذرد و اخلاق ما همان اخلاق ناپسندی باشد که داشتیم ماه کم برکتی برای ما بوده است» 🕊
🌱خلبان شهیدحبیب الله نمازیان: مایۍکه ادعاۍسربازی امام زمان(عج)را داریم بایدحرکات وسکنات ماطورۍباشدکه آقاما رابه سربازۍخویش قبول فرمایدوماافتخار بودن درلشکرامام زمان(عج)راداشته باشیم. 🕊 ♥️