eitaa logo
خیرین امام حسن مجتبی علیه السلام 2
36 دنبال‌کننده
1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ندای اسلام
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «درویـش تهی‌دسـت» درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ی تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چقدر داده ؟ کریم خان که در حال کشیدن قلیان بود ، گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه ای برای خان ببرد ! پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را نزد کریم خان برد. روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد کریم خان رفت . ناگاه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم را به تو برگرداند. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
هدایت شده از صراط
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های عبرت آموز ۲۰۳(تلنگر آمیز) داستان شیخ بهایی 🎙استاد عالی https://eitaa.com/s69z69
هدایت شده از صراط
🥀آفت‌های زندگی 26 ادامه ماجرا... جلسه بعد سعید دوستش رو با خودش آورد، ولی از ظاهر برخوردش معلوم بود خیلی راضی به اومدن نبوده. خلاصه بعد از سلام و علیک سردی که داشت یه گوشه با سعید نشستن. سعید گفت حاج آقا اینم آقا فرشاد ما که قرار بود بیارم تو جلسه، انشاءالله که بتونه از این صحبت‌های شما استفاده کنه، بعد فرشاد گفت البته حاج آقا بنده فقط همین یه جلسه رو به خاطر رفاقت مون با سعید مزاحمتون شدم. حاج آقا هم لبخندی زد و گفت خیلی خیلی خوش اومدی، من درخدمتتون هستم. سعید گفت حاج آقا اگر ممکنه امروز یه خورده برگردیم عقب و در مورد خدا حرف بزنیم چون این آقا فرشاد ما با خدا هم چپ افتاده، فرشاد هم یه نگاه معناداری به سعید کرد و گفت حاج آقا کاری به من و طرز فکر من نداشته باشین واقعیتش من حوصله نشستن پای سخنرانی رو ندارم و فقط اومدم که حرف سعید رو زمین نمونه. سعید گفت تو که تا اینجا اومدی حالا چی میشه به حرفهای حاج آقا هم گوش کنی؟ فرشاد گفت باشه گوش می‌کنم ولی کاری به کار من نداشته باشین. فرشاد این حرف رو زد و گوشیش رو بیرون آورد و مشغول گشتن تو گوشیش شد. سعید یه نگاه به حاج آقا کرد و گفت حاج آقا شما حرفهاتون رو بزنید و کاری به فرشاد نداشته باشید. حاج آقا هم شروع کردن به صحبت کردن در مورد خدا،حاج آقا گفت وجود خداوند نیاز به اثبات کردن نداره چون میشه از نشانه ها به وجود خداوند پی برد، این نظمی که در عالم هست و زیبایی هایی که وجود داره همه و همه نشان دهنده یک خالق و ناظم قهّار و حکیم هست. یه دفعه فرشاد... ادامه ماجرا در قسمت بعد https://eitaa.com/s69z69
هدایت شده از صراط
این که گناه نیست 19.mp3
3.5M
🔥این که گناه نیست..! 👈حیا؛یعنی ترسِ درونی از انجامِ گناه! کسی که گناه کرده، امّا در درونش از گناهش میترسه؛ پیشِ خدا عزیزتر از کسیه که: گناه نکرده، اما در قلبش، از گناه پروا نداره 19 💠 https://eitaa.com/s69z69
خدامیگه: ☁️ . وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا ـ ـ ـ ـ با مردم نیکو سخن بگویید '! - بَقرۀ ۸۳
هدایت شده از ندای اسلام
‼️ بازدید مالک از ملک دارای مستأجر 🔷 س ۶۶۲۱: آیا مستأجر می‌تواند از ورود مالک به ملک خویش برای آگاهی از چگونگی نگهداری مستأجر یا فروش ملک و... جلوگیری کند؟ ✅ ج: مالک بدون اجازه مستأجر حق ورود به ملک را ندارد، مگر اینکه در هنگام عقد اجاره شرط خاصی شده باشد. https://eitaa.com/nedayeeslam
هدایت شده از ندای اسلام
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «رنج یا موهبت» آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر آورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله ای آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ! «مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار.» •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
یه مقایسه بسیار عجیب ۱_ چون اون آقا اهل هست و فلان اشتباه رو کرد، پس من دیگه مسجد نمیرم!😶 ۲_ چون فلان کس که میخونه، فلان کار رو انجام داد، پس من دیگه نماز نمی‌خونم!😐 ۳_ چون فلان خانم که هست، فلان اشتباه رو انجام داد، پس من دیگه چادر نمی پوشم!😑 *یه سوال خیلی مهم:*⁉️ ۱_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که چلوکباب می خوره، فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟)😜🥙 ۲_ چرا هیچ کس نمیگه (چون فلانی که بنز آخرین سیستم رو سوار هست، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شم؟)🚖 ۳_ چرا هیچ کس نمیگه( چون فلان خانم ، فلان اشتباه رو کرد، من دیگه باحجاب میشم؟)😉 *چرا ما سریع از دین مایه میذاریم، نه از دنیا؟!*🤫 هیچ کس به غیر از اسلام صل الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم ‌السلام نیست. پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.(انسان ممکن الخطاست، جایز الخطا نیست) پس بخاطر دین و ایمان، سر خدا و خداپرستها منت نذاریم. انقدر هم سریع دین گریز نشیم.