eitaa logo
کمی فکر🤫برای موفقیت🏋🎖
4 دنبال‌کننده
230 عکس
14 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🥲بلیت اینترنتی گرفته بودم برای سه و نیم بعدازظهر. ده دقیقه مانده به شروع فیلم، دم ورودی سینما، جلوی گیشه الکترونیکی ایستادم. اسکرین‌شاتی که موقع خرید از صفحه گوشیم گرفته بودم را باز کردم تا از روش کد رزرو را بزنم روی دستگاه چاپ بلیت. خانم میان‌سالی از پشت سرم با لحنی که قدری عجله‌ یا اضطراب قاطیش بود پرسید دختر خانم ببخشید! ساعت چنده؟ به گوشه راست بالای صفحه موبایل نگاه کردم: دو و ربع. با آهنگی که نشان می‌داد خیالش راحت شده است گفت مرسی! و رفت... همین که برگشتم، ساعتی که اعلام کرده بودم ناخودآگاه دوباره‌ توی ذهنم مرور شد دو و ربع! ساعت غریبی بود! مال حالا نبود! خیلی ازش گذشته بود! لعنت به اسکرین‌شات! سراسیمه و دستپاچه برگشتم و چهار طرفم را گشتم و به هر سمتی چند قدم دویدم؛ نبود. رفته بود. خدا کند قول و قرار مهمی نباشد! کاش دوباره از یکی بپرسد. کاش... در تمام مدت فیلم، توی تاریکی سینما، هزار تا سناریو نوشتم برای زنی که وقتش را - یا شاید فرصتش را - تنظیم کرده بود با ساعت مُرده اسکرین‌شات من‌! و بعد توی زندگی خودم یاد همه سکانس‌هایی افتادم که به جای زمان جاری، جهانم را به وقت گذشته‌هایی تنظیم کرده‌ام که ازشان اسکرین‌شات گرفته‌ام و هی دارم نگاهشان می‌کنم...! - کوله پشتی ریحانه