eitaa logo
خزینة الجواهر
1.1هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
28.7هزار ویدیو
34.9هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
14010203eheyat-salahshor-roze.mp3
2.72M
|⇦•ای پدر جان !عجب دلی داری و توسل به امیرالمؤ‌منین علیه السلام وحضرت رقیه یلام الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه شب بیست ویکم شهادت امیرالمومنین. حاج میثم مطیعی به نقل از محمّد بن حنفيّه پسر امیرالمومنین میگه وقتی شب بيست‏ ويكم شد ، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ...میگه آب و غذا آورديم اما چيزى ننوشيد.قربون لب تشنه برم مولا، به لب‏هايش نگاه كرديم، داره ذكر خدا رو میگه، پيشانی ‏اش شروع کرد عرق کردن امیرالمومنین با دست خود آن را پاك مى‏كرد. گفتم: بابا چرا دست بر پيشانى میكشى؟ فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه می‏فرمود:" مومن وقتی مرگش نزدیک میشه پيشانی اش عرق میکند و ناله ‏اش آرام می‏گيرد"». شروع کرد همه بچه هارو از کوچیک وبزرگ به اسم صدا زدن شروع کرد. با همه خداحافظى کردن و آنان میگريستند. امام حسن فرمود بابا چیکار میکنی فرمود: حسن جان يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به‏او گفتم یا رسول الله این امت خیلی من واذیت کردن،خیلی من علی و خار کردن . فرمود:" نفرينشان كن". گفت منم شروع کردم دعا کردن خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: " خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‏آورد". حالا سه روز گذشته است وقته رفتنه گفت دارم میبینم بعد من چه می‌کنند با شما یه وقت نگاهش و برد سمت حسین حسین من تو شهید این امتی صبر کن خدا قضاوت میکنه بعد اینکه با حسین حرف زد بیهوش شد نقل می‌کنند نمیدونند امیرالمومنین چی دید که بیهوش شد میگن شاید یکی از صحنه های کربلا جلوش متمثل شد شاید امیرالمومنین این صحنه رو دید اون لحظه ای که زینب اومد بالا گودی قتلگاه با صدای سوزناک صدا زد حسین چه کردی با قلب خواهر یه وقت دو دست رو سر گذاشت صدا زد وا محمدا رسول خدارو صدا کرد این حسین توست آغشته در خون مقطع الاعضا به هوش آمد چشمانش را به چهره همه خانواده‏اش گرداند سپس رو به قبله شد،،گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. صدا ناله زینب بلند شد حسن ناله میزنه حسین ناله میزنه خونه علی بوی مرگ گرفته دختراش سر به دیوار گذاشتند گریه میکنند اما من ميگم یا امیرالمومنین یادت میاد اون روزی که زهرا رو دفن کردی؟ وقتی بچه ها رو از کنار قبر زهرا بلند کردی بزار اینجا یه روایت وبگم یا امیرالمومنین اونشب که بی بی رو دفن کردی روایت میگه همچین که کار دفن تمام شد دست از خاک برداشت دست هارو بهم زد خاک ها رو از دست تکان داد یا امیرالمومنین قربونت برم روایت میگه غم واندوه به قلب علی هجوم آورد قربون نالت برم اینجور ناله میزنی علی خیبر شکن شروع کرد های های گریه کردن اینجا بچه هاشو بلند کرد بچه ها بلند شید بریم خونه یه چیزی برام سوال وقتی علی وبچه ها به کوچه بنی هاشم رسیدند چه حالی پیدا کردند وقتی به آستانه ی در رسید وقتی در نیم سوخته رو باز کرد قطرات خون زهرا رو دید الهی بشکنه دست مغیره
شهادت مولاعلی (ع) بنال ای دل که کوفه بی صفا شد دلم تنگ اذان مرتضی شد بنال ای دل که فرزندان زهرا شدند ماتم نشین داغ مولا بنال ای دل عزیزان پیمبر علی را می برند از خانه دیگر بنال ای دل حسن گوید به افغان خداحافظ خدا حافظ علی جان بنال ای دل که نالیدن ثواب است حسین ازغصه امشب دل کباب است برای خاطر کلثوم و زینب بنالیم از سویدای دل امشب نفس های علی بالا نیاید بگو زهرا به استقبالش آید علی مظلوم عالم مخفیانه چو زهرا می شود تشییع شبانه سئوالی در دلم چون کوه درداست مگر کوفه علی با توچه کرداست؟ علی که از ازل تا روز پیری شده کارش ز مردم دستگیری دل شب کوچه ات را رهگذر بود یتیمان تو را همچون پدر بود علی کز آه طفلان تو تب داشت دل شب کیسه نان و رطب داشت چه نفرین هاشنید ازکودک و پیر خدایا داد ما را از علی گیر علی نفرین شنید ودید آزار میان کوچه سر می زد به دیوار سزای خدمتی بس صادقانه نبود ای کوفه اینسان ظالمانه دل مولا زتو ای کوفه سرد است ولی در حق تو نفرین نکرد است بدرد آورده ای قلب زمین را چرا کشتی امیرالمومنین را؟ عزیزانش از این غم در فغانند یتیمی درد بی درمان بخوانند کفن تاکرده ای مولای من را زدی آتش ز غم قلب حسن را دلت آمد بگریانی حسینش؟ وبنشانی به ماتم زینبینش مگر درسینه تو نیست احساس؟ چسان راضی شدی خون گریدعباس؟ چقدر ای کوفه شهر پر ز دردی هر آنچه که دلت می خواست کردی بیا بهر رضای حق تعالی دگر با بچه هایش کن مدارا ولی(شاهد)،رسد زینب به پیری از اینجا می برندش به اسیری شعراز:علی اکبر اسفندیار
🥀 مراسم قرآن به سر گرفتن ⚛🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 قرآن ها رو باز کنين مقابل صورت اَللّهُمَّ اِنّي اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فيهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسمائُکَ الحُسني وَ ما يُخافُ وَ يُرجي اَن تَجعَلَني مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. هرکي هر حاجتي داره الان وقتشه. توذهنت مرور کن. فرج امام زمانمون. سلامتی رهبرمون. شفای مریضا مون. رفع گرفتاری های دنیویمون . ازدواج جوونامون. سلامتی پدر ومادرامون. من یه دقیقه سکوت میکنم. هرکی هر حاجتی داره توذهنش بیاره . قرآن هارو روي سر بگذارين اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فيهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَيهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ. خدايا بندت اومده در خونت. بنده گنه کارت. بنده روسياهت اومده. خودت گفتي بيام در خونت اما خدايا : در من سراغي جز گُنه كاري نداري جا مانده تر از من گرفتاري نداري با اين همه حالا كه برگشتم گلايه از توبه هاي زشتِ تكراري نداري ؟ تو آنقدر خوبي كه حتي از نشستن با بنده­ي آلوده ات عاري نداري با رو سياهِ مستحقِ سرزنش هم قصدي به غير از آبروداري نداري نه قهر، نه خط و نشان با اين همه جُرم از من به جز آمرزش اصراري نداري كِي سخت گيري مي كني با اين كه پيداست شرمنده تر از من بدهكاري نداري گفتي كه هر كس ميهمانت شد عزيز است يعني كه به خوب و بدش كاري نداري درهاي دوزخ بستي و نازم خريدي انگار كه اصلاً گنه كاري نداري در سفره­ي پر فيضِ اين شبهايِ رحمت جز دستگيري غيرِ ستاري نداري بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر گر شك كنم كه دوستم داري نداري ده مرتبه : بِکَ يا الله يارسول الله . هرچي سفارش کردي عکسشو عمل کردن. هر چي به مردم محبت کردي بعد از رحلتت خوب جبران کردن. نميدونم وقتي صداي ناله دخترتو پشت در خونه توي عرش شنيدي چه کردي وقتي صدايِ فاطمه آمد که سوختم در عرش ميشنيدي و باور نداشتي ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ با مهر و وفا مردم زمن ديدند بي وقفه زبون حال مولاست با دنيا.. اي دنيا بسا مهر و وفا مردم زمن ديدند بي وقفه ولي در پاسخم جور و جفا کردند بي پروا ميان دوستان خود چنان تنهاي تنهايم که شب با چاه ، دور از چشم ياران ميکنم نجوا چه شب هائي که نان دادم به سائل ها و بشنيدم که مي گفتند يا رب از علي برگير داد ما نه آن سائل مرا بشناخت در دامان تاريکي نه من در نزد او کردم برايش نام خود افشا بعد از دفن اميرالمؤمنين عليه السلام ، حسنين توراه برگشت صداي ناله اي از خرابه شنيدن، ديدن پيرمرد نابيناييه که ناله مي زنه، فرمودن: چي شده، چرا ناله مي زني؟ گفت:سه شبانه روزه سرپرست من نيومده .برام غذا نياورده. پرسيدند اسمي و رسمي و نشونه اي ازش داري؟ عرض کرد: اسمشو نمي دونم، ولي هروقت کنار من مي شست، مي گفت: فقيري کنار فقيري نشسته .مسکيني کنار مسکيني نشسته. هر وقت ذکر مي گفت، در و ديوار خرابه باهاش هم صدا مي شد. شروع گريه کردن. فرمودن:ديگه منتظرش نباش . اون آقا پدر مون علي بوده. الان ما داريم از دفنش بر مي گرديم. آقا جون راحت شدي . 25 سال خار در چشمو استخوان در گلوت بود. همسرتو جلوي چشات کتک زدن. خونتو آتيش زدن. وااااااااااي علي دست خدا امشب به جنت مي نهد پا را پيمبر آورد از بهر استقبال زهرا را ملاقات علي و فاطمه باشد تماشايي کند مظلومه اي مظلوم ديگر را پذيرايي نشان هم دهند از چشم احمد دور و سربسته علي فرق شکسته،فاطمه پهلوي بشکسته ده مرتبه: بِعليٍّ کسي ديده ميان خانه خويش زني از شوهر خود روبگيرد کسي ديده به گاه را رفتن جواني دست بر پهلو بگيرد شب ازدواج علي و فاطمه عليهما سلامه . پيامبر دست فاطمه روتو دست علي گذاشت.فرمود علي جان: هذه وديعه من الله و من رسوله (اين امانتي است از طرف خدا و پيامبرش). مردم خيلي نگذشت.علي اومد بي بي رو توي قبر بذاره.محرمي نداره.يه دفه نگله کرد دستاي نازنين پيامبر ازقبر بيرون اومد.بده علي جان .فرمود:لقد استرجعت الوديعه. يا رسول الله امانتو برگردوندم.اما زبان حال علي شايد اين بوده.يا رسول الله شرمنده ام.امانتت سيلي خورده.امانتت پهلوش شکسته.شرمنده ام آقا جان .. ده مرتبه: بِفاطِمَةَ بدن مبارک فاطمه و علي رو شبونه تششيع کردن.شبونه دفن کردن.اولين بدني که از اهل بيت پيامبر روز تشييع کردن امام حسن بود. اما مردم اي کاش بدن امام حسنم شبونه دفن ميکردن.آخه ديدن حسين نشسته دونه دونه تيرارو از توي بدن و تابوت بيرون ميکشه و گريه ميکنه. ده مرتبه: بِالحَسَنِ برادري داشتم خيلي گنه کاربود.بعد از دفنش در عالم خواب ديدم خيلي عذاب ميکشه.تا چند روز فکرم مشغول بود.دوباره خوابش 👇👇
وديدم. خيلي راحت وآسوده وخوشحال بود.ازش سوال کردم گفت زني رو ديروز اينجا دفن کردن.خدا به برکت اين زن عذابو از قبرستون برداشته. گفتم اين زن کيه.گفت نميدونم ولي از ديروز تا حالا سه بار امام حسين اومده به ديدنش.صبح از خواب بيدار شدم.پرس وجو کردم.فهميدم زن آهنگر شهر بوده.رفتم سراغ آهنگر.تسليت گفتم.گفتم آقا زن شما کربلا رفته بود؟ گفت نه.گفتم توي خونتون روضه خوني داشتين؟ گفت نه.براي چي اين سوالارو ميپرسي؟.قضيه خوابمو نقل کردم.شروع کرد گريه کردن.گفت همسر من صبح که از خواب بلند ميشد رو به قبله مي ايستاد.دست به سينه سه مرتبه ميگفت : السلام عليک يا اباعبدالله. يا حسين يه عمر زير پرچمت سينه ميزنيم.يه عمره نوکريتو ميکنيم.نکنه توي قبر و لحظه مردن مارو تنها بذاري آقاجون ده مرتبه: بِالحُسَين ِ دريا به ديده تر من گريه ميکند زبانحال امام سجاد (ع) در شامه دريا به ديده تر من گريه ميکند آتش زسوز حنجر من گريه ميکند سنگي که ميزنند به فرقم زنان شام برزخم تازه سر من گريه ميکند از حلقه هاي سلسه خون ميچکد چو اشک زنجير هم به پيکر من گريه ميکند وقتي زدند خنده به اشکم زنان شام ديدم سه ساله خواهر من گريه ميکند ده مرتبه: بِعليّ بنِ الحسين يه کودک سه چهار ساله بود توکربلا امام باقر.چه صحنه هاي دلخراشي رو ديد. ياد دارم که کربلا بودم از غريبي چه ناله ها کردم جسم جدم ميان مقتل بود با رقيه چه گريه ها کردم ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِموُسي بنِ جَعفَر ٍ خادم حرم امام رضا ميگفت.وقتي ماها يه حاجتي رو ازآقا طلب ميکنيم غذاي خودمونو ميديدم به يکي از زوار. اومدم توصحن.لباس خادمي حضرت بتنم بودوظرف غذا تودستم .ديدم يه پيرزني داره ميره داخل حرم.دويدم ولي بهش نرسيدم.نگاه کردم سمت در. ديدم يه آقايي با بچه اش داره ميره بيرون ازحرم.به دلم افتاد غذاروبدم به بچه اش.خودمو رسوندم بهش.سلام کردم.جواب داد. گفتم اين غذاي امام رضاست.مال شما.همونجا روزمين نشست.بلند بلند گريه ميکرد.گفتم چي شده.گفت الان کنار ضريح داشتم زيارتنامه ميخوندم. بچم گفت من گرسنمه.گفتم صبرکن ميريم هتل غذا ميخوريم.ديدم خيلي بي تابي ميکنه گفتم باباجان ما مهمون امام رضاييم.اينجاهم خونه امام رضاست.از امام رضابخواه. بچه رو کرد به ضريح گفت امام رضا من غذا ميخوام.الان شما غذاي حضرتو آوردي دادي به اين بچه. يا امام رضا.تو ولي نعمت مايي.ما سرسفره تو مهمونيم آقا.نکنه دست رد به سينه من گنهکاربزني قربونت برم. ده مرتبه: بِعليِّ بنِ مُوسي ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ ده مرتبه: بِعَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ اي يادگار فاطمه مارا توياد کن آقا بيا وشيعه خود را توشاد کن ازما که گوييا به تو خيري نمي رسد پس خود به لب دعاي فرج را زياد کن عالم پر است از ستم و ظلم دشمنان دنياي خسته را تو پراز عدل و داد کن آقا تورا قسم به اسيري عمه ات فکري به انتقام ز آل زياد کن سوال کردن ازآقا اون چه مصيبتيه که شما صبح وشام براش خون گريه ميکني؟ .مصيبت جدغريبتون حسينه.فرمود اگه حسينم بود براين مصيبت خون گريه ميکرد.فرمود مصيبت عموتون عباسه.فرمود اگه عباسم بود خون گريه ميکرد.پس چه مصيبتيه آقاجون.فرمود مصيبت اسيري عمه مون زينبه. يا الله.سادات منو ببخش.شب عليه.وقتي ميخواست بي بي بره زيارت قبر پيغمبر علي مقابل حسن و حسين دوطرف زينب راه مي افتادن.اميرالمومنين دوان دوان ميرفت مشعل ها را خاموش ميکرد.سوال کردن آقاجان چرا اين کارو ميکنين فرمود نميخوام چشم نامحرم به جمال دخترم زينب بيفته.يا علي آقاجان کجا بودي کربلا ببيني .. ...واي واي ...امشب هر چي ميخوايي از امام زمان بخواه. دوان دوان خودشو رسوند تو گودي قتلگاه.يه نگاه کرد.پاهاي زينب ديگه رمق نداره.نشست .استادمون ميفرمود ايني که شنيدين زينب شمشير شکسته رو کنار زد نه نه . دونه دونه شمشير و نيزه شکسته هارو از تو بدن حسين بيرون کشيد.يا الله .يا بقيه الله منو ببخش آقا .راوي ميگه ديدم زينب لب هارو گذاشت به رگ هاي بريده اباعبدالله يا حسين .....يا حسين .. ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
majale-rahtushe-khanevade-1402.pdf
2.89M
📚 مجلّه «ره توشه خانواده» 🆔 @balagh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کلیپ تصویری: «شب قدر شب میهمانی خاص خدا» 🔸 حجةالإسلام عالی 🆔 @balagh_ir
امشب شب قدر است شب 21ماه رمضان شب شهادت امیر المومنین شب برآورده شدن حاجات شب بخشیده شدن گناهان شب نزول برکت و رحمت الهی ♦️یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را ♦️یک بار به نام من محتاج بینداز ♦️شاید که همان دانه تسبیح دعایت ♦️یکباره بیفتد به دریای اجابت ✨التــــــماس دعــــــــــا✨