هدایت شده از ✍﷽ نکته های طلایی
عبدالله بن عمر می گوید به #پیامبر اکرم(ص) عرض کردم: یا رسول الله! #خداوند در #شب #معراج به چه #لغت و زبانی با شما حرف می زد؟
🌹 پیامبر(ص) فرمودند: خداوند مرا با صدای #علی (ع) مخاطب قرار می داد، پس خداوند خود مرا #الهام کرد که پرسیدم:
پروردگارا! من با تو #حرف می زنم یا با علی؟!
در اینجا خداوند متعال فرمود: ای #احمد ! من با هیچ چیزی #قیاس نشوم و با چیزهای شبیه اشیاء هم وصف نمی شوم.
تو را از #نور خودم #خلق کردم و علی(ع) را از نور تو، و می دانم که تو چقدر علی(ع) را #دوست می داری و #محبوب قلبت می باشد پس با صدای علی(ع) با تو حرف زدم تا قلبت #آرامش پیدا کند.
📚منابع حدیث شریف:
ر.ک: المناقب خوارزمی، ص 78، ح 61؛ الطرائف، ج 1، ص 155؛ المحتضر، ص 95؛ کشف الیقین، ص 229؛ کشف الغمه، ج 1، ص 106؛ ارشادالقلوب، ج 2، ص 233؛ الصراط المستقیم، ج 1، ص 207؛ منهاج الکرامه علامة حلی، ص 90؛ غایة المرام، ج 1، ص 31؛ تفسیر صافی، ج 3، ص 177؛ الجواهر السنیه، ص 295؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 403؛ نفحات الازهار، ج 5، ص 133؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 251؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 246، ح 28 و...4. سید محمدتقی مقدّم، نغمه های مقدّم.5. ر.ک: الفهرست شیخ طوسی،ص204،رقم 204؛ خلاصة الأقوال علامة حلی،ص233.6.
جواهر السنیة، ص 295.8. ر.ک: خاتمة المستدرک، ج 1، ص 245.
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#عکس_نوشته #حدیث #همراه_با_اهلبیت #تلنگر
2⃣ با ارسال تصاویر #زیبا و #جالب این کانال به آشنایان خود، ما را در خدمت رسانی کمک کنید.
هدایت شده از روزنه
امام رصد سمپاشیهای #رسانههای_معاند را حتی در بستر بیماری هم ادامه داد!
#پروندهویژهروزنه به مناسبت #ارتحال_امام
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
▫️حشمتاللّه رنجبر(از گروه پزشکى حضرت امام خمینى«س»):
رفتن امام به بیمارستان در یکم خرداد68
امروز صبح، روز اول خرداد 1368 طبق برنامه، امام آماده براى رفتن به بیمارستان هستند.
قبل از هر چیز به حضور همسرشان مىرسند و ضمن خداحافظى، از ایشان حلالیت مىطلبند و از اینکه وجود ایشان در طول سالهاى تبعید و مبارزه، مشکلاتى را براى خانم ایجاد کرده است، عذرخواهى مىکنند.
پسرشان #احمد را مىبوسند و از وى و بقیه اهالى خانواده بخصوص دخترانشان خداحافظى مىکنند؛ و اکنون عصا بهدست و قدمزنان با همان روحیه عالى و صفاى باطنى با همراهان وارد بیمارستان مىشوند و در اتاق بسترى مىگردند.
▫️کار نمونهبردارى از معده و آندوسکوپى شروع مىشود. لولهاى که از طریق دهان و مرى باید وارد معده شود، یک شىء زمخت و غیرقابل تحمل است و همه نگران آنند که کار به خوبى انجام نشود؛ زیرا علاوه بر اینکه یک کار آزار دهنده براى بیمار به حساب مىآید، فشار و مشقت آن مىتواند براى قلب امام هم مضر و خطرناک باشد. توان و طاقت بیمار در تحمل این کار لازمه موفقیت کار است. این کار به سادگى و بدون اینکه امام واکنشى نشان بدهند، انجام مىپذیرد.
▫️به خاطر پایین بودن گلبول هاى خون به ایشان یک واحد خون وصل مىشود.
▫️ امام در هر موردى با پزشکان همکارى دارند و تسلیم محض آنان هستند و در تمام این مدت، امام کارها و عبادت هاى خود را سروقت انجام مىدهند.
🔻حتى شنیدن اخبار رادیوهاى بیگانه را نیز فراموش نمىکنند. سرساعت به اخبار گوش مىدهند و به خاطر این مورد از پسرشان مىخواهند که رادیوى مخصوص ایشان را بیاورد.
▪️حاج احمد در کنار پرستاران که در اتاق و پشت دستگاه قرار دارند، مىنشیند و به مزاح مىگوید: آقا در این وضعیت هم از شنیدن اخبار رادیوى بیگانه صرفنظر نمىکنند! اگر هر کدام از ما به اندازه ایشان کار و تلاش مىکردیم، دنیا گلستان مىشد.
▫️ گوهرى در دستهاى لرزان،حشمتاللّه رنجبر، ص47.
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت میكند كه فرمودند:
1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) بهدنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از #قريش كه در ميان آنها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى بهدنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در #فلسطين بهدنيا آمده باشد و نامش #احمد است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى #اهل_كتاب و #يهود بهدست او است، و بهخدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است!
2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جستوجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ #عبدالله بن عبدالمطلب نوزادى بهدنيا آمده است. پس بهدنبال آن #عالم_یهودی گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، بهخدا قسم که در ميان ما پسرى بهدنيا آمده است. #یهودی پرسيد: آيا پيش از آنكه من به شما بگويم يا بعد از آن بهدنيا آمده؟ گفتند: پيش از آنكه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم.
3️⃣ آنها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: بهخدا اين فرزند من وقتى بهدنيا آمد مانند بچههاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر بهسوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخهاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا میگفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را #محمد بگذار.
4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانهاش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد.
5️⃣ همين كه از نزد #آمنه [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت #بنىاسرائيل تا روز قيامت از بين رفت، بهخدا اين کودک همان كسى است كه آنها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آنها گفت: شادمان شديد؟! بهخدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند!
🇮🇷 بدون مرز
https://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت میكند كه فرمودند:
1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) بهدنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از #قريش كه در ميان آنها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى بهدنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در #فلسطين بهدنيا آمده باشد و نامش #احمد است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى #اهل_كتاب و #يهود بهدست او است، و بهخدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است!
2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جستوجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ #عبدالله بن عبدالمطلب نوزادى بهدنيا آمده است. پس بهدنبال آن #عالم_یهودی گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، بهخدا قسم که در ميان ما پسرى بهدنيا آمده است. #یهودی پرسيد: آيا پيش از آنكه من به شما بگويم يا بعد از آن بهدنيا آمده؟ گفتند: پيش از آنكه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم.
3️⃣ آنها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: بهخدا اين فرزند من وقتى بهدنيا آمد مانند بچههاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر بهسوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخهاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا میگفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را #محمد بگذار.
4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانهاش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد.
5️⃣ همين كه از نزد #آمنه [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت #بنىاسرائيل تا روز قيامت از بين رفت، بهخدا اين کودک همان كسى است كه آنها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آنها گفت: شادمان شديد؟! بهخدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند!
🇮🇷 بدون مرز
https://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44