eitaa logo
خزینة الجواهر
1.1هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
28.7هزار ویدیو
34.9هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ✍﷽ نکته های طلایی
عبدالله بن عمر می گوید به اکرم(ص) عرض کردم: یا رسول الله! در به چه و زبانی با شما حرف می زد؟ 🌹 پیامبر(ص) فرمودند: خداوند مرا با صدای (ع) مخاطب قرار می داد، پس خداوند خود مرا کرد که پرسیدم: پروردگارا! من با تو می زنم یا با علی؟! در اینجا خداوند متعال فرمود: ای ! من با هیچ چیزی نشوم و با چیزهای شبیه اشیاء هم وصف نمی شوم. تو را از خودم کردم و علی(ع) را از نور تو، و می دانم که تو چقدر علی(ع) را می داری و قلبت می باشد پس با صدای علی(ع) با تو حرف زدم تا قلبت پیدا کند. 📚منابع حدیث شریف: ر.ک: المناقب خوارزمی، ص 78، ح 61؛ الطرائف، ج 1، ص 155؛ المحتضر، ص 95؛ کشف الیقین، ص 229؛ کشف الغمه، ج 1، ص 106؛ ارشادالقلوب، ج 2، ص 233؛ الصراط المستقیم، ج 1، ص 207؛ منهاج الکرامه علامة حلی، ص 90؛ غایة المرام، ج 1، ص 31؛ تفسیر صافی، ج 3، ص 177؛ الجواهر السنیه، ص 295؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 403؛ نفحات الازهار، ج 5، ص 133؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 251؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 246، ح 28 و...4. سید محمدتقی مقدّم، نغمه های مقدّم.5. ر.ک: الفهرست شیخ طوسی،ص204،رقم 204؛ خلاصة الأقوال علامة حلی،ص233.6. جواهر السنیة، ص 295.8. ر.ک: خاتمة المستدرک، ج 1، ص 245. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 2⃣ با ارسال تصاویر و این کانال به آشنایان خود، ما را در خدمت رسانی کمک کنید.
هدایت شده از روزنه
امام رصد سمپاشی‌های را حتی در بستر بیماری هم ادامه داد! به مناسبت @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▫️حشمت‏اللّه‏ رنجبر(از گروه پزشکى حضرت امام خمینى«س»): رفتن امام به بیمارستان در یکم خرداد68 امروز صبح، روز اول خرداد 1368 طبق برنامه، امام آماده براى رفتن به بیمارستان هستند. قبل از هر چیز به حضور همسرشان مى‏رسند و ضمن خداحافظى، از ایشان حلالیت مى‏طلبند و از اینکه وجود ایشان در طول سالهاى تبعید و مبارزه، مشکلاتى را براى خانم ایجاد کرده است، عذرخواهى مى‏کنند. پسرشان را مى‏بوسند و از وى و بقیه اهالى خانواده بخصوص دخترانشان خداحافظى مى‏کنند؛ و اکنون عصا به‏دست و قدم‏زنان با همان روحیه عالى و صفاى باطنى با همراهان وارد بیمارستان مى‏شوند و در اتاق بسترى مى‏گردند. ▫️کار نمونه‏بردارى از معده و آندوسکوپى شروع مى‏شود. لوله‏اى که از طریق دهان و مرى باید وارد معده شود، یک شى‏ء زمخت و غیرقابل تحمل است و همه نگران آنند که کار به خوبى انجام نشود؛ زیرا علاوه بر اینکه یک کار آزار دهنده براى بیمار به حساب مى‏آید، فشار و مشقت آن مى‏تواند براى قلب امام هم مضر و خطرناک باشد. توان و طاقت بیمار در تحمل این کار لازمه موفقیت کار است. این کار به سادگى و بدون اینکه امام واکنشى نشان بدهند، انجام مى‏پذیرد. ▫️به خاطر پایین بودن گلبول هاى خون به ایشان یک واحد خون وصل مى‏شود. ▫️ امام در هر موردى با پزشکان همکارى دارند و تسلیم محض آنان هستند و در تمام این مدت، امام کارها و عبادت هاى خود را سروقت انجام مى‏دهند. 🔻حتى شنیدن اخبار رادیوهاى بیگانه را نیز فراموش نمى‏کنند. سرساعت به اخبار گوش مى‏دهند و به خاطر این مورد از پسرشان مى‏خواهند که رادیوى مخصوص ایشان را بیاورد. ▪️حاج احمد در کنار پرستاران که در اتاق و پشت دستگاه قرار دارند، مى‏نشیند و به مزاح مى‏گوید: آقا در این وضعیت هم از شنیدن اخبار رادیوى بیگانه صرف‏نظر نمى‏کنند! اگر هر کدام از ما به اندازه ایشان کار و تلاش مى‏کردیم، دنیا گلستان مى‏شد. ▫️ گوهرى در دستهاى لرزان،حشمت‏اللّه‏ رنجبر، ص47. 🔘روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت می‌كند كه فرمودند: 1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) به‌دنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از كه در ميان آن‌ها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى به‌دنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در به‌دنيا آمده باشد و نامش است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى و به‌دست او است، و به‌خدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است! 2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جست‌وجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ بن عبدالمطلب نوزادى به‌دنيا آمده است. پس به‌دنبال آن گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، به‌خدا قسم که در ميان ما پسرى به‌دنيا آمده است. پرسيد: آيا پيش از آن‌كه من به شما بگويم يا بعد از آن به‌دنيا آمده‌؟ گفتند: پيش از آن‌كه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم. 3️⃣ آن‌ها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: به‌خدا اين فرزند من وقتى به‌دنيا آمد مانند بچه‌هاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر به‌سوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخ‌هاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا می‌گفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را بگذار. 4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانه‌اش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد. 5️⃣ همين كه از نزد [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت تا روز قيامت از بين رفت، به‌خدا اين کودک همان كسى است كه آن‌ها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آن‌ها گفت: شادمان شديد؟! به‌خدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند! 🇮🇷 بدون مرز https://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت می‌كند كه فرمودند: 1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) به‌دنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از كه در ميان آن‌ها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى به‌دنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در به‌دنيا آمده باشد و نامش است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى و به‌دست او است، و به‌خدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است! 2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جست‌وجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ بن عبدالمطلب نوزادى به‌دنيا آمده است. پس به‌دنبال آن گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، به‌خدا قسم که در ميان ما پسرى به‌دنيا آمده است. پرسيد: آيا پيش از آن‌كه من به شما بگويم يا بعد از آن به‌دنيا آمده‌؟ گفتند: پيش از آن‌كه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم. 3️⃣ آن‌ها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: به‌خدا اين فرزند من وقتى به‌دنيا آمد مانند بچه‌هاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر به‌سوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخ‌هاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا می‌گفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را بگذار. 4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانه‌اش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد. 5️⃣ همين كه از نزد [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت تا روز قيامت از بين رفت، به‌خدا اين کودک همان كسى است كه آن‌ها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آن‌ها گفت: شادمان شديد؟! به‌خدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند! 🇮🇷 بدون مرز https://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44