eitaa logo
خزینة الجواهر
1.1هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
29.6هزار ویدیو
35.4هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل اینکه بخوام حرفی بزنم رفت جلو از اخمی که کرده بود احساس کردم زانوهام شل شده !! - اتفاقی افتاده آقای فروغی؟؟ یکم مِن و مِن کرد که دوباره اون پیرزنه پرید وسط - نه آقاسجاد ! چیزی نشده ! صلوات بفرستید ... همونجور که با اخم داشت اون بیریخت رو نگاه میکرد ، گفت - ان شاءالله همینطور باشه حاج خانوم ! و یه وقت به گوشم نخوره کسی مزاحم ناموس مردم شده باشه ! اینقدر ترسناک شده بود که حس کردم نمیشناسمش ! جرأت نداشتم حتی یه کلمه حرف بزنم ! ولی اون بیریخت پررو قصد نداشت تمومش کنه با پوزخند گفت - حاجی واسه بقیه خوب ناموس ناموس میکنی ! حرف قشنگات واسه رو منبره ! به خودت که رسید مالید زمین؟؟ اخماش بیشتر رفت تو هم ! - متوجه منظورت نمیشم دوباره بگو ببینم چی گفتی؟؟ 😠 - گفتم ما نفهمیدیم بالاخره شما باغیرتی یا بی غیرت ! صورتش از عصبانیت قرمز شده بود ! - نخواستم عصبانیت کنم آقاسجاد ! فقط فکرنمیکردم حاجیمون از این آبجی شیک و پیکا داشته باشه ، گفتم شاید دُخـ.... قبل از اینکه حرفش تموم شه ، "اون" با مشت زد تو دهنش !! 😰 و یه مشت هم خورد تو دماغ خودش !! یدفعه خیلی شلوغ شد ! از ترس جیغ میزدم و گریه میکردم ! مردا با زور از هم جداشون کردن و "اون" رو بردن سمت خونه ! همینجوری که داشتن میفرستادنش تو راهرو انگشتشو با تهدید تکون داد و داد زد  - یه بار دیگه دهنتو باز کنی و در مورد ناموس مردم چرت و پرت بگی به ولای علی .... 😡 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/507052134Cc46a05c9b2 ویژهههه