eitaa logo
خدمتگزاران محرم
2.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
398 فایل
یاری گر کسانی که قصد دارند در ایام فاطمیه فعالیت داشته باشند. می توانید از محتوای صوتی و تصویری، محصولات، مشاوره و... سایت: https://khedmatgozaran.com/mag/ ارتباط با ما: @khedmatgozaran_dastyar
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره 58 از بــیـت آل طـاهـا آتــش کــشــد زبـانــه گــوئـی شــده قـــیـامـت بـر پـا درون خــانــه برپاست شور محـشر از عـتـرت پـیـمبـر خـلــق انـد مـات و مـبـهـوت از گـردش زمانـه اهریمنان نمودند خون قلب مـصـطفی را در مـنـظـر خـلایـق بـی جــرم و بــی بـهــانـه در پــشــت در فــتــاده، ام الائـــمـــه از پـا دارد فـغــان ز دشـمـن آن گـــوهــر یـگــانـه زیـنـب بـه نـاله گـویـد کـشـتـند مــادرم را ایـن یک ز ضـرب سـیـلی آن یک ز تـازیانه در خون فتاده زهرا چون مرغ نیم بسمل مـحـسـن فـتاده چـون گـل پر پر در آستانه در پشت زانـوی غم پژمان نشسته حـیـدر مانده حـسـیـن مظـلوم حیران در آن میانه از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا وز زخـم سـیـنـه گـیـرد از مــیــخ در نشـانه دارد حــســن شـکـایـت از کـیـنـه مغیره ریـــزد ز دیـــدگــانـــش یــاقــوت دانـه دانـه بـا پـهـلـوی شـکـسـته چون مـرغ بـال بسته زهـرا بـه خـون نـشسـته در کـنج آشیانه
شماره 59 سر مشق زندگانی ما فاطمیه است ایام کامرانی ما فاطمیه است دل را گره به موی ولایت زدیم و بس میثاق آسمانی ما فاطمیه است یک لحظه در هیاهوی غم گم نمی شویم پیداترین نشانی ما فاطمیه است برنامه تکامل انسان ز ما بخواه سر لوحه مبانی ما فاطمیه است تاریخ هم به محفل ما خو گرفته است منشور جاودانی ما فاطمیه است این اشک ناب ماست بیان حیات ما هنگام دُرّ فشانی ما فاطمیه است داغی به دل نشسته که گفتن نمی توان دور غم نهانی ما فاطمیه است ما روضه های زنده داغ مدینه ایم مبنای روضه خوانی ما فاطمیه است پهلو شکسته گانِ ز غربت خمیده ایم شرح قد کمانی ما فاطمیه است
شماره 61 ای تکیه گاه شانه ی بی‌یاورم مرو ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو بر زندگی ساده ی نُه ساله رحم کن من التماس می‌کنمت؛ همسرم، مرو روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو دستم به دامنت قسمم را قبول کن زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو خیبرشکن ببین که به زانو در آمده بی‌تو غریب می‌شوم ای همسرم مرو باور نمی‌کنی که بدون تو بی‌کس‌ام کی می شود جدایی تو باورم مرو سنگ صبور من بروی بهر درد دل سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو آنکه ز ساقه تو را شکست؛ «تبّت یدا» ه یاس کبود من، گل نیلوفرم مرو زینب شبی لبش در گوش ات نهاد و گفت کردم دعا که خوب شوی مادرم مرو.
شماره 62 این شانه‌های خسته ی من ناتوان ترند تا زیر بار حادثه طاقت بیاورند در دست‌های خیبری ام جان نمانده است بی‌قوت تو راه به جایی نمی برند از مردمی که خنده به تنهایی‌ام کنند تا کوچه‌های شهر همه گریه آورند از احترام و عرض ارادت گذشته کار مردم دگر سلام مرا هم نمی‌خرند با زینب‌ات، حسین و حسن گریه می‌کنند این کودکان غمزده محتاج مادرند خانم خانه، صبح شد، از جا بلند شو تا در نگاه باز تو پر در بیاورند خورشید تابناک مدینه طلوع کن پای غروب چشم تو ارض و سما ترند بال و پرت شکسته شد اما هنوز هم این بال‌های زخمی تو سایه گسترند
شماره 63 حرفی نداشت چشم ترم جز رثای تو جاری ست بین هر غزلم رد پای تو هر سال فاطمیه دلم شور می‌زند در کوچه‌های غربت و اشک و عزای تو بانو کمی به حال حسین ات نظاره کن حرفی بزن که دق نکند مجتبای تو حالا ببین که روضه گرفتند کودکان در پشت درب خانه برای شفای تو برخیز و با نگاه ترت یا علی بگو جان می دهد به قلب شکسته، صدای تو دیدم تو را که آرزوی مرگ می کنی بانو بس است! کُشته علی را دعای تو همناله با وصیت تو ضجّه می‌زنم با روضه های بی کفن کربلای تو
شماره 64 ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در خجل با غروب آفتاب طلعت نورانیت گشته ام سر تا قدم از روی پیغمبرخجل هم صدف بشکست هم دردانه ات از دست رفت سوختم بهر صدف گردیدم از گوهر خجل همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر خجل گاه گاهی مرد خجلت می کشد از همسرش مثل من هرگز نگردد مردی از همسر خجل همسرم با چادر خاکی به خانه باز شد از حسن گردیده ام تا دامن محشر خجل خواست زینب را بغل گیرد ولی ممکن نشد مادر از دختر خجل شد دختر از مادر خجل باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد باغبان از غنچه و از لاله پرپر خجل بانگ "یا فضّه خُذینی" تا به گوش خود شنید از کنیز خویش هم شد فاتح خیبر خجل
شماره 65 پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟ ای خاک بر سر من مردم شدند دشمن با بانویی که قرآن درس محبتش بود زهرا که بر نمازش حق افتخار می کرد بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه بیت الولایه ی او، دار الشهادتش بود با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما دیوار و در، کتابِ، ذکر مصیبتش بود تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود غم های آن شهیده ناگفته ماند اما حمل جنازه ی او فریاد غربتش بود با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود شب بر سر مزارش مولا چو شمع می سوخت روز آفتاب سوزان زواّر تربتش بود کوه گناه (میثم) در سیل اشک گم شد آلوده بود و زین در امّید رحمتش بود 🥀 @khedmatgozaran_group
شماره 65 پیغمبری که یک عمر، غمخوار امتش بود روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟ ای خاک بر سر من مردم شدند دشمن با بانویی که قرآن درس محبتش بود زهرا که بر نمازش حق افتخار می کرد بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه بیت الولایه ی او، دار الشهادتش بود با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما دیوار و در، کتابِ، ذکر مصیبتش بود تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود غم های آن شهیده ناگفته ماند اما حمل جنازه ی او فریاد غربتش بود با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود شب بر سر مزارش مولا چو شمع می سوخت روز آفتاب سوزان زواّر تربتش بود کوه گناه (میثم) در سیل اشک گم شد آلوده بود و زین در امّید رحمتش بود
شماره 66 نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا محبت آب داده لاله های بوستانش را شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را
شماره 67 شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش شیاطین بیت ذات حی سبحان را زدند آتش الهی جسمشان در نار قهر کبریا سوزد که هیزم جمع کرده کعبة جان را زدند آتش به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش به قرآن می خورم سوگند سوزاندند قرآن را به ایمان می خورم سوگند ایمان را زدند آتش مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش نمی گویم که تنها دخت احمد را زدند آنجا محمد را، محمد را، محمد را زدند آنجا
شماره 68 تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت اگر چه در پس در، حبس شد در سینه فریادت صدای یا علی سر می کشید از تار هر مویت تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت طلب کردی هماره مرگ خود از حی دادارت
شماره 1 نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا محبت آب داده لاله های بوستانش را شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را 🥀@khedmatgozaran_group