میلاد به آموزش مسائل دینی و آگاهی و معرفت نسبت به دین آنقدر اهمیت می داد🍃 که بعد از اخذ مدرک دیپلم تجربی برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه سفیران هدایت حضرت ابوالفضل علیه السلام شهرستان امدیه شد👌. در بسیج هم فعالیت داشت و مربی حلقه های صالحین بود و همیشه صبحت هایش سرشار ازعشق به اهل بیت علیه السلام بود. .🌸
او بچه ی ساکت، سربه زیر و کم توقعی بود؛ هر وقت از بیرون خانه می آمد دست من و پدرش را بوسه می زد☺️ من می گفتم که پسرم این چه کاری است که می کنی؟ می گفت: «می خواهم درجه ایمانم را افزایش دهم.☝️» او برای انجام هر کاری برای خودش برنامه و محدودیت هایی را قائل می شد من همیشه در کارهای او می ماندم! و به خدا می گفتم چرا این بچه اینطوری است؟☹️ اکنون، جواب سؤالات خودم را از خدا گرفتم آن روز که میلاد توفیق شهادت را پیدا کرد.💔
راوی:مادرشهیدمدافعحرم
#میلاد_بدری🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به {حضرت علی ع،حضرت فاطمهالزه
جمع کل صلوات
🌸8656🌸
قبول باشه حاجتروا بشید انشاءالله💐
#شهیدهمت به روایت همسرش5
#قسمت_نود
یک بار که زنگ زد گفتم چهار تا زنگ هم تو بزن احوالمان را بپرس.هیچ نمی گویی مرده ایم،زنده ایم توی این بمباران؟😒💣اصلاً برات مهم هست این چیزها؟
گفت شماها طوریتان نمی شود.چون قرارست من پیشمرگ تان بشوم.☝️
خدا شاهدست که عین همین جمله را گفت.گفت مگر من چندبار به تو نگفتم که از خدا خواسته ام داغ شما را به دل من نگذارد؟🥀گفتم پس دل من چی،دل ما چی؟بمباران آن قدر زیاد شد که یک روز دیدم پدرم آمده اسلام آباد دنبال من.با ماشین🚙 آمده بود.شب به #ابراهیم زنگ زدم گفتم پدرم آمده مرا ببرد.اجازه هست بروم؟گفت «؟اختیار با خودت ست.هرجور که دوست داری عمل کن.
گفتم نمی آیی خانه؟🏠گفت نه.
گفتم اگر بدانی چقدر خانه مان قشنگ شده،تمیز شده،بیا ببین و برو.گفت نمی توانم.😞گفتم تو را خدا بیا یک بار دیگر ببینمت.گفت نمی توانم.به همان خدا قسم نمی توانم.به پدرم نگفتم نه.ولی از رفتن هم حرفی نزدم.😢پدرم جوش آورد گفت حق نداری اینجا بمانی!گفتم #ابراهیم تنهاست آخر.گفت تو فقط زن مردم نیستی.دختر من هم هستی.من هم دلواپس تو و بچه هاتم. #ابراهیم هم این جوری خیالش راحت ترست.🍃
گفتم نمی شود که من بیایم جای امن و او…گفت اصلاً هیچ شده پیش خودت بگویی صبح تا شب رادیو دارد چی از اینجا می گوید و چی سر من و مادرت می آید؟☹️صداش لرزید گفت اگر بلایی سر تو بیاید من چه خاکی بر سرم کنم آخر؟گفتم چشم.راهی شدیم رفتیم.😞
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامه_دارد...
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به { امام حسن ع و امام حسین ع
جمع کل صلوات
🌸9971🌸
قبول باشه حاجتروا بشید انشاءالله💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محمد ابراهیم همت✨
هدیه به { امامسجاد ع،امام محمدباقر ع، و امام جعفرصادق ع} برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج💐
🌺مهلت صلواتفرستان تا فرداشب ساعت۲۱🌺
✨انشاءالله حاجتروایی تمام اعضای کانال✨
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@shahidhematt
هدایت شده از امــام زمانت نیست راحتے؟!!
ڪاش هرروز صبح
یادمان مے افتاد😔
ڪہ چہ قدر دوستمان دارے
و برایمان دعا مے ڪنے...✨
#سلام_امام_مهربانم✋
"دوسـ❤️ـٺٺ دارم"
و براے ظهورتــ دعا مے کنم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Emame_zamanam
#شهیدهمت به روایت همسرش5
#قسمت_نود_و_یکم
اوایل اسفند بود.من برای دیدن یا شنیدن صدای #ابراهیم ثانیه شماری می کردم.
یک روز در میان زنگ📞 می زد.آخرین بارش سه شنبه بود،شانزده اسفند،ساعت چهارونیم عصر.چندبار گفت خیلی دلم برات تنگ شده.💔گفت می خواهم ببینمتان.گفتم می آیی؟گفت اگر شد که بیست وچهار ساعته می آیم می بینمتان و برمی گردم.🍃اگر نشد یکی را می فرستم بیاید دنبالتان.مکث کرد گفت می آیید اهواز اگر بفرستم؟گفتم کور از خدا چی می خواهد؟گفت سختت نیست با دو تا بچه؟😢گفتم با تمام سختی هاش به دیدن تو می ارزد.👌
یک هفته گذشت.نه از خودش خبری شد نه از تلفنش.داشتم خودم را برای دیدنش برای آمدنش آماده می کردم.خانه را تمیز می کردم و خیلی کارهای دیگر.شبی، حدود نصف شب.احساس کردم طوفان شده.به خواهر کوچک ترم گفتم انگار می خواهد طوفان بدی بشود؟🌪
گفت اصلاً باد هم نمی آید.چه برسد به طوفان.باز خوابیدم،باز بیدار شدم.گریه هم کردم.😓گفت چته امشب تو؟
گفتم وحشت دارم.گفت از چی؟
گفتم از شب اول قبر.😥گفت این حرف های عجیب غریب چیه که می زنی امشب تو؟شب بعد خواب دیدم رفته ام جلو آینه ایستاده ام و دو طرف فرق سرم دو موی کلفت سفید هست.تعبیرش را بعد فهمیدم،وقتی که برادر هفده ساله ام فردین در محور طلایه شهید شد🕊 و خبرش را روز سوم #ابراهیم به من دادند.😔
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامه_دارد...
@kheiybar
ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺩﺭ ﺷﻠﻤﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽﺷﺪ🌹، ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢﻫﺎ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺷﻬﯿﺪﯼ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﭼﻮﺏ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺮ ﮐﺘﻒش ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.😢
ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻮﺏ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﭼﻮﺏ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭙﺮﻡ🕊، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﮑﻪ ﭼﻮﺏ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ، ﺫﮐﺮ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻋﺴﮑﺮﯼ ﻓﺮﺩ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ.✨
شهید محمدرضا عسگری فرد🌹
@Kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به { امامسجاد ع،امام محمدباق
جمع کل صلوات
🌸5436🌸
قبول باشه حاجتروا بشید انشاءالله💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محمد ابراهیم همت✨
هدیه به { امامموسیکاظم ع،امامرضا ع، امام محمدتقی ع، و امام علینقی ع } برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج💐
✨حاجتروایی اعضای کانال انشاءالله✨
🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Shahidhematt