🍃❤️🍃
❣️ فرزندم چهار ماهه شده بود كه خواب سه بزرگوار را ديدم.😍
آنان را شناختم؛ اما علی(ع) امام حسين(ع) و امام رضا(ع)؛☺️
اما نمیفهميدم كه چه مےگويند.
قنداقه احمد رو به رويم بود☺️.
امام رضا(عليهالسلام)، دست مبارکشان را روی سينهشان گذاشتند☺️
و به فارسے به من فرمودند: «ضامن احمد منم!»😍
باورم نمیشد، امام رضا(ع) ضامن اولين ثمره زندگےام شده بود.😍❣️
راوی:مادرشهید
#احمدڪشورے
شادےروحش صلوات🌹
@kheiybar
🍃❤️🍃
✔خیلی ها چادری که شدن حرمتشو نگه میدارند
🔘مواظب حرفاشون
🔘نگاهشون 👁
🔘قدم هاشون هستن👣
🖐خواهرم تورو به الله حرمت چادرتو نگهدار
😔نزار با دیدن رفتارت از حجاب دلزده بشن❗
❤چادرت رو برای رضای الله بپوش تا دلتم چادری بشه رفتارتم چادری بشه حتی افکارتم چادری بشه☺️
🌹هنوزم هستن دخترایی که مردونه پای کلام الله موندن️ پای حجابشون پای حرمتشون پای حریمشون️ و جهاد میکنن با چادرشون
خواهرم❗
دیه دختری با حجاب که رفتارش اسلامی نیست دلیل نمیشه تو از مسئولیتت سرباز بزنی❌❌
حجاب وحیه از جانب خدا
به دخترانی که لایق این رسالتن
#حرمتــچادرمادرــروــنگهداریم☝️😔
#پـــروفایلزینبے❤️👌
@kheiybar
🍃❤️🍃
✍️ این توصیه ی شهید کاظمی به #شهیدهمت را ، همه ی نیروهای انقلابی باید بخوانند☺️☝️
#متن_خاطره:
مأموریتم که تموم شد ، رفتم با #حاجهمت دربارهی برگشتم صحبت کردم☺️. #شهیدهمت بهم گفت: یه خاطره برات بگم☝️؟ گفتم بگو😊؟ #حاجی گفت: وقتیتوی پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر کاظمی گفتم:☺️ مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: بریده ای☝️؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم😒، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده😕... ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت مأموریت زیاد مهم نیست☝️! اگه بریدی بیا تسویه حساب کن و برو ، اگر هم نبریدی بمان و کار کن🙂، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم☺️...
منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم👌...
🌷خاطره ای از سردار #شهیدمحمدابراهیمهمت
📚سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳
#تلاش_و_کوشش #جهاد #پرکاری #تکلیف_گرایی #شهیدهمت #شهیدناصرکاظمی
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این برانداز اومد بنر عکس آقا رو آتیش بزنه خودش آتیش گرفت.
هر که با آل علی درافتد، ورافتد
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
خاطراتدفاع مقدس☺️👌 محسݩرضایےدرکنار #شهیدهمت❤️👇 برای ساماندهی و سرکشی به محورها و شهرها می رفتم
خاطرات دفاعمقدس☺️👌
محسݩرضایے در ڪنار
#شهیدهمت❤️👇
#قسمتدوم
من برای اینکه مطمئن بشوم که خط آنجا چه وضعیتی دارد و احمد چه کسی است؟ #همت کیست🤔؟ چه کارهایی انجام دادند و تواناییشان چقدر است🙂؟ خودم داخل محورهایشان رفتم شب را من در نودشه خوابیدم😊. مقر #همت در داخل یک روستا در دامنه کوه بود☺️. بعد جلسه گذاشتیم و آقای #همت فرماندهان محورهایشان را در جلسه آورد🤗 و شروع کردیم به صحبت کردن و در عین حال که آنها گزارش میدادند☝️ من همگی آنها را زیر نظر داشتم🙂 که ببینم هر کدام چه ویژگیهایی دارند، برتریهایشان چیست👌. سپس شروع کردم به سوال کردن که شما که اینجا هستید اولین شهری که با آن در تماس هستید چه شهری است🤔؟ آیا تا به حال آنجا رفتهاید؟ شما خط را چه زمانی تحویل گرفتید🤔؟ آیا تا به حال به شما پاتک شده🙄؟ از دشمن اسیر گرفته یا اسیر دادهاید🤔؟ منظورم از این سوالات بیشتر این بود که آنان را بسنجم و ببینم چه تواناییهایی دارند🤗؛ نتیجه اطلاعات برای من چندان مهم نبود😃.
با این سوالات به دنبال آن بودم که افراد را بشناسم و سعی میکردم چالشی ایجاد کنم😉 که خود #همت هم حرف بزند☺️ و او هم وارد بحث بشود تا توانایی او را هم بسنجم👌. همچنین به دنبال این بودم که ببینم حرف شنوی از #همت چقدر است☝️؛ و نیروها چقدر از او حرف شنوی دارند و به او احترام می گذارند🤗؟ چقدر تحویلش میگیرند👌؟ جلسه تقریبا دو سه ساعت طول کشید که شب هم همان جا خوابیدیم😴. صبح زود که بعد از نماز راه افتادیم🚶، چون جاده در دید و تیر دشمن بود😑، جاده ای بود که به آن تَته می گفتند که ما از پاوه آمدیم از رو به روی تیربارهای دشمن😁. جاده درست در تیررس دشمن بود😶.
راوی:محسݩرضایے❤️
همرزم #شهیدابراهیمهمت🌹
#ادامـهدارد...
@kheiybar