eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
35.9هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
16 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
🌸رمــــان #بـنـده_نـفــــس_تـا_بـنـــده_شـهـدا🌸
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و نهم مسئول اردوگاه و مسئول اتوبوس ما اجازه ندادن من برم برای خادمی هرچقدرم گریه کردم التماس کردم گفتن نه که نه من بقیه مناطق را با اشک و گریه سپری کردم از جنوب که برگشتیم زمان آزمون ورودی حوزه اعلام شد ۱۵اردیبهشت برای همین شدیدا مشغول خوندن دروس دبیرستان بودم بالاخره روز آزمون رسید با استرس تمام تو جلسه حاضر شدم گویا جواب این آزمون ۱۵شهریور و اعلام جواب آزمون پرسش پاسخ اول شهریور بود آزمون دادیم و از اونور اعلام شد باید برای بسیج ویژه شدن آزمون بدیم آزمون اواسط خرداد بود و اعلام جواب یک هفته بعد روز آزمون بسیج بالاخره رسید مثل آزمون طلبگی اصلا استرس نداشتم روز اعلام جواب رسید بسیجی ویژه نشده بود 😛😛😌😌 اما جزو گردان بسیج شده بودم ☺️☺️ برام زیاد مهم نبود خسته و کوفته از پایگاه برگشتم بهمون گفتن از روز شنبه دوره های آموزشیمون شروع میشه این دوروز خوبه دیگه خونم پیش مامان اینا تو فکرش بودم که یهو گوشیم زنگ خورد -الو سلام زینب جان زینب :سلام حنانه گلم حنانه من با یه سری از بچه ها میریم توام میای؟ -جدی ؟ میشه منم بیام ؟ زینب : آره عزیزم آقا طلبیدتت اگه میای فردا بیام دنبالت ؟ -آره حتما ممنونم عزیزم به یادم بودی زینب :‌ آقا طلبیدتت من چیکاره ام؟ -مرسی از ذوق تا صبح خوابم نبرد بعدازنماز صبح حاضر شدم رفتم ی چای بخورم که بابام گفت : کله سحر کجامیری؟ -مسجد جمکران بابا:این بازی های تو کی تموم میشه ما راحت بشیم نیم ساعت نشد زینب اومد بابا: برو چهار نفر منتظرتن -خداحافظ با ماشین شخصی رفتیم مستقیم رفتیم جمکران مسجدی که مکانش توسط خود امام زمان(عج) الله تعالی فرجه الشریف تعیین شده بود شیخ حسن جمکرانی تو حیاط مسجد با بچه ها نشستیم رو به روی گنبد -آقا خیلی دوستت دارم آقا هنوز یادمه تو رو تونو ازم برگردوندید میشه الان نگاهم کنید همیشه زیر نگاهتون باشم 😔 اون دو روز عالی بود تو راه برگشت رفتیم مزارشهدای قم سرمزار شهید و شهید یکیشون مادرشو شفا داده بود و دیگری از بهشت اومده بود و زیر کارنامه دخترشو امضا کرده بود شهید هم که گل سرسبدشون بود فرمانده لشگر ۱۷علی بن ابی طالب اون روز عالی بود واقعا باید برگردیم و فردا کلاسام شروع میشه .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
21 🔵 در ادامه برگزاری جلسات مشورتی برای بررسی نقاط ضعف و قوّت طرح عملیاتی محور بمو - دربندی‌خان، به استناد گزارش روز بیست‌ونهم شهریور ۱۳۶۲ فرماندهان لشکرهای ۳۱، ۱۷ و ۲۷ سپاه که به عنوان مهم‌ترین عناصر عملیاتی ۵ تحت امر قرارگاه عملیاتی نجف، مشغول آماده‌سازی مقدمات اجرای عملیات دربندی‌خان هستند، سه مسئله‌ی عمده یعنی: نبود جاده، صعب‌العبور بودن زمین منطقه برای تردّد نیروها و نحوه‌ی تامین آنها از مشکلات منطقه عملیاتی دربندی‌خان برشمرده شد.☝️ پس از صحبت‌های ؛ فرمانده‌ی ۳۱_عاشورا و فرمانده قرارگاه تاکتیکی نجف۲، ؛ فرمانده‌ی ۱۷_حضرت_علی_ابن_ابی‌طالب و ؛ فرمانده ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ و قرارگاه تاکتیکی نجف۱ در تشریح مشکلات قرارگاه‌های خود، دستور قطعی برای اجرای عملیات والفجر۵ در محور بمو - دربندی‌خان صادر شد.✅ 🔥 کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar
شهـــدا اینگونــه بودنـــد... ▫️گرم بازی بودیم، به مهدی پاس دادند، فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد. تو همین لحظه حساس، به یکباره مادر مهدی آمد و روی تراس خانه شان و گفت: مهدی... آقا مهدی بلای ناهار نون نداریم، برو از سر کوچه نون بگیر مادر. دیگه ادامه نداد، توپ رو به هم تیمی اش پاس داد و دوید به سمت نانوایی. کانال شهیدمحمدابراهیم‌همت👇 https://eitaa.com/kheiybar