دکتر مسیحی لبنانی در ایتالیا:
🔰دیروز هنگام شیفتم بعد از سرکشی به بخش قرنطینه در حیاط بیرونی، وارد دفترم شدم، آنجا عکس مریم ومسیح دارم، زانو زدم نماز گذاردم🌹 ونذر کردم اگر پس از این بیماری واگیردار، سالم از اینجا جان به در بردم، سه مرقد را زیارت کنم:
۱- مرقد حسین در کربلا
۲- مزار شهید عماد مغنیه در لبنان
۳- مزار شهید قاسم سلیمانی در کرمان👌👌
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#در_خانه_بمانیم
@kheiybar
•
پدرم، قابها پیر میشوند اما تو هیچ وقت از شمع بیست و هشتم عبور نکردی😊
#محمد_ابراهیم_همت، من، محمدمهدی، پسر تو ده سال از این تصویر پیرترم🍁
سن و سالی تقریبا اندازه قابی دارم که دور صورت تو را گرفته است! تویی که هر روز میگذرد همانی! همانی که امروز بیشتر دنبال تو میگردم🌸
تولدت مبارک پدر، تو هیچ وقت پیر نخواهی شد🌱
#محمد_مهدی_همت
۱۳ فروردین ۹۹
پست اینستاگرام فرزند شهید
آقا محمد مهدی همت🌹
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای حاج همت🎤
🌸(توکل بخدا )سبب شجاعت،ایثار،و تحمل مشکلات در انسان میشود👌
#سردار_دلهـــا
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#سالروز_ولادت✨
@kheiybar
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان 📙
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسر
قسمت 1⃣
صدای ابراهیم را می شنیدم می ترسیدم. خودش هم بعدها گفت :همین حس را داشته وقتی مرا میدیده، یا صدام را می شنیده.😌
حس من فقط این نبود.
من ازش بدم می آمد. نه به خاطر این که بمن گفت :
مگر یاسین توی گوشم می خوانده. این هم خب البته هست.
ولی چیز دیگری هم هست. که بعد از آن همه دعوا واسطه بفرستد برای خواستگاری.😐
باید خودش حدس میزد که بهش می گویم، نه.
باید می فهمید که خواستگاری از من توهین ست. که یعنی من هم حق دارم مثل خیلی های دیگر برای شهید شدن آمده باشم آن جا، آمده باشم پاوه.
ازش بدم آمد که همه اش سر راهم قرار می گرفت، همه اش می آمد خواستگاری ام، همه اش مجبور می شدم آرام و عصبی و گاهی با صدای بلند بگویم : "😤 نه "
یا نه، اگر بهش گفتم آره، باز سر عقد ازش بدم بیاید، که چرا باید همه چیز را برای خودش بخواهد.
حتی مرا، حتی شهید شدن خودش را.
باورتان می شود آن لحظه که بی سر دیدمش بیشتر از همیشه ازش بدم آمد؟
خودش نبود ببیند یا بشنود چطور می گویمش بی معرفت، یا هر چیز دیگر، تا معرفت به خرج بدهد، بیاید مرا هم با خودش ببرد.😔
قرارمان این را می گفت. که اگر هم رفتیم با هم برویم.
تا آن روز که آتش به جانم زد، گفت :
" دلم خیلی برات تنگ می شود💔، ژیلا، اگر بروم، اگر تنها بروم."
می گفت :" می رود، مطمئن ست، زودتر از من "
تا صبوری را کنار بگذارم، بگویم :
" تو شهید نمی شوی، ابراهیم.... تو پدر منی، مادر منی، همه کس منی. 😢
خدا چطور دلش می آید تو را از من جدا کند؟
ابراهیم مرا؟ ابراهیم مهدی را؟ ابراهیم مصطفی را؟ نه، نگو.
خدای من خیلی رحمان است، خیلی رحیم است. نمی گذارد تو...."🕊
#ادامه_دارد....
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به { امامموسیکاظم ع،امامرضا
جمع کل صلوات
🌸11,339🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید💐
❣ #قرار_شبانه
🌸ختم صلوات به نیابت از
✨شهید محمد ابراهیم همت✨
هدیه به { امامحسن عسکری ع } برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج💐
🌺مهلت صلوات فرستادن فرداشب تا ساعت ۲۱🌺
🌸انشاءالله حاجتروایی اعضای کانال🌸
تعداد صلوات های خودتون رو به این آیدی بفرستین👇👇
@Behzadii
👤استاد #رائفی_پور :
ساعت هایمان را کوک کنیم !
یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة...
❇️پویش همگانی #چله_قرائت_دعای_فرج ( دعای #الهی_عظم_البلا )
به نیت تعجیل در #فرج_امام_زمان (عج)🌹
و رفع گرفتاری از مردم
رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب✅
#نشر_حداکثری
#شب_بیستوسوم✅
@kheiybar
اربابِ من ڪسۍسٺ،ڪه در اوجِ بےڪسۍ
جاۍ مُچم همیشہ دو دسٺِ مرا گرفٺ✨
هرکسرفیقِمنشده،منرازمینزده🍁
اماحسین،دسٺِمرا بۍصداگرفٺ.💔
#رفیقم_حسینــ(ع)
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله✋
@kheiybar
عطر دل انگیز بهار خودش را به در و دیوار خانه می کوبد🌱 و قاصدک مژده ی صبح را آورده،🌸
صبحی دیگر و روزی دیگر با تو😍
#صبحتونمتبرک_به_نگاهحاجی🌹
@Kheiybar
#حضرت_محمّدصلّیاللهفرمودند:
🌸هر كس از بدیهای خود ناراحت
و از خوبی هایش خوشحال شود،
پس او #مؤمن است.👌
📚 وسایل الشیعه، ج ١٦، ص ٩٢
@kheiybar
#خواهران_را_مقدم_میداشت
وقتی که ما در پاوه بودیم، ساختمان🏢 خواهران از محل برادران جدا بود. وقتی #حاجهمّت در شهر بود، همیشه اوّلین کسانی که غذا می گرفتند، خواهران بودند🙂، وقتی که ایشان بود، حتماً برای خواهران چای می آوردند یا اگر میوه بود، اول از همه به آنان می دادند.😌🌹
راوی:همسرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
@kheiybar
خاطره ای از ایام نوروز شهید مدافع حرم سعید سامانلو🌹
📷 تصویر باز شود
@kheiybar
.
دلتکہ گرفت
بارفیقے دردو دِل کن💔
کہ آسمانے باشد🕊
این زمینےهـا درڪارِ
خود ماندھاند..🍁
.
#رفیقشهیدم
#حاج_ابراهیم
باز پنجشنبه و یادشهدا باصلوات✨
@kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ صحبتهای متفاوت #حاج_قاسم_سلیمانی در جمع #مدافعان_حرم:✌️
راه را درست انتخاب کنید😇☝️
@kheiybar
#تلنگرانه❌
.
چگونہ خواب امام زمان |عج| را ببینیم؟
.
شاگرد: استاد ، چڪار ڪنم ڪہ خواب امام زمان |عج| رو ببینم؟🤔
استاد: شب یڪ غذای شور بخور، آب نخور و بخواب💦😴
شاگرد دستور استاد رو اجرا ڪرد و برگشت.🙂🌸
شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم! :)
خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم💧🌊
ڪنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم! 👣
در ساحل رودخانه ای مشغول ...
استاد فرمود: تشنہ آب بودی خواب آب دیدی؛☺️
تشنہ امام زمان |عج| بشو تا خواب امام زمان |عج| ببینے ..🙃💚
@kheiybar
#السلام_علیڪ_یااباعبدالله
شب_جمعہ اسٺ مقدر بنما یاالله
اربعین پاےپیاده حرم ثارالله💔
همگے راه بیفتیم زایـوان نجف🌱
روبہ سوےحرم و صحن اباعبدالله✨
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
@kheiybar
من از جستجوی زمین خَسته ام
کُجاے آسمان ببینمت؟!💔
🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد.✨📿
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا
#شادی_روحش_صلوات🌹
@kheiybar
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان 📙
✨ #شهید_ابراهیم_همت
به روایت همسر
قسمت 2⃣
خرداد 59بود گمانم.
روز اول،از راه رسید، خسته و کوفته بودیم،که آمدند خبر دادند مسئول روابط عمومی سپاه پاوه گفته :
تمام خواهر ها و برادر های اعزامی باید بعد از نماز بیایند جلسه داریم.📝
آن روز بهش می گفتن :" برادر همت. "
فکر کردم باید از کردهای محلی باشد.با آن پیراهن چینی و شلوار کردی و گیوه ها و ریشی که بیش از حد بلند شده بود.😊
اگر می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر قرار است ازش توهین بشنوم یا ازش متنفر بشوم😒، شاید هرگز به دوستم نمی گفتم :
"توی کرد ها هم انگار آدم خوب هم پیدا می شود. "😇
آن روز آمد سر به زیر و آرام و گاهی عصبی، گفت :
" منطقه حساس است و سنی نشین و ما بایدحواس مان باشد که با رفتار و کردارمان حق نداریم اختلافی بین سنی و شیعه بیندازیم. "☝️
گفت :" پس بین همه مان، خواهرها و برادرها، نباید هیچ حرفی از حضرت علی علیه السلام بشود. "☝️
همه با سکوت تاییدش کردیم.
گفت :" مهمان هم داریم. او روحانی سنی بود. "
حرف هایی گفته شد و بحث کرده شد. نتوانستم بعضی هاشان را هضم کنم.
وارد بحث شدم، موضع گرفتم. مقبول نمی افتاد. ابراهیم عصبی شده بود😞. چاره نداشت، بهم برگردد. اما نمی شد، نمی توانست. من هم نمی توانستم. یعنی فکر می کردم نباید کوتاه بیایم. تا جایی که مجبور شدم برای اثبات حرفم قسم بخورم. به کی؟ به حضرت علی علیه السلام. 😢
مهمان بلند شد ناراحت رفت. ابراهیم خون خونش را می خورد. نتوانست خودش را کنترل کند. فکر کنم حتی سرم داد زد🙁، وقتی گفت :
" مگر من تاحالا یاسین توی گوش شما می خواندم؟ این چه وضع حرف زدن با مهمان ست؟ "
من هم مهمان بودم. خبر نداشت خانواده ام راضی نبودند بیایم آنجا. و بیشتر از همه پدرم. که ارتشی بود و اصلا آبش با این چیزها توی یک جوی نمی رفت. خبر نداشت آمدنی راه مان را گم کرده بودیم و خسته بودیم و خستگی مان حتی با آن نان و ماست هم در نرفت.☹️
خبر نداشت توبه هام را کرده بودم و حتی وصیتنامه را هم نوشته بودم.
آن وقت او داشت به خودش حق می داد، جلوی همه سر من داد بزند و یاسین را به سرم بکوبد. بلندشدم آمدم بیرون.
یادم می آید، جنگ شروع شده بود،از طرف دانشگاه برامان اردو گذاشتند. قرار بود برویم مناطق مختلف با جهاد سازندگی و واحد های فرهنگی سپاه همکاری کنیم. ما را فرستادن کردستان.😣 راننده خواب الود بود و راه را عوضی رفت. رسیدیم کرمانشاه. گفتند نیروها باید تخلیه شوند. سنندج شلوغ بود و پاوه تازه به دست دکتر چمران آزاد شده بود✌️ و همه چیز نا آرام. مرا با شش پسر و دختر دیگر فرستادند پاوه. همه مان دل مان کردستان بود. که ابراهیم آمد آن جور زد غرورم را شکست.
همان جا قصد کردم سریع برگردم بروم اصفهان. نمی شد، نمی توانستم. غرورم اجازه نمی داد. سرم را گرم کردم به کارهایی که به خاطرش آمده بودم.🙃🙂
#ادامه_دارد....
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
❣ #قرار_شبانه 🌸ختم صلوات به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨ هدیه به { امامحسن عسکری ع } برای س
جمع کل صلوات
🌸9,239🌸
قبول باشه از همگی حاجت روا بشید💐