♡#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
🌼امیر المومنین (ع) می فرمایند:🌼
نشانہ خــردمندی ،
مدارا کردن با مــردم است....🕊☘
...🌹غرر الحکــم ، حدیث ۶۳۲۱🌹...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
#دلنوشته 📝••💚
#شهادت، همیشه سهمِ کسانی میشود
که عالم را، #محضر_خدا میدانند❤️
و کسانی که عالم را محضر خدا میدانند
#گناه نمیکنند☺️
و شهدا، اینگونهاند...😊💚
بیایید ما نیز #شهادت را سهمِ خود کنیم
با گناه نکردن...👌
#شهادتروزیمونان_شاءالله 💙
🌸•|| @shohadae_sho
#شهدایی_شو 💜••
خشتـــ بهشتـــ
☆به نام زیبا ترین☆
.
🍃"#دنیا، فریبنده ای است که زود می گذرد، #نوری است که غروب می کند، #سایه ای است که از بین می رود و #تکیهگاهی است که رو به خرابی دارد."*
به راستی که دنیا چنین است.
.
🍃و چه بد خسرانی می بینیم ما #مدعیان که گاه، حُب این #عجوزه ی فریبنده* و آلات و ادواتش را بر کامروایی حقیقی، #برتر می داریم.
.
🍃این برتری بخشی #کاذب، از دیرباز بوده و تا به امروز نیز در جریان است و آن دم، #اسلام_راستین را در #خطر می افکند که میان رجال #حکومت_اسلامی پدیدار گردد.
.
🍃دریغا که این روز ها، آماج هایش در عده ای مسلمان نمای دلبستهِ مال، مشهود است.😔
.
🍃اما در این میان، هستند آن ها که #خلوص شان شگرف است و گسستگی شان از دنیا، شگفت آور.
چه در کوی و برزن وشهر و روستا و#مردمان_ساده و چه در میان #سیاسیون و #مردان_حکومت.
کسانی چون #رجایی.❤
.
🍃مردی #مخلص که در هر شان و مرتبه ای، بی تاب #خدمت بود.
چه آن همه سال که آموزش پیشه اش بود و چه آن چند روز که #ریاست_جمهوری.🌹
.
🍃مردی بی شایبه و مملو از دغدغه برای بهبود #جامعه_اسلامی.
مردی محبوب که یادش در خاطر مردمان این دیار، باقی خواهد ماند.😌
.
🍃ای کاش، برخی، قدری از او بیاموزند!
ای کاش، آن جرگه که چون اویند را، بیش از این پاس بداریم!
ای کاش، همه، رجایی شویم!🙂
.
پ.ن: *بخشی از خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه
*تعبیری از دنیا در #احادیث_اسلامی و #متون_عرفانی و #ادب_فارسی
.
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
.
به مناسبت سالروز ولادت #شهید_محمد_علی_رجایی
.
📅تاریخ تولد : ۲۵ خرداد ۱۳۱۲
.
📅تاریخ شهادت : ۸ شهریور ۱۳۶۰
.
📅تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
.
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دوران "اللّهم عجل..."هایِ سَرسری به سر رسیده!
#استاد_شجاعی
#اضطرار_فرج
#حکومت_مهدوی
#دولت_کریمه
#ظهور_نزدیک_است ⏳
#قیام_قائم ❤••
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 💚••☝
🔻عکس جاسوسی که به سیا و موساد اطلاعات میداده منتشر شده و یه عده هم (با غرض و بی غرض) شروع کردن که ببینید همه جاسوسها ریش دارن و ادعای انقلابی گری دارن و برای انقلاب یقه پاره میکنن یا نه؟
با این هدف که مردم رو به همه کسانی که برای انقلاب زحمت میکشن بدبین کنن!
🔸این عکسهای جاسوسان رو ببینید؛ هیچ کدومشون ریش ندارن، شیش تیغ هم هستن!
دوست جاهلی که میخوای انقلابیها رو تخریب کنی، انتظار داری جاسوس و خائنی که میخواد به سپاه نفوذ کنه، با کروات بره گزینش و بگه من اومدم جاسوسی؟ خب معلومه که نفوذی به جبهه انقلاب ریش میذاره؛ همونطور که نفوذی به دولت لیبرال کراوات میزنه!
🔻عکسها: جیسون رضاییان، کاووس سیدامامی، نزار زکا، باقر و سیامک نمازی، مراد موشه طاهباز، کاوه مدنی و دری اصفهانی
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈طوفان #آخرالزمان خیلے چیزها رو بُرد❗️
👈 #چادرها رو #حجاب رو ، #حیا رو احترام رو باد برد 😞
#استاد_دانشمند 👤
#پویش_حجاب_فاطمے
🕋♥️
#جان_شیعه_اهل_سنت🌿
عاشقانه ای برای مسلمانان🌸
# قسمت_بیست_و_دوم
مادر با دیدن چهرهی به غم نشستهام، صورت در هم کشید و با مهربانی به سراغم آمد: «قربونت بشم دخترم! چرا با خودت اینجوری میکنی؟» از کلام مادرانهاش، باز بغضی مظلومانه در گلویم ته نشین شد. کنار لعیا که دست از پاک کردن ماهی کشیده و با چشمانی غمگین به من خیره شده بود، روی صندلی میز غذاخوری نشستم و سرم را پایین انداختم. مادر مقابلم نشست و ادامه داد: «هر چی خدا بخواد همون میشه! توکلت به خدا باشه!»
لعیا چاقو را روی تخته رها کرد و با ناراحتی گفت: «ای کاش لال شده بودم و اینا رو معرفی نمیکردم!» و با حالتی خواهرانه رو به من کرد: «الهه! اصلاً اگه تو بخوای من خودم بهشون میگم نه! یه جوری که بابا هم متوجه نشه. فکر میکنه اونا نپسندیدن و دیگه نیومدن. خوبه؟» از اینهمه مهربانیاش لبخندی زدم که مادر پاسخش را داد: «نه مادر جون! کوه به کوه نمیرسه، ولی آدم به آدم میرسه. اگه یه روزی بابا بفهمه، غوغایی به پا میکنه که بیا و ببین!» و باز روی سخنش را به سمت من گرداند: «الهه! تو الآن نمیخواد بهش فکر کنی! بذار یکی دو روز بگذره، خوب فکرات رو بکن تا ببینیم خدا چی میخواد.» خوب میدانستم مادر هم میخواهد من زودتر سر و سامان بگیرم، گرچه مثل پدر بد اخلاقی نمیکرد و تنها برای خوشبختیام به درگاه خدا دعا می کرد.
با برخاستن صدای اذان، وضو گرفتم و به اتاقم رفتم. چادر نمازم را که گشودم، باز بغضم شکست و اشکم جاری شد. طوری که لحظهای در نماز، جریان اشکم قطع نشد اما در عوض دلم قدری قرار گرفت. نمازم که تمام شد، همچنانکه رو به قبله نشسته بودم، سرم را بالا گرفتم و با چشمانی که از سنگینی لایه اشک همه جا را شبیه سراب میدید، به سقف اتاق که حالا آسمانِ من شده بود، نگاه میکردم. آنچنان دلم در هوای مناجات با خدا پرَ پرَ میزد که حضورش را در برابرم احساس میکردم و میدانستم که به دردِ دلم گوش میکند. نمیدانم این حال شیرین چقدر طول کشید، اما به قدری فراخ بود که هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد، در پیشگاهش بازگو کرده و از قدرت بیمنتهایش بخواهم تا دیگر خواستگاری درِ خانهمان را نزند مگر آن کسی که حضورش مایه آرامش قلبم باشد! آرزویی که احساس میکردم نه از ذهنم به زبانم که از آسمان به قلبم جاری شده است!
ساعتی از اذان گذشته بود که محمد و عطیه هم رسیدند و فضای خانه حسابی شلوغ شد. پدر و ابراهیم و محمد از اوضاع انبار خرما میگفتند و عبدالله فقط گوش میکرد و گاهی هم به ساجده تمرین نقاشی میداد. جمع زنها هم در آشپزخانه مشغول مهیا کردن شام بودند و البته صحبتهایی درِگوشی که در مورد خواستگار امروز، بین لعیا و عطیه رد و بدل میشد و از ترس اینکه مبادا پدر بشنود و باز آشوبی به پا شود، در همان حد باقی میماند. بوی مطبوع غذای دستپخت مادر در اتاق پیچیده و اشتهای میهمانان را تحریک میکرد که با آماده شدن ماهی کبابها، سفره را پهن کردم. ترشی و ظرف رطب را در سفره چیدم که لعیا دیس غذا را آورد. با آمدن مادر و عطیه که سبد نان را سر سفره میگذاشت، همه دور سفره جمع شدند و هنوز چند لقمهای نخورده بودیم که کسی به درِ اتاق زد.
✍ #فاطمه_ولی_نژاد
#کپی_باذکرمنبع_جایزاست
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
🕋♥️
#جان_شیعه_اهل_سنت🌿
عاشقانه ای برای مسلمانان🌸
#قسمت_بیست_و_سوم
نگاهها به سمت در چرخید که عبدالله چابک از جا پرید تا در را باز کند و لحظاتی بعد بازگشت و یکسر به سمت کمد دیواری رفت که مادر پرسید: «چی شده؟» عبدالله همچنانکه در طبقات کمد به دنبال چیزی میگشت، پاسخ داد: «آقا مجیده! آچار میخواد. میگه شیر دستشویی خراب شده.» که مادر با ناراحتی سؤال کرد: «اونوقت تو این بنده خدا رو دمِ در نگه داشتی که براش آچار ببری؟» عبدالله دست از جستجو برداشت و متعجب پرسید: «خُب چی کار کنم؟» مادر از جا بلند شد و در حالیکه به سمت چوب لباسی میرفت تا چادرش را سر کند، اعتراض کرد: «بوی غذا تو خونه پیچیده، تعارف کن بیاد تو!»
عبدالله که تازه متوجه شده بود، کمد را رها کرد و به سرعت به سمت در بازگشت. لقمه نانی را که برداشته بودم، دوباره در سفره گذاشتم و برای سر کردن چادر به اتاق رفتم. چادرم را که سر کردم، در آیینه نگاهی به چهرهام انداختم. صورتم از شدت گریههای ساعتی پیش پژمرده شده بود و سفیدی چشمانِ پُف کردهام، به سرخی میزد. دوست نداشتم او مرا با این رنگ و رو ببیند، ولی چارهای نداشتم و باید با همین صورت افسرده به اتاق باز میگشتم. چند دقیقهای گذشت و خبری از عبدالله و آقای عادلی نشد که محمد خندید و گفت: «فکر کنم روش نمیشه بیاد تو!» و حرفش تمام نشده بود که بلاخره عبدالله او را با خودش آورد.
با لحنی گرم و صمیمی به همه سلام کرد و با نجابت همیشگیاش آغاز کرد: «شرمنده! نمیخواستم مزاحم بشم. ولی شیر دستشویی آشپزخونه خراب شده بود...» که مادر با مهربانی به میان حرفش آمد: «حالا برای درست کردن شیر وقت زیاده. بفرمایید سر سفره، شما هم مثل پسرم میمونی.» در برابر مهربانی مادر، صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با گفتن «خیلی ممنونم!» سر سفره، جایی که عبدالله بین خودش و محمد برایش باز کرده بود، نشست. مادر بشقابی غذا کشید و با خوشرویی به دست آقای عادلی داد و گفت: «شاید مثل غذاهای خودتون خوشمزه نباشه! ولی ناقابله.» که لبخندی زد و جواب داد: «اختیار دارید حاج خانم! اتفاقاً غذاهای بندر خیلی خوشمزهاس!»
محمد ظرف ترشی را جلوتر کشید و با خنده گفت: «با ترشی بخور، خوشمزهترم میشه!» سپس دستی روی پای آقای عادلی زد و پرسید: «حالا خودت یاد گرفتی غذای بندری درست کنی؟» از این سؤال محمد، خندید و گفت: «هنوز نه، راستش یه کم سخته!» ابراهیم همانطور که برای ساجده لقمه میگرفت، با شیطنت جواب داد: «باید بیای پیش مامان، بهترین غذاهای بندری رو بهت یاد میده!» و پدر علاقه خاصی به کسب و کار داشت که بحث را عوض کرد و پرسید: «وضع کار چطوره آقا مجید؟» و او تنها به گفتن «الحمدالله!» اکتفا کرد که پدر دوباره پرسید: «از حقوقت راضی هستی؟» لحظهای مکث کرد و سپس با صدایی آکنده از رضایت پاسخ داد: «خدا رو شکر! خوبه! کفاف زندگی من رو میده حاج آقا.» که ابراهیم مثل اینکه یاد چیزی افتاده باشد، خندید و رو به محمد کرد: «محمد! عصری نبودی ببینی این پسره چجوری از حقوقش حرف میزد! اگه همسایهمون نبود، خیال میکردم پسر امیر کویته!»
محمد لقمهاش را قورت داد و متعجب پرسید: «کی رو میگی؟» و ابراهیم پاسخ داد: «همین لقمهای که عیال بنده گرفته بود!» زیر چشمی به پدر نگاه کردم و دیدم با آمدن نام خواستگار، دوباره هالهای از اخم صورتش را پوشانده است که لعیا همچنانکه خُردههای غذا را از روی پیراهن ساجده جمع میکرد، پاسخ کنایه ابراهیم را با دلخوری داد: «من چه لقمهای گرفتم؟!!! من فقط راوی بودم.» محمد که به کلی گیج شده بود، پرسید: «قضیه چیه؟»
✍ #فاطمه_ولی_نژاد
#کپی_باذکرمنبع_جایزاست
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
💥حدیـث امـــروز🌤
💠امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) میفرمایند:
«ما در رعايت حال شما کوتاهی نمیکنيم و ياد شما را از خاطر نبردهايم، که اگر جز اين بود گرفتاریها به شما روی میآورد و دشمنان شما را ريشه کن میکردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيبانی کنيد.»
📬بحارالأنوار، ج 53، ص 175
✅ #رزق_معنوی
خشتـــ بهشتـــ
🍃بهار، مفتخر به داشتنِ توست...
بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی
.
🍃تربیت شده در خانواده ای #متدین...پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره #عشق را با تو عجین میکرد!
.
🍃زیرِسایه مادرِ عالم، در مدرسه #فاطمی مشغول طلبگی شدی!
با عشق درس میخواندی! طوری که راهِ ده ساله را،هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🙂
.
🍃خوشرویی
#آراستگی
دوری از #ریا
جاذبه قوی بود برای جذب #جوانان😊
طبق فرمایش رهبری؛ زندگیات آمیخته ای بود از #تحصیل #تهذیب #ورزش .
.
🍃پدر دو دختر بودی؛ بشری و فاطمه⚘
و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظهای بیتفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان میشود بگذری!
دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان #سوریه و #عراق را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی🥺
.
🍃در گوش مادر زمزمه کردی : " نمیتوانم در کنار #همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم #کودکان سوریه و عراق؛ والدینشان سر بریده میشوند"
.
🍃کار خوب،تدریس،حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را میکشید که تو به #شوقِ وصلش بال و پر میزدی🕊
به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی👌
.
🍃در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی...در روزِ میلادِ مولایت،امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب❣
گفتی زحمت #تشیع پیکرم را به کسی نمیدهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت،مهمانِ سرزمینِ شام است...
در "دَرعا" مانده ای... گویا توانِ دل کندن از #سوریه و بانویش را نداری!
.
🍃هرجا خوشی همانجا باش اما...اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند.
بشری بعد از شنیدن خبر پروازت #تب کرد!تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت!
دکتری گفت: تبِ بیپدری است...ببریدش؛خودش خوب میشود💔
تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔
.
🍃برگرد و بگذار،هدیه تولدت، در آغوش کشیدن دخترهایت باشد🙂
#دختران_بابایی_اند
.
#میلادت_مبارک ، بابایِ دخترها
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_مهدی_مالامیری
.
📅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴
.
📅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴
.
🥀مزار یادبود: قم
.
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
حاجآقاپناهیانمےگفت:🎙
توۍدلتبگوحسین(ع)نگاهممیڪنہ
عباس(ع)نگاهممیڪنہ
حتےاگرماینطورنباشہ
خدابہحسینمیگـه:
حسینم...
نگااینبندمو
خیلےدلشخوشہ
ناامیدشنڪن...
یہنگاهیمبهشبڪن
اینخیلیمطمئنحرفمیزنهها🙃
•
•
@shohadae_sho🌱💚
🔻 طبریسازها را دریابید!
🔹محاکمه اکبر طبری توسط قوه قضاییه قابل تقدیر است ولی نباید به مجازات او و برگرداندن اموال نامشروع اکتفا کرد
🔹باید تدبیری اندیشید که با رشد چنین افرادی برخورد بموقع شود نه پس از نفوذ به بالاترین سطوح حکومتی....
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
#عواقب_بدپوششی
📘 #وندي_شيلت:
"بر اساس پژوهشي كه دكتر آنت لاوسون در سال١٩٩٨ پيرامون خيانت به همسر انجام داده است ١٨ درصد شوهران بريتانيايي مرتكب خيانت شده اند. رقم مشابهي نيز در مورد ايالات متحده آمريكا وجود دارد."
بله دوستان!!
چشم می بینه، دل می خواد و قلب برا به دست آوردن خواسته خود به تکاپو می افته.
پژوهش ها نشون میده که؛ مغز به عنوان فرمانروای بدن، بدون توجه به عقل، تمام اعضای بدن رو وادار به فعالیت نموده و روح رو تحت سلطه خود قرار می ده. چون جسم راه به جایی نمی بره، به روح فشار وارد می کنه و این فشارها عامل ایجاد عقده های روحی_روانی می شه. درنتیجه مرد جوونی که روحش متزلزل شده و فکرش منحرف، به اعمال غیر اخلاقی رو میاره.
📘 ١_فمنيست در آمريكا تا سال ٢٠٠٣ ص ٣٦
#پویش_حجاب_فاطمے
#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
🌸پیامبر رحمت ص|♡ می فرمایند:🌸
بـ دنبال گنــاه ،
کار نیکــ انجامـ بده تا آن را
محو کند....🕊☘
...🌹نهج الفصاحـه ، صفحه ۱۶۳🌹...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
📷وداع با پدر؛ پسری که یک شبه مرد شد...
🌷حواسش هم به تابوت پدر هست، هم مواظب خواهر...
🔹پیکر شهید مدافع حرم جواد الله کرم پس از گذشت چهار سال طی عملیات تفحص در منطقه خانطومان کشف و هویتش شناسایی شد
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
♡براےخدانازکن🌱 !
حاجحسینیڪتا:
#شهدابراخدانازمیڪردن!♥️
#گناهنمےڪردن
ۅلےعۅضشبراخدانازمۍڪردن،
خداهمنازشۅنۅمیخرید...:)
#حاجاحمدڪریمی
#تیرخۅرد،
رسیدنبالاسرشـ،
گفٺ :
مندلمنمےخواد #شہیدبشم! 🕊
گفتنیعنۍ چے؟
نمیخواۍشہیدبشے؟
براخدادارۍ #نازمیکنے؟
🕊گفټآره،
مننمۍخۅاماینجورےشہیدبشم.
منمےخۅاممثل #اربابمامامحسینارباًاربابشمـ💔
حاجاحمدحرڪټڪردسمت #آمبولانس
#بیسیمچی📞 همحرڪتڪرد،
#علےآزادپناه🧔🏻 همحرڪٺڪرد،
سہتایےباهم...
یہدفعہیہ #خمپاره اۅمدخۅردۅسطشۅن؛
دیدن #حاجاحمد ارباًارباشده😔
همهۍ #حاجاحمد شدیہ#گۅنےپلاستیڪ:(
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@shohadae_sho
┅═══✼❤️✼═══┅┄
🔻 این نمک ناشناسیه اگه پیگیر نباشیم چرا و با فشار چه کسی در دولت، آقای جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت از سمتش برکنار شد؟
کسی که سختترین دوران وزارت بهداشت رو با نمره قابل قبولی گذروند...
👤 A.Dastaran
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
629.mp3
7.94M
#صوت_مهدوی
🎙مسأله ظهور امام زمان (علیه السلام) وشرایط آن
#امام_زمان_عج
#سخنرانی_کامل
🎤 استاد #عالی
#ظهور_نزدیک_است ⏳
#قیام_قائم ❤••
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 💚••☝
💢 #عفاف و #حجاب گوهر گمشده زنان غرب
♻️میدونستین در قرنهای گذشته #حجاب داشتن و پوشوندن بدن برای زنان #غربی جلوه لاکچری داشته ...؟!
📌آثار هنری به جا مونده از عهد عتیق تا به امروز نشون میدن که روزگاری در غرب هم، حجاب و پوشش نشانه #وفاداری و #نجابت زن بوده ...
🌐منبع:
www.nytimes.com/2019/06/28/arts/in-france-debates-about-the-veil-hide-a-long-history.html
#پویش_حجاب_فاطمے
🖤••
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرّم صادق
🖤•|| @shohadae_sho
.