خشتـــ بهشتـــ
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #ششم نمك زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراح
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #هفتم
شروع ماجرا
سینه سپر کردم و گفتم ...
- همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم ...
تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد ...
- اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو...
زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ... و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ...
- حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن ...
قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ...
- پس ببر ... بده به همون ها که آرزوش رو دارن ... سگ خور...
صورتش رو چرخوند سمت من ...
- تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده ...
و بلند شد رفت توی اتاق ... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که دارم به خاطرش دعوا میشم ...
بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من و سعید کرد ...
- اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید...
اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناس است
با ما باشید😊
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #هشتم
سوز درد
فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم ... مادرم تازه می خواست سفره رو بندازه ... تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید ...
- صبح به این زودی کجا میری؟ ... هوا تازه روشن شده ...
- هوای صبح خیلی عالیه ... آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه ...
- وایسا صبحانه بخور و برو ...
- نه دیرم میشه ... معلوم نیست اتوبوس کی بیاد ... باید کلی صبر کنم ... اول صبح هم اتوبوس خیلی شلوغ میشه...
کم کم روزها کوتاه تر ... و هوا سردتر می شد ... بارون ها شدید تر ... گاهی برف تا زیر زانوم و بالاتر می رسید ... شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد ... و الا با اون وضع ... باید گرگ و میش ... یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون ...
توی برف سنگین یا یخ زدن زمین ... اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن ... و باید زمان زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی ... و وای به اون روزی که بهش نمی رسیدی ... یا به خاطر هجوم بزرگ ترها ... حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار شی ...
بارها تا رسیدن به مدرسه ... عین موش آب کشیده می شدم ... خیسه خیس ... حتی چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری ... از بالا توش پر برف می شد ... جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد ... و تا مدرسه پام یخ می زد ...
سخت بود اما ...
سخت تر زمانی بود که ... همزمان با رسیدن من ... پدرم هم می رسید و سعید رو سر کوچه مدرسه پیاده می کرد ... بدترین لحظه ... لحظه ای بود که با هم ... چشم تو چشم می شدیم ... درد جای سوز سرما رو می گرفت ...
اون که می رفت ... بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد... و بعد چشم های پف کرده ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما ... دروغ نمی گفتم ... فقط در برابر حدس ها، سکوت می کردم ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
با ما همـــراه باشیـــد😊
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
Meysam Motiee - Poshte Sar Marghad Mola.mp3
16.68M
🌸🍃اینجا هر کی هر چی داره نذرحُسین کرده💔
یاحسین لبیکَ🌹🍃
#جانم_حسین🕊
#حاج_میثم_مطیعی💚🍃
ʝσɨŋ↓
【 @marefate_khodaie 】
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش نهم: بعثت پیامبران وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش دهم: اهداف بعثت پیامبر اعظم
إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ، ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.
و خداوند سبحان، محمد رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پايان برد. در حالى كه از پيامبران برايش پيمان گرفته شده بود. نشانه هاى پيامبرى اش آشكار شد و روز ولادتش با كرامتى عظيم همراه بود. در اين هنگام مردم روى زمين به كيش و آيين پراكنده بودند و هر كس را باور و عقيدت و آيين و رسمى ديگر بود: پاره اى خدا را به آفريدگانش تشبيه مى كردند. پاره اى او را به نامهايى منحرف مى خواندند و جماعتى مى گفتند كه اين جهان هستى، آفريده ديگرى است. خداوند به رسالت محمد (صلى اللّه عليه و آله) آنان را از گمراهى برهانيد و ننگ جهالت از آنان بزدود.
خداوند سبحان، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد (صلى اللّه عليه و آله) عطا كرد و براى او آن را پسنديد كه در نزد خود داشت. پس عزيزش داشت و از اين جهان فرودين كه قرين بلا و محنت است، روى گردانش نمود و كريمانه جانش بگرفت. -درود خدا بر او و خاندانش باد-.
محمد (صلى اللّه عليه و آله) نيز در ميان امّت خود چيزهايى به وديعت نهاد كه ديگر پيامبران در ميان امّت خود به وديعت نهاده بودند زيرا هيچ پيامبرى امّت خويش را بعد از خود سرگردان رها نكرده است، بى آنكه راهى روشن پيش پايشان گشوده باشد يا نشانه اى صريح و آشكار براى هدايتشان قرار داده باشد.
@shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
ای داغـدارِ کـرب و بَـلا بـرگــرد
« یا لَیـتنــا » بگـو و بیـا برگـرد
صاحب عَـزای روضـه ی عاشـورا
گریـه کـنِ حسـیـنیـه ها برگــرد
اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪـَ الفَرَج
@shahid_Ali_khalili_313🍃
0062a82e63dee834ad8792aae3de1b28962484b9.jpg
48.6K
هرروزوشب که برمحنت گریه می کنم
بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم!
یعقوب های چشم من از دست رفته اند
از بس، برای #پیرهنت گریه می کنم!
#السلام_علی_العطشان
#صلی_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_پنجم_ماه_دلدادگی
#شبتون_کربلایی
👉 @shahid_Ali_khalili_313 👈
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۴ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Saturday - 15 September 2018
قمری: السبت، 5 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رسیدن حصین بن نمیر با 4هزار اسب سوار به کربلا، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا عاشورای حسینی
▪️20 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️29 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️44 روز تا اربعین حسینی
▪️52 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #نهم
چشم های کور من
اون روز ... یه ایستگاه قبل از مدرسه ... اتوبوس خراب شد ... چی شده بود؛ نمی دونم و درست یادم نمیاد ... همه پیاده شدن ... چاره ای جز پیاده رفتن نبود ...
توی برف ها می دویدم و خدا خدا می کردم که به موقع برسم مدرسه ... و در رو نبسته باشن ... دو بار هم توی راه خوردم زمین ... جانانه سر خوردم و نقش زمین شدم ... و حسابی زانوم پوست کن شد ...
یه کوچه به مدرسه ... یکی از بچه ها رو با پدرش دیدم ... هم کلاسیم بود ... و من اصلا نمی دونستم پدرش رفتگره... همیشه شغل پدرش رو مخفی می کرد ... نشسته بود روی چرخ دستی پدرش ... و توی اون هوا، پدرش داشت هلش می داد ... تا یه جایی که رسید؛ سریع پیاده شد ... خداحافظی کرد و رفت ... و پدرش از همون فاصله برگشت...
کلاه نقابدار داشتم ... اون زمان کلاه بافتنی هایی که فقط چشم ها ازش معلوم بود ... خیلی بین بچه ها مرسوم شده بود ... اما ایستادم ... تا پدرش رفت ... معلوم بود دلش نمی خواد کسی شغل پدرش رو بفهمه ... می ترسیدم متوجه من بشه ... و نگران که کی ... اون رو با پدرش دیده ...
تمام مدت کلاس ... حواسم اصلا به درس نبود ... مدام از خودم می پرسیدم ... چرا از شغل پدرش خجالت می کشه؟... پدرش که کار بدی نمی کنه ... و هزاران سوال دیگه ... مدام توی سرم می چرخید ...
زنگ تفریح ... انگار تازه حواسم جمع شده بود ... عین کوری که تازه بینا شده ... تازه متوجه بچه هایی شدم که دستکش یا کلاه نداشتن ... بعضی هاشون حتی چکمه هم نداشتن... و با همون کفش های همیشگی ... توی اون برف و بارون می اومدن مدرسه ...
بچه ها توی حیاط ... با همون وضع با هم بازی می کردن ... و من غرق در فکر ... از خودم خجالت می کشیدم ... چطور تا قبل متوجه نشده بودم؟ ... چطور اینقدر کور بودم و ندیدم؟...
اون روز موقع برگشتن ... کلاهم رو گذاشتم توی کیفم ... هر چند مثل صبح، سوز نمی اومد ... اما می خواستم حس اونها رو درک کنم ...
وقتی رسیدم خونه ... مادرم تا چشمش بهم افتاد ... با نگرانی اومد سمتم ... دستش رو گذاشت روی گوش هام ...
- کلاهت کو مهران؟ ... مثل لبو سرخ شدی ...
اون روز چشم هام ... سرخ و خیس بود ... اما نه از سوز سرما ... اون روز .. برای اولین بار ... از عمق وجودم ... به خاطر تمام مشکلات اون ایام ... خدا رو شکر کردم ...
خدا رو شکر کردم ... قبل از این که دیر بشه ... چشم های من رو باز کرده بود ... چشم هایی که خودشون باز نشده بودن ...
و اگر هر روز ... عین همیشه ... پدرم من رو به مدرسه می برد ... هیچ کس نمی دونست ... کی باز می شدن؟ ... شاید هرگز ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #دهم
احسان
از اون روز به بعد ... دیگه چکمه هام رو نپوشیدم ... دستکش و کلاهم رو هم ... فقط تا سر کوچه ...
می رسیدم سر کوچه درشون می آوردم و می گذاشتم توی کیفم ... و همون طوری می رفتم مدرسه ...
آخر یه روز ناظم، من رو کشید کنار ...
- مهران ... راست میگن پدرت ورشکست شده؟ ...
برق از سرم پرید ... مات و مبهوت بهش نگاه کردم ...
- نه آقا ... پدرمون ورشکست نشده ...
یه نگاهی بهم انداخت ... و دستم رو گرفت توی دستش ...
- مهران جان ... خجالت نداره ... بین خودمون می مونه ... بعضی چیزها رو باید مدرسه بدونه ... منم مثل پدرت ... تو هم مثل پسر خودم ...
از حالت نگاهش تازه متوجه منظورش شدم ... خنده ام گرفت ... دست کردم توی کیفم و ... شال و کلاه و دستکشم رو در آوردم ... حالا دیگه نگاه متعجب چند دقیقه پیش من ... روی صورت ناظم مون نقش بسته بود ...
- پس چرا ازشون استفاده نمی کنی؟ ...
سرم رو انداختم پایین ...
- آقا شرمنده این رو می پرسیم ... ولی از احسان هم پرسیدید ... چرا دستکش و شال و کلاه نداره؟ ...
چند لحظه ایستاد و بهم نگاه کرد ... دستش رو کشید روی سرم ...
- قبل از اینکه بشینی سر جات ... حتما روی بخاری موهات رو خشک کن ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ایمانی 🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش دهم: اهداف بعثت پیامبر اعظم إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش یازدهم: قرآن کریم
كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً [جُمَلَهُ] مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ، بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ [لِوَقْتِهِ] بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ، وَ مُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ [وَ] مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ.
محمد (صلى اللّه عليه و آله) نيز كتابى را كه از سوى پروردگارتان بر او نازل شده بود، در ميان شما نهاد، كتابى كه احكام حلال و حرامش در آن بيان شده بود و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده بود. معلوم داشته كه چه كارهايى مباح است و چه كارهايى واجب يا حرام. خاص و عام چيست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقيد و محكم و متشابه آن را آشكار ساخته. هر مجملى را تفسير كرده و گره هر مشكلى را گشوده است.
و نيز چيزهايى است كه براى دانستنش پيمان گرفته شده و چيزهايى است كه به نادانستنش رخصت داده شده. احكامى است كه در كتاب خدا به وجوب آن حكم شده و در سنت، آن حكم نسخ گشته و احكامى است كه در سنت، به وجوب آن تاكيد شده ولى در كتاب به تركش رخصت داده شده و نيز اعمالى است كه چون زمانش فراز آيد، واجب و چون زمانش سپرى گردد، وجوبش زايل شود.
و در باب امورى كه ارتكاب آن گناه كبيره است و خدا به كيفر آن، وعيد آتش دوزخ داده و امورى كه ارتكاب آن گناه صغيره است و مستوجب غفران و آمرزش اوست و امورى كه اندك آن هم پذيرفته آيد و هر كس مخير است كه بيش از آن هم به جاى آورد.
#مبلغ_کلام_امیرالمومنین_باشیم
#مبلغ_نهج_البلاغه_باشیم
@Shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
رئیس FATF : برای مقابله با ایران همکاری نزدیکی با اسرائیل و عربستان داریم
با این شواهد آشکار بر علیه منافع ملی و حتی تذکر علنی رهبری چرا برخی بدنبال تصویبFATF هستند جای سوال جدی دارد
@Shahid_Ali_Khalili_313 🍃🌺
خشتـــ بهشتـــ
🔴 شما مالک اشترید یا عمار !؟
♦️در جنگ صفین دو شخصیت مطرح در سپاه امیرالمومنین(ع) وجود داشت!
۱- مالک
۲-عمار
مالک رزمنده ای دلیر
و عمار روشنگری بود که مسائل را شفاف میکرد.
ولی بودند موجوداتی به نام اشعث که به دلیل وجود عمار جرات عرض اندام نداشتند!
♦️زمانیکه مالک به پشت خیمه معاویه رسید و عمر و عاص نقشه قرآن بر سر نیزه رو اجرایی کرد، اشعث برخاست و گفت ما با قرآن جنگ نداریم و شمشیر بر گلوی امیر المؤمنین گذاشتند تا مالک برگردد!!
♦️این کار اشعث در نبود عمار صورت گرفت چرا که عمار به شهات رسیده بود!
و به خاطر نبود عمار و وجود
اشعث جنگ برده شده واگذار شد!
به خاطر نبود عمار و وجود ابوموسی اشعری امیرالمومنین از خلافت کنار و معاویه خلیفه شد!
♦️به خاطر نبود عمار در صفین، امام حسن دوباره با معاویه وارد جنگ شد و عاقبت به خاطر نبود عمار در صفین سر امام حسین در کربلا به روی نیزه رفت!
♦️به خاطر نبود عمار در صفین، دیگر امامان در خفقان امویان و عباسیان خانه نشین شدندوبه خاطر نبود عمار صاحب الامر ما ۱۳۰۰ سال است که غایب شده
جوان عزیز به یاد داشته باش
♦️رهبر و امام همیشه باید مالک داشته باشد و آن هم به وفور
مالک بودن خیلی خوب است
ولی هرجا امام یا پیامبری عمار نداشته کارش به سرانجام نرسیده !
♦️به همین خاطر فرمود "این عمار"
♦️زبیر ها به گذشته خود ننازندما برای ادامه انقلاب به عمار نیاز داریم
چراکه بدون بصیرت قطعا دچار گمراهی میشوند .
@Shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
Shab10Moharram1394[07].mp3
5.72M
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄
@Shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
به لَبــ هاے تِشنه ات سلامُ الله💔
بِنَفسے أنت یا ابـاعبدالله💔
غوغای میثم مطیعی
و امیرعباسی🍃🌺
با کانال " آوای معرفت"همراه باشید🍃
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Sunday - 16 September 2018
قمری: الأحد، 6 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹دعوت حبیب بن مظاهر، بنی اسد را به یاری امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
🔹تجمع لشکر یزید ملعون در کربلا، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا عاشورای حسینی
▪️19 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️28 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️43 روز تا اربعین حسینی
▪️51 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】