خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش یازدهم: قرآن کریم كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَه
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش دوازدهم: فلسفه حج
وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [يَوْلَهُونَ] يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ [وَلَهَ] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً [وَ] فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ [عَلَيْهِ] عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ "وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ".
خداوند، حج خانه خود را بر شما واجب گردانيد و خانه خود را قبله گاه مردم ساخت. مردم با شوق تمام، آنسان كه ستوران به آبشخور روى نهند و كبوتران به آشيانه پناه برند، بدان در آيند.
خداى سبحان حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر عظمت او فروتنى نشان دهند و به عزت و جبروت او اعتراف كنند. و از ميان بندگان خود كسانى را برگزيد تا صلاى دعوت او شنيدند و اجابت كردند و سخن حق تصديق نمودند و در آنجا پاى نهادند كه پيامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند كه گرد عرشش طواف مى كنند و در اين سودا كه سرمايه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل كردند و تا به ميعاد آمرزش او دست يابند بر يكديگر پيشى جستند.
خداوند، سبحانه و تعالى، حج را نشانه و علامت اسلام قرار داد و كعبه را پناهگاه پناهندگان و حج را فريضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانيد و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت: «براى خدا حج آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن داشته باشند، واجب است و هر كه راه كفر پيش گيرد بداند كه خدا از جهانيان بى نياز است».
#مبلغ_کلام_امیرالمومنین_باشیم
#مبلغ_نهج_البلاغه_باشیم
@Shahid_Ali_khalili_313🍃🌺
پدرم گفت اگر خادم این خانه شوی...
همه ی زندگی و آخرتت تضمین است🍃
#اباعبدالله 💔
#شهید_حاج_حسین_معزغلامی🌺
@Shahid_Ali_Khalili_313🍃🌺
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۶ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Monday - 17 September 2018
قمری: الإثنين، 7 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد، 61ه-ق
🔹محاصره فرات و منع آب از امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا عاشورای حسینی
▪️18 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️27 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️42 روز تا اربعین حسینی
▪️50 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
✅ با ما همراه شوید...👇👇👇
👉 @shahid_Ali_khalili_313 👈
#معرفی_شهید
#قسمت_اول🌟✨
💙شهید انقلاب💙
📝خاطراتی از شهید قربانعلی رخشانی🍃
✨به روایت مادر شهید✨
شهید قربانعلی رخشانی يكم شهريور 1332، در اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش علي و مادرش،خانم ننه نام داشت. تاپايان دوره متوسطه در رشته تجربي درس خواند و ديپلم گرفت. كارمند هواپيمايي بود. دوم دي 1357، در اهواز بر اثر شكنجه رژیم شاهنشاهی شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
مادر شهید: وطن من اردبیل است پسرم علی دو ماهه بود که از اردبیل به تهران آوردم دو ماهه بود که پدرش را از دست داد.
علی را با کار کردن برای سه تومان در کارخانه ها بزرگ کردم از فروختن یک حیاط پولش را خرج تحصیل علی کردم و او دوازده کلاس درس خواند. اولین باری که امام تبعید شدند به خارج علی 5سال داشت، من از لباس شستن از توپخانه می آمدم که لباس بیست نفر را شسته بودم و پنج تومان گرفته بودم.
من برای 5تومان و 6تومان و از 12ریال به سه تومان و از آن به 5تومان حقوقم رسیده است علی سواد و علمش زیاد شد و او قرآن را معنا میکرد و من هم از حفظ میخواندم...
#ادامه_دارد
با ما همراه باشید😊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #دوازدهم شرافت توی همون حالت ... کیفم رو گذاشتم روی میز و نیم چرخ .
💙 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 💙
قسمت #سیزدهم
رقابت
امتحانات ثلث دوم از راه رسید ...
توی دفتر شهدام ... از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم ...
- پسرم اعتقاد داشت ... بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه ... باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه ... خودش همیشه همین طور بود... توی درس و دانشگاه ... توی اخلاق ... توی کار و نماز ...
این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود ... علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن... رسما بین ما 3 نفر ... یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود ... رقابتی که همه حسش می کردن ... حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد ... فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ...
یک و نیم نمره داشت ... همه سوال ها رو نوشته بودم ... ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد ... تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن ... در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود ... با ناامیدی از جا بلند شدم ...
- خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی ... و الا اول و دوم که هیچ ... شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ...
غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که ... چشمم افتاد روی برگه جلویی ... و جواب رو دیدم ... مراقب اصلا حواسش نبود ...
هرگز تقلب نکرده بودم ... اما حس رقابت و اول بودن ... حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ...
نشستم ... و بدون هیچ فکری ... سریع جواب رو نوشتم ... با غرور از جا بلند شدم ... برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ...
یهو به خودم اومدم ... ولی دیگه کار از کار گذشته بود ... یاد جمله امام افتادم ... اگر تقلب باعث ...
روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم...
- خاک بر سرت مهران ... چی کار کردی؟ ... کار حرام انجام دادی ...
هنوز آروم نشده بودم که ... صبحت امام جماعت محل مون... نفت رو ریخت رو آتیش ...
- فردا روز ... اگر با همین شرایط ... یه قدم بیای جلو ... بری مقاطع بالاتر ... و به جایی برسی ... بری سر کار ... اون لقمه ای هم که در میاری حرامه ...
خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ...
فردا این بچه میره سر کار حلال ... و با تلاش و زحمت پول در میاره ... اما پولش حلال نیست ... لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش ... تک تک اون لقمه ها حرامه ...
گاهی یه غلط کوچیک می کنی ... حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری ... اما سر از ناکجا آباد در میاری ... می دونی چرا؟ ... چون توی اون پیچ ... از مسیر زدی بیرون ... حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟ ... باید پیچ رو برگردی ...
حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو ... چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره ...
کلمات و جملاتش ... پشت سر هم به یادم می اومد ... و هر لحظه حالم خراب تر می شد ....
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
💙 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 💙
قسمت #چهاردهم
تاوان خیانت
بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ...
از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ...
- حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ...
بالاخره تصمیمم رو گرفتم ...
- خدایا ... من می خواستم برای تو شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... من رو ببخش ...
عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم...
- خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده ... به هر کی نخواد، نه ... عزت من از تو بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ...
و در زدم ...
رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ...
- تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ...
- آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ...
سرش رو انداخت پایین ...
- کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ...
بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ...
- برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ...
اما بعدش ترسیدم ...
- اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ...
.
.
ادامه دارد...
🌟نوسينده:سيدطاها ايماني🌟
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش دوازدهم: فلسفه حج وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَع
پایان خطبه ی اول نهج البلاغه🌷
خطبه ی اول شامل دوازده بخش بود:
حمد و ستایش خدا، شناخت خدا، چگونگی خلقت، آفرینش جهان، آفرینش فرشتگان،آفرینش انسان، سجده بر آدم علیه السلام، توبه آدم علیه السلام، بعثت پیامبران، اهداف بعثت پیامبر اعظم، قرآن کریم، فلسفه ی حج
#مبلغ_کلام_امیرالمومنین_باشیم
#مبلغ_نهج_البلاغه_باشیم
@Shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
خطبه ی2نهج البلاغه؛ بخش اول: گواهی به یکتایی خدا
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ، إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا، فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ.
او را سپاس مى گويم و خواستار فزونى نعمت او هستم و بر آستان عزتش سر تسليم نهاده ام و خواهم كه مرا از گناه در امان نگه دارد. از او يارى مى جويم كه نيازمند آنم كه نيازم برآورد. هر كس را كه او راه بنمايد، گمراه نگردد و هر كس را كه با او دشمنى ورزد، كس زينهار ندهد، هركس را كه تعهد كند، بى چيز نشود كه تعهدش از هر چه به سنجش آيد، افزون است و از هر چه اندوختنى است برتر.
و شهادت مى دهم كه خداوندى جز اللّه، خداى يكتا نيست. يگانه است و بى هيچ شريكى. شهادت مى دهم، شهادتى كه خلوصش از بوته آزمايش نيكو برآمده باشد و اعتقاد به آن با صفاى نيت همراه بود. بدان چنگ در مى زنم، همواره تا آن گاه كه ما را زنده مى دارد و مى اندوزيم آن را براى روزهاى هولناكى كه در پيش داريم. چنين شهادتى نشان عزم جزم ما در ايمان است و سرلوحه نيكوكارى و خشنودى خداوند است و، سبب دورساختن شيطان.
#مبلغ_کلام_امیرالمومنین_باشیم
#مبلغ_نهج_البلاغه_باشیم
@Shahid_Ali_Khalili_313🍃🌺
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۷ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Tuesday - 18 September 2018
قمری: الثلاثاء، 8 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹قحطی آب در خیمه های امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا عاشورای حسینی
▪️17 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️26 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️41 روز تا اربعین حسینی
▪️49 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
✅ با ما همراه شوید...👇👇👇
👉 @shahid_ali_khalili_313 👈
خشتـــ بهشتـــ
#معرفی_شهید #قسمت_اول🌟✨ 💙شهید انقلاب💙 📝خاطراتی از شهید قربانعلی رخشانی🍃 ✨به روایت مادر شهید✨ شهید
#معرفی_شهید
#قسمت_دوم
💚شهیدقربانعلی رخشانی💚
🇮🇷زمانی که روزه میگرفتیم وضو میگرفتیم سفره را باز میکردیم علی با وضو با آب داغ افطار میکردیم بلند میشدیم نماز را میخواندیم آنوقت دستانمان را به درگاه پروردگار دراز میکردیم حتی ما با نان خشک و نان بیات روزه خود را میگرفتیم ما نماز و روزه میخواندیم و میگرفتیم ما این طور بنده او بوده ایم.
🇮🇷نمازمان قضا نشده است گرسنه مانده ایم اما یک تکه نان و یک چای حرام کسی را نخورده ایم گفته ایم که شاید مال او حرام باشد ما این طور دین نگه داشته ایم.
🇮🇷علی یک روز گفت من که آنقدر درس خوانده ام میخواهم بروم اسم خودم را در ارتش بنویسم مادر: چون دلم نمیخواست بنویسد گفتم: چرا میروی اسمت را بنویسی مگرتو محتاج هستی نگو که او میخواست شهید بشود و این در قلبش بود به من نمیگفت.
🇮🇷علی رفت و اسم خودش را در میدان شهریار (سابق) در نیروی هوایی نوشت من برای علی در اتاق خودش فرش انداخته بودم، طلا برایش خریده بودم و بالاخره یک منزل برایش اسباب جمع کردم و برایش شیرینی خوردم (نامزد) یک روز در جیبش اعلامیه های امام خمنی را درآوردم گفتم مادر تو که کارت نیروی هوایی است این اعلامیه در جیبت است تو را میگیرند و اعدامت میکنند.
#ادامه_دارد...
#بایادش_صلوات📿
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خون نشسته دیده ها دوباره[😭]
که گشته بر پا کربلا دوباره[😞]
رسد به گردون شعله های آه{🔥💥}
نوای فریاد یا محمداه[🕊🕊]
💯 کلیپی وووویژه #پیشنهاددانلود
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
💙 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 💙 قسمت #چهاردهم تاوان خیانت بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشت
📚#رمان_واقعی_نسل_سوخته 📚
قسمت #پانزدهم
امتحان خدا یا ...؟
- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...
معلوم بود خسته و بی حوصله است ...
- یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ...
چند لحظه مکث کردم ...
- مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست...
امتحان خدا؟ ... یا امتحان علوم؟ ...
- آقا ما تقلب کردیم ...
یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ...
- برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ...
چرخیدم سمت مدیر ...
- سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ...
آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت ...
- همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی ... برو بچه جون...
همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست ... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...
- آقا اجازه ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید ... حق الناس گردن هر دوی ماست ...
- عجب پر رویی هم هست ها ... قد دهنت حرف بزن بچه...
سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ...
- اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ....
ادامه دارد...
🌻نويسنده:سيدطاها ايماني🌻
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷