eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
💛یک بغل گل💛 پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. 🚕🚦 کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود👤 در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت💐🍃 ولی سفیدی پیــرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. ✨👴 اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. 😍❤️ یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد.☺️🌸🌸💐🌼 منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . 🙈😍 دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند.👏😄 حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: 🌱🍃 می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند.😕🍃 آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت❣💍 و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. [💛💚] غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.[❤️]💏 ✨به روایت همسر ✨ °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
💛یک بغل گل💛 پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. 🚕🚦 کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود👤 در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت💐🍃 ولی سفیدی پیــرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. ✨👴 اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. 😍❤️ یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد.☺️🌸🌸💐🌼 منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . 🙈😍 دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند.👏😄 حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: 🌱🍃 می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند.😕🍃 آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت❣💍 و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. [💛💚] غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.[❤️]💏 ✨به روایت همسر ✨ ╔ ♡♡♡ ════╗ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╚════ ♡♡♡ ╝
‍ ❣✨❣✨❣ ؛ میخواسـت براۍ عروسیـش کارتـ دعوت بنویسه اوّل رفته بود سراغ اهل بیتــ💚 یک کارتـ نوشته بود برای امام رضا،مشهد❗️ یک کارتـ برای امام زمان، مسجد جمڪران❗️ یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه😍 ❤️قبل از عروسے بی بی اومده بود به خوابش❗️فرموده بود : "چرا دعوت شما را رد کنیم ⁉️ چرا به عروسے شما نیایم ⁉️ کی بهتر از شما ⁉️ ببین همه آمدیم ،شما عزیز ما هستی"❤️ 💌🎈🎀 ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
خشتـــ بهشتـــ
#شهیدمحمدپورهنگ💓🌟
محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت می‌رفتند💚 خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند وصلتےصورت بگیره😌 اما چون فاصله سنے‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمے‌کردم😕 من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفری که به کربلا داشته در حرم (ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواد💚✌️ همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم🙂 نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد🙄☺️ از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره😢😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از کربلا برگشته بود💐❤️ اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇☺️ گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه😍👭 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو در راه خدا رو انتخاب می‌کنم. خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود....💔😔 ╭━━━⊰♡⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰♡⊱━━━╯