🍃بهار، مفتخر به داشتنِ توست...
بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی
.
🍃تربیت شده در خانواده ای #متدین...پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره #عشق را با تو عجین میکرد!
.
🍃زیرِسایه مادرِ عالم، در مدرسه #فاطمی مشغول طلبگی شدی!
با عشق درس میخواندی! طوری که راهِ ده ساله را،هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🙂
.
🍃خوشرویی
#آراستگی
دوری از #ریا
جاذبه قوی بود برای جذب #جوانان😊
طبق فرمایش رهبری؛ زندگیات آمیخته ای بود از #تحصیل #تهذیب #ورزش .
.
🍃پدر دو دختر بودی؛ بشری و فاطمه⚘
و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظهای بیتفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان میشود بگذری!
دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان #سوریه و #عراق را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی🥺
.
🍃در گوش مادر زمزمه کردی : " نمیتوانم در کنار #همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم #کودکان سوریه و عراق؛ والدینشان سر بریده میشوند"
.
🍃کار خوب،تدریس،حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را میکشید که تو به #شوقِ وصلش بال و پر میزدی🕊
به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی👌
.
🍃در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی...در روزِ میلادِ مولایت،امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب❣
گفتی زحمت #تشیع پیکرم را به کسی نمیدهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت،مهمانِ سرزمینِ شام است...
در "دَرعا" مانده ای... گویا توانِ دل کندن از #سوریه و بانویش را نداری!
.
🍃هرجا خوشی همانجا باش اما...اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند.
بشری بعد از شنیدن خبر پروازت #تب کرد!تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت!
دکتری گفت: تبِ بیپدری است...ببریدش؛خودش خوب میشود💔
تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔
.
🍃برگرد و بگذار،هدیه تولدت، در آغوش کشیدن دخترهایت باشد🙂
#دختران_بابایی_اند
.
#میلادت_مبارک ، بابایِ دخترها
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_مهدی_مالامیری
.
📅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴
.
📅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴
.
🥀مزار یادبود: قم
.
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
حاجآقاپناهیانمےگفت:🎙
توۍدلتبگوحسین(ع)نگاهممیڪنہ
عباس(ع)نگاهممیڪنہ
حتےاگرماینطورنباشہ
خدابہحسینمیگـه:
حسینم...
نگااینبندمو
خیلےدلشخوشہ
ناامیدشنڪن...
یہنگاهیمبهشبڪن
اینخیلیمطمئنحرفمیزنهها🙃
•
•
@shohadae_sho🌱💚
🔻 طبریسازها را دریابید!
🔹محاکمه اکبر طبری توسط قوه قضاییه قابل تقدیر است ولی نباید به مجازات او و برگرداندن اموال نامشروع اکتفا کرد
🔹باید تدبیری اندیشید که با رشد چنین افرادی برخورد بموقع شود نه پس از نفوذ به بالاترین سطوح حکومتی....
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
#عواقب_بدپوششی
📘 #وندي_شيلت:
"بر اساس پژوهشي كه دكتر آنت لاوسون در سال١٩٩٨ پيرامون خيانت به همسر انجام داده است ١٨ درصد شوهران بريتانيايي مرتكب خيانت شده اند. رقم مشابهي نيز در مورد ايالات متحده آمريكا وجود دارد."
بله دوستان!!
چشم می بینه، دل می خواد و قلب برا به دست آوردن خواسته خود به تکاپو می افته.
پژوهش ها نشون میده که؛ مغز به عنوان فرمانروای بدن، بدون توجه به عقل، تمام اعضای بدن رو وادار به فعالیت نموده و روح رو تحت سلطه خود قرار می ده. چون جسم راه به جایی نمی بره، به روح فشار وارد می کنه و این فشارها عامل ایجاد عقده های روحی_روانی می شه. درنتیجه مرد جوونی که روحش متزلزل شده و فکرش منحرف، به اعمال غیر اخلاقی رو میاره.
📘 ١_فمنيست در آمريكا تا سال ٢٠٠٣ ص ٣٦
#پویش_حجاب_فاطمے
#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
🌸پیامبر رحمت ص|♡ می فرمایند:🌸
بـ دنبال گنــاه ،
کار نیکــ انجامـ بده تا آن را
محو کند....🕊☘
...🌹نهج الفصاحـه ، صفحه ۱۶۳🌹...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
📷وداع با پدر؛ پسری که یک شبه مرد شد...
🌷حواسش هم به تابوت پدر هست، هم مواظب خواهر...
🔹پیکر شهید مدافع حرم جواد الله کرم پس از گذشت چهار سال طی عملیات تفحص در منطقه خانطومان کشف و هویتش شناسایی شد
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
♡براےخدانازکن🌱 !
حاجحسینیڪتا:
#شهدابراخدانازمیڪردن!♥️
#گناهنمےڪردن
ۅلےعۅضشبراخدانازمۍڪردن،
خداهمنازشۅنۅمیخرید...:)
#حاجاحمدڪریمی
#تیرخۅرد،
رسیدنبالاسرشـ،
گفٺ :
مندلمنمےخواد #شہیدبشم! 🕊
گفتنیعنۍ چے؟
نمیخواۍشہیدبشے؟
براخدادارۍ #نازمیکنے؟
🕊گفټآره،
مننمۍخۅاماینجورےشہیدبشم.
منمےخۅاممثل #اربابمامامحسینارباًاربابشمـ💔
حاجاحمدحرڪټڪردسمت #آمبولانس
#بیسیمچی📞 همحرڪتڪرد،
#علےآزادپناه🧔🏻 همحرڪٺڪرد،
سہتایےباهم...
یہدفعہیہ #خمپاره اۅمدخۅردۅسطشۅن؛
دیدن #حاجاحمد ارباًارباشده😔
همهۍ #حاجاحمد شدیہ#گۅنےپلاستیڪ:(
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@shohadae_sho
┅═══✼❤️✼═══┅┄
🔻 این نمک ناشناسیه اگه پیگیر نباشیم چرا و با فشار چه کسی در دولت، آقای جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت از سمتش برکنار شد؟
کسی که سختترین دوران وزارت بهداشت رو با نمره قابل قبولی گذروند...
👤 A.Dastaran
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
629.mp3
7.94M
#صوت_مهدوی
🎙مسأله ظهور امام زمان (علیه السلام) وشرایط آن
#امام_زمان_عج
#سخنرانی_کامل
🎤 استاد #عالی
#ظهور_نزدیک_است ⏳
#قیام_قائم ❤••
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 💚••☝
💢 #عفاف و #حجاب گوهر گمشده زنان غرب
♻️میدونستین در قرنهای گذشته #حجاب داشتن و پوشوندن بدن برای زنان #غربی جلوه لاکچری داشته ...؟!
📌آثار هنری به جا مونده از عهد عتیق تا به امروز نشون میدن که روزگاری در غرب هم، حجاب و پوشش نشانه #وفاداری و #نجابت زن بوده ...
🌐منبع:
www.nytimes.com/2019/06/28/arts/in-france-debates-about-the-veil-hide-a-long-history.html
#پویش_حجاب_فاطمے
🖤••
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرّم صادق
🖤•|| @shohadae_sho
.
#نماز
♨️آخرین وصیت#امام_صادق(ع)
💠ابوبصیر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) می گوید:
💢 «در هنگام شهادت حضرت صادق(ع) در مدینه منوره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به محضر ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم. ام حمیده وقتی یار با وفای همسرش ابوبصیر را دید، به شدت گریست و فرمود:
💢 ای ابا محمد (ابابصیر) ای کاش حاضر بودی در هنگام رحلت آن جناب که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست، سپس فرمود:« خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد، خبر کنید تا بیایند.»
وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود:
🔅« هرگز شفاعت ما نمی رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد».
📚بحارالانوار، ج 82، ص 236، به نقل از: نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، ص 216.
#رزق_معنوی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو 🖤••👆🏻
#مناسبتی 🖤
به دستِ بسته، تو را در مدینه گرداندند
که یاد و خاطر حیدر دوباره زنده شود
#سید_مهدی_وزیری 🌸•||
🌸||• @shohadae_sho
#شهدایی_شو 🖤••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپ 🎬
آمریڪایی نمی خوایم ( 🇺🇸❌ )
#شهیدالمهندس 🖤
#ارواحنافداءحسینع 💚
🥀||• @shohadae_sho
#شهدایی_شو 🖤••
#تفحص 💛
اخیراً شهید دفاع مقدس از اتباع کشور #افغانستان به نام 💔 «نسیم افغانی» 💔 فرزند میرزا محمد، ۳۱ ساله به شماره پلاک CG۵۱۹_۳۹۶ اعزامی از لشکر ۵ نصر خراسان در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) #تفحص و شناسایی شده است.
#شهیدنسیمافغانی 🥀
🥀||• @shohadae_sho
#شهدایی_شو 🖤••
1_143988.mp3
2.38M
⁉️چطوری دوست شهید پیدا کنیم؟
#پیشنهاد_دانلود🌹
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو 🖤••👆🏻
⭕️ #آیتاللهبهجت(ره):
با کسی رفاقت کنید
که همین که او را دیدید
به یادخدا بیفتید✅
و باکسانی که در فکر گناه هستند
و انسان رااز یاد خدا باز میدارند
نشست و برخواست نکنید❌
#رفاقت_با_شهدا❤️
#برادر_شهیدم💙
#ابراهیم_هادی🧡
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو 🖤••👆🏻
🔻 در یک ماه گذشته،حداقل7جنگنده آمریکایی سقوط کردن یا دچار سانحه اساسی شدن.
-جورجیا،A10 Thunderbolt،فرود روی شکم
-مریلند،F15،کار نکردن ترمز،خروج از باند
-فلوریدا،سقوط F22
-فلوریدا،سقوط F35(هردوEglin AFB)
-یوتا،F35،شکسته شدن شاسی
-عراق؛التاجی،هرکولس C130
-یورکشایر،F15،سقوط در دریا
❗️مخفی ماندن چنین اتفاقاتی در پوشش اعتراضات آمریکا
4pic 👤
#سیاسی
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو 🖤••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اگر بنا شد ظهور فقط یک #معجزه باشد، به معنای #پشیمان شدن خدا از خلقت انسان است!
استاد #پناهیان
#ظهور_نزدیک_است ⏳
#قیام_قائم ❤••
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 💚••☝
🕋♥️
#جان_شیعه_اهل_سنت🌿
عاشقانه ای برای مسلمانان🌸
#قسمت_بیست_و_چهارم
ابراهیم چربی غذا را از دور دهانش پاک کرد و با خونسردی جواب داد: «هیچی بابا، امروز پسر این همسایه بالاییمون اومده بود خواستگاری الهه.» جملهای که از زبان ابراهیم جاری شد، بیآنکه بخواهم سرم را بالا آورد و نگاهم را به میهمانی چشمان آرام این مرد غریبه بُرد و دیدم نگاه او هم به استقبالِ آمدنم، در ایوان مژگانش قد کشیده و بیآنکه پلکی بزند، تنها نگاهم میکند. شاید چند لحظه بیشتر طول نکشید، گرچه طولانیترین پیوندی بود که از روز ورودش به این خانه، بین چشمانمان جان گرفته بود که سرم را پایین انداختم، در حالی که تا لحظه آخر، نگاه او همچنان بر چشمان پف کرده و سرخم خیره مانده بود.
نمیتوانستم تصور کنم با شنیدن این خبر و دیدن این صورت پژمرده، چه فکری میکند که به یکباره به خودم آمدم و از اینکه نگاهم برای لحظاتی به نگاه مردی جوان گره خورده بود، از خدای خودم شرم کردم. از اینکه بار دیگر خیالش بیپروا و جسورانه به قلبم رخنه کرده بود، جام ترس از گناه در قلبم پیمانه شد و از دنیای احساس خارج که نه، فرار کردم. انگار دوباره به فضای اتاق بازگشته باشم، متوجه صدای محمد شدم که در پاسخ ابراهیم میگفت: «کی؟ همون پسر قد بلنده که پژو داره؟» و چون تأیید ابراهیم را دید، چین به پیشانی انداخت و گفت: «نه بابا، اون که به درد نمیخوره! اوندفعه اومده بودم خونهتون دیدمش. رفتارش اصلاً درست نیس!»
مادر با نگرانی پرسید: «مگه رفتارش چطوریه محمد؟» که عبدالله به میان بحث آمد و گفت: «تو رو خدا انقدر غیبت نکنید!» از اینکه در مقابل یک مرد نامحرم، این همه در مورد خواستگارم صحبت میشد، گونههایم گل انداخته و پوششی از شرم صورتم را پوشانده بود. احساس میکردم او هم از اینکه در این بحث خانوادگی وارد شده، معذب است که اینچنین ساکت و سنگین سر به زیر انداخته و شاید عبدالله هم حال ما را به خوبی درک کرده بود که میخواست با این حرف، بحث را خاتمه دهد. لعیا هم شاید از ترس پدر بود که پشت حرف عبدالله را گرفت: «راست میگه. وِل کنید این حرفارو. حالا شام بخوریم، برای حرف زدن وقت زیاده!»
به محض جمع شدن سفره، آقای عادلی با لبخندی کمرنگ از مادر تشکر کرد: «حاج خانم! دست شما درد نکنه! خیلی خوش مزه بود!» ولی اثری از شادی لحظات قبل از شام در صدایش نبود و مادر با گفتن «نوش جان پسرم!» جوابش را به مهربانی داد که رو به عبدالله کرد و گفت: «شرمنده عبدالله جان! اگه زحمتی نیس آچار رو برام میاری؟» و با گفتن این جمله از جا بلند شد و دیگر تمایلی به ماندن نداشت که در برابر تعارفهای مادر و عبدالله برای نشستن، به پاسخی کوتاه اکتفا کرد و سرِ پا ایستاد تا عبدالله آچار را برایش آورد. آچار را از عبدالله گرفت و به سرعت اتاق را ترک کرد، طوری که احساس کردم میخواهد از چیزی بگریزد. با رفتن او، مثل اینکه قفل زبان محمد بار دیگر باز شده باشد، شروع کرد: «من این پسره رو دیدم! اوندفعه که رفته بودیم خونه ابراهیم، سر جای پارک ماشین دعوامون شد!» و در برابر نگاه متعجب ما، عطیه شهادت داد: «راست میگه. کلی هم فحش بارِ محمد کرد!» سپس با خندهای شیطنتآمیز ادامه داد: «نمیدونست ما فامیل لعیا هستیم. تو کوچه که دید جای ماشینش پارک کردیم، کلی به محمد بد و بیراه گفت.»
پدر ساکت سر به زیر انداخته بود و هیچ نمیگفت و در عوض با هر جمله محمد و عطیه، انگار در دل من قند آب میکردند. با تمام وجود احساس میکردم گریههای هنگام نمازم، حاجتم را برآورده کرده است که لعیا با حالتی ناباورانه گفت: «اینا یکسالی میشه تو این آپارتمان هستن، من چیزی ازشون ندیدم!» و محمد جواب داد: «چی بگم زن داداش! اون شب که حسابی از خجالت من دراومد.» عبدالله در مقابل پدر، باد به گلو انداخت و برای اینکه کار را تمام کند، گفت: «راستش منم که دیدمش، اصلاً از رفتارش خوشم نیومد.» از چشمان مهربان مادر میخواندم از اینکه شاید این حرفها نتیجه درگیری بین من و پدر را به نفع من تغییر دهد، خوشحال شده است، هرچند که نگرانی از آینده تنها دخترش همچنان در نگاهش موج میزد.
محمد که از اوقات تلخیهای عصر بیخبر بود، رو به من کرد و پرسید: «الهه! نظر خودت چیه؟» و عطیه که جزئیات ماجرا را از لعیا شنیده بود، با اطمینان جواب داد: «الهه اصلاً از پسره خوشش نیومده!» و هرچند نگاه غضبآلود پدر را برای خودش خرید، اما کار من را راحت کرد و همین صحبتهای خودمانی، توانست نظر پدر را هم تغییر دهد و چند روز بعد که نعیمه خانم برای گرفتن جواب تماس گرفت، مادر با آوردن بهانهای ماجرای این خواستگار را هم خاتمه داد.
✍ #فاطمه_ولی_نژاد
#کپی_باذکرمنبع_جایزاست
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
🌹پیامبر اکرم ص|♡ می فرمایند:🌹
مــا نه براے
گرد آوردن مال ، بلکه
برای انفاق آن مبعوث شده ایم....🕊☘
...🌸 مشکاه الانوار ، صفحه ۱۸۳🌸...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻