eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
#اهواز_تسلیت◾️ #خوزستان_تسلیت💔 ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خشتـــ بهشتـــ
#معرفی_شهدا #قسمت_چهارم شهیدقربانعلی رخشانی🇮🇷🌟 گفتم مادر این اعلامیه امام خمینی است گفت بله، شهید م
شهیدقربانعلی رخشانی🇮🇷💔 به تو نگاه میکند و اگر هم به من نگاه کند میگوید مادری که یک دانه پسر داشته چراغش رفته ملت هم باید برود تا دین بهم نخورد من سعی میکنم که آقای طالقانی هم از زندان دربیاید تا چند وقت بماند. مادر: وقتی که او شبها نمیخوابید به او گفتم چرا نمیخوابی شهید میگفت: شما چرا فکر مرا میکنی، تو مواظب من هستی گفتم: بله تو مرامت برگشته است اخلاقت برگشته شبها نمیخوابی تو همیشه در فکر هستی جلوی تفنگها میروی هر کجا که شعار میدهند تو هم میروی و شعار میدهی. که حتی یک شب هم در خود ارتش گفته بود مرگ بر شاه سه مرتبه که آنها گفته اند تو ارتشی هستی چرا میگویی گفته است شاه هم بد است ارتشیها هم بد هستند. برنمیگردند من برگشتم او هر شب یک صندلی در ایوان حیاط میگذاشت پاهایش را در بغل میگرفت و سرش را روی پایش میگذاشت و مینشست من به او گفتم علی چرا اینطوری میکنی علی گفت: برای تو بنای عروسی برداشته اند تو میخواهی ما را در مصیبت بگذاری علی گفت: عروسی من در بهشت زهرا است من عروسی نمیخواهم عروسی حضرت قاسم(ع) را میخواهم علی آمد و یک نوار پر کرد و از من قایم کرد و بلیط گرفت و به اهواز رفت ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
میدونی مرد کیه⁉️ ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی3 نهج البلاغه(شقشقیه)؛بخش اول: خلافت ابوبکر أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْ
خطبه ی3 نهج البلاغه(شقشقیه)؛ بخش دوم: خلافت عمر حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا ، وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ»؛ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا، فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ. آن «نخستين» به سراى ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگرى واگذاشت. سپس امام مثلی را با شعری از اعشی عنوان کرد: مرا با برادر جابر،"حیّان" چه شباهتی است(من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) اى شگفتا در آن روزها كه زمام كار به دست گرفته بود همواره مى خواست كه مردم معافش دارند ولى در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد. بنگريد كه چه سان دو پستانش را، آن دو، ميان خود تقسيم كردند و شيرش را دوشيدند. پس خلافت را به عرصه اى خشن و درشتناك افكند، عرصه اى كه درشتى اش پاى را مجروح مى كرد و ناهموارى اش رونده را به رنج مى افكند. لغزيدن و به سر در آمدن و پوزش خواستن فراوان شد.  صاحب آن مقام، چونان مردى بود سوار بر اشترى سركش كه هرگاه مهارش را مى كشيد، بينى اش مجروح مى شد و اگر مهارش را سست مى كرد، سوار خود را هلاك مى ساخت.  به خدا سوگند، كه در آن روزها مردم، هم گرفتار خطا بودند و هم سركشى. هم دستخوش بى ثباتى بودند و هم اعراض از حق. و من بر اين زمان دراز در گرداب محنت، شكيبايى مى ورزيدم. 😔 ʝσɨŋ↓ ❁•| @shahid_Ali_khalili_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... کودکی بی گناه را کشتید💔 شده امروز مثل عاشورا همگی انتقام میگیریم...👊 کشتن تک تک شما با ما ʝσɨŋ↓ ❀•| @shahid_Ali_khalili_313
شکر نعمت ..نعمتت افزون کند کفر ..نعمت از کفت بیرون کند ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ چقدر شکر گزار امنیت مون هستیم❓❗️ اونم ن زبانی واقعی با رفتارمون❗️ با مقاومت مون مقاومت جلوی همه سختیا و نقشه ها ک برامون کشیدن❓❗️❗️ بیایم واقعی قدر بدونیم کنار هم پشت هم باشیم تو همه ی زمانها✌️ نقشه های دشمنو چ ‌اقتصادی چ فرهنگی چ ....همه رو نابود میکنیم ب لطف خود خدا 👊👊 ʝσɨŋ↓ ❀•| @shahid_Ali_khalili_313
✋️ #سلامی_به_مولا ✋به سلیمان جهان از طرف مور سلام 💔✋به شه تشنه لب از بنده ی رنجور سلام 😔✋أَلسَّلامُ عَلَى المَظلُومِ بِلا ناصِر ✋سلام بر آن مظلومِ بى یاور #صبحتون_کربلایی💔 ʝσɨŋ↓ ✾•| @shahid_Ali_khalili_313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۱ مهر ۱۳۹۷ میلادی: Sunday - 23 September 2018 قمری: الأحد، 13 محرم 1440 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام  🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد، 61ه-ق 🔹رسیدن خبر شهادت امام حسین علیه السلام به مدینه و شام، 61ه-ق 🔹شهادت عبدالله بن عفیف رحمة الله علیه 📆 روزشمار: ▪️12 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️21 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️36 روز تا اربعین حسینی ▪️44 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️46 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...👇👇👇 ʝσɨŋ↓ ✾•| @shahid_Ali_khalili_313
⚜حتما بخوانید👇 📖سرکلاس استاد از دانشجویانش پرسید⁉️ این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... به نظرتون کارخوبیه؟؟ کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟🤔 اکثر دانشجویان مخالف بودن!!! بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!" بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝⛔️ همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد...🤔 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه های مابودی؟؟؟ استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋ استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ ✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... . هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... . استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ... استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد. استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. ⚠️برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید، پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟ بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!! تنها کسی که موافق بود .... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود.😔😔 شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ... . 🌹برای شادی روح شهدا صلوات🌹 ʝσɨŋ↓ ❀•| @shahid_Ali_khalili_313