eitaa logo
شهدا و شاهدان خطه مبارک
654 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
زندگینامه، خاطرات، وصایا و تصاویر رزمندگان و شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا ارتباط: @mahdiahmad @seyyyyedd
مشاهده در ایتا
دانلود
از راست : ۱. شهید 🌹 ۲. شهید 🌹 ۳. ۴‌. شهید 🌹 از ✅ما را در ایتا دنبال کنید یادی از رزمندگان و شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا 👇 https://eitaa.com/khete_mobarak
ده ثانیه تا شهادت.... ..شلیک مشکوک عملیات بدر منطقه هور بعداز یک نبرددرساحل و اطراف ساحل و انهدام یکی یکی از سنگرهاوخوشحالی من و شهید مرادخانی درانهدام سنگر پدافندی که از ساحل بسمت ما شلیک می کرد در یک سنگر جان پناه گرفتیم حجم آتش بحدی بود که قدم به قدم هم نمی تونستیم جلوبریم به مرادخانی گفتم ما که به وظیفه عمل کردیم دوش به دوش نیروهای پیاده خط راشکستیم یادته قبل از عملیات بما چه گفتند برگردیم نیروهای موج۳ ومهماتها وارزاق وووو ...راباید انتقال بدیم رفتیم بسمت قایق دیدیم قایق های ما هردو در تله های انفجاری گیرگرده وشناور آنقدر ترکش خورده دیگر قابل استفاده نیست به شهید مرادخانی گفتم بریم جلو پیش بچه ها کمک کنیم وصبح بریم اسکله شناوری جدید تحویل بگیریم بسمت سنگرحرکت کردیم چندین شلیک ازبغل نیزار به ما شد که باسلاح سبک مانند کلت بود رفتم داخل همان سنگر که مجروحین هم زیاد بودند توآتش سنگین دشمن هرموقع تصمیم گرفتیم خارج بشیم ازسنگرهر ده ثانیه یک اتفاق ویایک نفر جلو سنگر می افتاد به زمین، به اتفاق هم می رفتیم تا مجروح وشهید رابه سنگر انتقال دهیم چند بارتکرار شد و این بار بیرون سنگر یکدفعه نگاهمان بسمت چپ سنگر شد ومتوجه شدیم کنار سنگر ما ازداخل نیزارهمانجایی که به ما شلیک شدبه سمت نیروها درحال رفت امد شلیک میشه، مجروح آخر راانتقال دادیم به مرادخانی گفتم بریم بیرون واز پشت سنگر به سمت نیزار اگر پیدانکردیم لااقل به موضع ان شلیک میکنیم باحرکت ما از یک سو ویک بسیجی از سوی دیگر عراقی بعثی راتو محاصره و زنده دستگیرش کردیم وآن بسیجی سلاح کلت کمری را از دستش گرفت و او را بسمت ساحل راهنمایی کردیم و شدت اتش انقدرزیاد بود کنترل وهدایت این برای مامشکل بود، او دقایق قبل درکنار سنگر ما همه بچه ها را از نزدیک هدف قرار میدادکه از پشت وداخل نیزارها به بچه ها شلیک میکردبچه ها یامجروح ویا شهید می شدند و بعثی که مادیدیم 5 برابر ما وزن و هیکل داشت هر لحظه فکر می کردیم بااین هیکلش بایک حرکت مارا خلع سلاح می کنه امدیم دست پایش راببندیم دیدم حرکات مشکوکی انجام میده و قصد داره اقداماتی انجام بده مرادخانی گفت حامی سریع بیا عقب فکر کنم سلاح دیگری داره نگاه کن کمرش را، عربی هم بلد نبودیم تا اومد سمت ما تا حرکتی انجام بده مرادخانی گفت بزن بزنش باهم شلیک کردیم و او را به درک واصل کردیم صبح شد از کنار سنگر به اتفاق مرادخانی می گذشتیم گفتم مرادخانی نگاه کن درجه هایش را چندین ستاره ویک عقاب، گفتم بابا این بعثی بود که دیشب تک تک بچه ها را از لای نیزارشکار میکرده پس حقش بود و بعد از ده روز که رفتیم پادگان، تلویزیون مسجد اخبار نتایج عملیات را داشت اعلام میکرد جنازه اون بعثی رانشان داده گفت یکی از فرماندهان لشگر بعث توسط رزمندگان به درک واصل شد و اونجا به مرادخانی چشمک زدم گفتم یاعلی گل کاشتیم و باز هم ما ماندیم و ثانیه های شهادت... از ✅ما را در ایتا دنبال کنید یادی از رزمندگان و شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
رزمنده گرامی هفت تپه سال ۶۶ مقریگان دریایی لشگر ویژه ۲۵ کربلا ✅ما را در ایتا دنبال کنید یادی از رزمندگان و شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
دلاورمردان لشکر ویژه ۲۵ کربلا از راست : ۱. ۲. سردارشهید 🌹 ۳. سردارشهید 🌹 ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
مراسم گرامیداشت و یاد وخاطرات شهدای عملیات کربلای ۴ ‌و ۵ وگرامیداشت ۹ دی به محوریت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با روایتگری : جستجوگر نور برگزار میگردد 🔸️ زمان : شب شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ، چهارشنبه ۱۳ دی بعداز نماز معرب عشا 🔹️مکان : مسجدامام حسین (ع) کله بست (هادی‌شهر) ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
روایت شهادت بسیجی شهید 🌹 راوی : صحنه عجیبی بود در آخرین دیدار با شهید حسین شیرافکن بخاطرم امدساعتی قبل دراسکله . تا خط یک کیلومتر فاصله بود. نبرد تن به تن نیروها لشکرهای عراقی را کلافه کرده بود. از ستاد لشکر به من خبر دادند شناورها را آماده کنید تا امکان تخلیه شهدا و مجروحین فراهم باشد. ر زمین و هوا گلوله بود و آتش. مخصوصا اسکله و محل حمل و نقل و تجمعات. یکی یکی شهدا را کنار سنگرم و اسکله آوردند. هر لحظه به تعداد آن اضافه می شد. تا جایی که بیش۱۰۰ شهید رسیده بود، یکی دست در بدن نداشت، آن یکی سر، آن دیگری پا نداشت و... با خودم گفتم خدایا این همه شهید! در میانشان در دود آتش نشستم با خود نجوا می کردم. دل تو دلم نبود. تعدادی پتو تهیه کردم، به اتفاق طلبه های حمل مجروع تعدادی از شهدا را استتار کردیم خود بخود بارانی می شدم. اختیار در دستم نبود، بی سیم را گرفتم با شهید گلگون و اسحاقی صحبت کردم. - مصطفی.. مصطفی.. حامی.. - مصطفی.. مصطفی.. حامی.. - جواب بده مصطفی. مصطفی لحظه ای گوشی را گرفت، گفتم: اسکله خودی بمباران شده. گفت: محسن جوابت را می دهد. - محسن.. محسن.. حامی.  محسن جواب داد. از صحبتم  که همراه با بغض بود و لکنت زبان، پرسید: چه شد حامی؟ بگو چه خبره؟ گفتم: محسن جان! اینجا زائر کربلا زیاده. منم در لابلای آنها گم شدم. گفت: با قایق نمی شود، چکار کنم؟ گفتم: محسن جان! داستان نعل تازه را در کربلا شنیدی؟ گفت: آره. گفتم: هرچند دقیقه بعثی هابه ابدان مطهر که کنار ما هستند می تازند، از هوا و زمین. اگر از هم جدا نشوند سخت می شود. برای ما کامیون بفرستید از راه دیگر و این امکان حمل زائران کربلا با قایق نمی شود. به خودم گفتم شهید حسینعلی شیرافکن در جمع این شهداست ولی سر در بدن ندارد.   حالا پیکر حسین درجمع این شهدا چطورپیدا کنم تاجنازه اش گم نشود فریاد زدم. خدا طاقت ندارم. یا زینب! کمک کن.. یا حسین! کمک کن.. بچه ها آرامم کردند. باز نگاهم به پیکرهای که کنارم آرمیده بودند. وای.. وای.. حسین.. وای این گل پرپرماست.. خدایا! چه کار کنم؟ با خودم گفتم: باید تک تک شهدا را بگردم تا حسین را پیدا کنم. شهید حسین شیرافکن پیرمرد زنده دل که بیش از60 سال سنش بود. یاد لحظه ای افتادم که می خواست به سمت خط برود، آمد کنار من و با هم روبوسی و خداحافظی کردیم. اشک در چشمانم حلقه زد و نتوانستم خودم را کنترل کنم. رفتم درجمع ابدان مطهر تا آرام بگیرم. از هر سمت خمپاره می آمد روی شهدا، من هم درازکش می شدم روی بدن شهدا. خیلی سخت بود. درجمع گل های پرپر راه رفتن و دنبال نشانه ای از شهید شیرافکن پیدا کردن که بی سر بود . یاد وقایع کربلا که ازبزرگان دین شنیدم برایم تداعی می شد. هرپتویی را که کنار می کشیدم یک حادثه برایم تداعی می شد. با خود زمزمه کنان ازخدا و اهل بیت استمداد می طلبم که یاری ام دهند  یا سیداالشهدا کمک کن تا بعد از 34 سال بتوانم این خاطره را بازگو کنم. ممکن است دیگر نباشم.  بیش از 100پیکر ؟ خیلی سخت بود پیدا کردن شهید شیرافکن. همه به من می گفتند این شهید کیست که در جمع این همه شهدا دنبال او می گردی؟ تواین آتش دشمن خدا می داند دست خودم نبود. پاهایم به اختیار خودش حرکت می کرد. به هر شهیدی که می رسیدم می گفتم: حسینم را ندیدی؟ حسین من سر در بدن ندارد. حسین من حبیب ابن مظاهره. نگهان خمپاره می‌آمد لا صوتش روی شهدا میخوابیدم دیگر نای حرکت نداشتم. دست وپایم را گم کردم. این همه شهید دراطرافم بود. ناگهان احساس کردم کسی مرا به سمت خود می خواند. سراغ پیکری رفتم که برایم آشنا بود. از آن طرف به خود نگاه کردم خجالت کشیدم، گفتم: این همه شهید مرا می بینند؟ بر بالینش نشستم. به دلم گواهی شد این شهید حسین است. ‍ یا زینب! دستش را گرفتم، بوسیدم چین و چروک دستش را دیدم، گفتم این دست هرکه هست کشاورز و کارگر است. با خودم گفتم: این حسین نباشد؟ حواسم به صورتش نبود. وقتی پتو را کامل کنار زدم رگهای بریده را دیدم. بی اختیار گفتم این حسین است. فریاد زدم این شهید حسین شیرافکن است. نشستم خواستم که رگهای بریده اش را ببوسم نتوانستم گفتم: من کی ام؟ خدایا! کمکم کن. دست و پایش را بوسیدم. مدارکش را چک کردم وروی بادگیرش نوشتم یاحسین! شهید حسین شیرافکن اعزامی از فریدونکنار. ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
از همه بالاتر : ردیف دوم : شهید و ردیف سوم : جانباز آسمانی ابوالشهید ، ، ، ، ، ، ، مرحوم 🌹 که امروز به رحمت خدا پیوست ، ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
جمعی از فرماندهان لشکر ویژه ۲۵ کربلا در مراسم یادبود سردار دلاور شهید از چپ : ، ، ، ، ، ، ، ، ، ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باحضور کاروانهای راهیان نور روایت چگونگی عملیات عبور از اروند درعملیات کربلای ۴ و چگونگی شناسایی و کشف ۱۷۵ شهید غواص وخط شکن دست بسته به روایتگری جستجوگرنور فرمانده یگان دریایی لشگر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس هرروز تا ۱۷ اسفند ، ازساعت ۳:۳۰ الی ۵ عصر مکان : ابتدای جاده شلمچه ، زیارتگاه شهدای عملیات کربلای ۴ ، نهرخین ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
نهر خین... منطقه عملیاتی کربلای ۴ به روایت جستجوگر نور روایت چگونگی عبور از اروند درجمع زائران راهیان نور ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
روایتگری رزمنده جانباز و جستجوگر نور حاج (فرمانده یگان دریایی لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس) از تیم تفحص در نقطه صفر مرزی یادمان شهدای نهرخیّن و حضور کاروان های مردمی ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak
تصویرهای مراسم لاله های فاطمی باحضور و باروایتگری جستجوگر نور در پردیس تهران (مزار شهدای گمنام) ✅ما را در ایتا دنبال کنید. یادی از شهداء و رزمندگان لشکر ویژه۲۵ کربلا 👇 @khete_mobarak