eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
205 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 📰 عناوین اصلی و تیترهای مهم روزنامه های صبح امروز کشور دوشنبه 19 مهر 1400
💬 شهید دکتر بهشتی: ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ رﻓﻘﺎ ﺑﺎ ﺻﺮاﺣﺖ ﻋﺮض ﻛﻨﻢ ﺣﺪود ﺳﻰوسه ‌ﺳﺎل اﺳﺖ ﺗﻼﺷﮕﺮى دارم و در اﻳﻦ ﺳﻰوسه ﺳﺎل ﺣﺪود ﺳﻰویک ﺳﺎﻟﺶ ﻛﺎر دسته‌ﺟﻤﻌﻰ داﺷﺘﻪام؛ ﻣﻰداﻧﻴﺪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ ﻓﻘﺮ ﻛﺎرﻫﺎى ﻣﺎ ﭼﻪ ﺑﻮده؟ آﻳﺎ ﻓﻘﺮ ﭘﻮﻟﻰ ﺑﻮده؟ آﻳﺎ ﻓﻘﺮ اﻣﻜﺎﻧﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺑﻮده؟ ﺑﻠﻪ، اﻳﻦ ﻓﻘﺮﻫﺎ ﺑﻮده، اذیت‌مان ﻫﻢ ﻛﺮده و ﻣﻰﻛﻨﺪ اﻣﺎ اﻳﻨﻬﺎ ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ ﻓﻘﺮ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ. ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ ﻓﻘﺮ ﻣﺎ، ﻓﻘﺮ اﻧﺴﺎﻧﻰ ﺑﻮده اﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺮ ﻛﺎرى را ﺧﻮاﺳﺘﻴﻢ اﻧﺠﺎم ﺑﺪﻫﻴﻢ، آدم آن ﻛﺎر را ﻛﻢ داشتیم. 📗 کتاب "سه‌گونه اسلام" ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡️ اسناد ارتباط با CIA چند ماه قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری در پیدا شد و اگر رسانه‌ای می‌شد، مردم دیگر به او رأی نمی‌دادند و چه‌بسا اتفاقات بعدی به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. 💥 اما یک نفر مانع انتشار اسناد شد!! #️⃣ #️⃣ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡️ (استاد یهودی دانشگاه اسرائیلی): با داشتن اطلاعات کافی، دانستن بیولوژی و کامپیوترهای قوی می‌توان میلیون‌ها انسان را هک کرد!!! 💥 با داشتن اطلاعات پزشکی، بیولوژیکی و عادات زندگی مردم و سیاستمداران یک کشور می‌توان آن‌ها را کاملاً از بین برد. ‏☠️ گفته می‌شود با همکاری یک شركت چینى وابسته به حزب کمونیست، DNA آمریکایی‌ها را از تست‌هاى استخراج می‌کردند. ✅ @kheymegahevelayat
! 🌷همه به زمین خیره شده بودند؛ به چشمان فرمانده نگاه نمی‌کردند، مبادا یکی از آن‌ها را برای آن مأموریت سخت انتخاب کند. همچون شاگردانی که خود را از تیررس نگاه معلم مخفی کنند، مبادا آن‌ها را پای تخته‌سیاه بخواهد. میان یک دسته ویژه شناسایی از نیروی داوطلب که غرق در تجهیزات بودند، یک نفر داوطلب برای انجام آن مأموریت نبود؛ فرمانده که با موفقیت، عملیاتِ شناسایی را انجام داده بود، وسط نخلستان و نزدیک خط دشمن، ستون گشتی شناسایی را نگه داشت، اما مستأصل، فقط وقت را از دست می‌داد؛ آخرین اشعه‌های نور مُنور از روی کلاه‌های آهنی محو و همه‌جا تاریک شد. 🌷دیگر آن اطاعتِ روزهای اول عملیات را در بچه‌ها نمی‌دید، هرکدام به بهانه‌ای از زیربار مأموریت شانه خالی می‌کردند، می‌خواستند دیگری داوطلب شود. فرمانده به ناچار برای آخرین بار با آن‌ها اتمام حُجت کرد و گفت: برادرها، نمی‌خوام خودم انتخاب کنم. یکی از شما باید داوطلب این مأموریت باشه. از سنگ صدا در می‌آمد، از آن‌ها نه. از آن همه بلبل‌زبانی، شوخی‌های گذشته خبری نبود، دسته‌جمعی با سرسختی در برابر فرمانده تَمرد می‌کردند. فرمانده همه را از نظر گذراند، چقدر همه را دوست داشت، حیف باید یکی را انتخاب می‌کرد. 🌷پیرمردی که سعی می‌کرد پشت دیگری مخفی شود را صدا زد و گفت: مش رحیم، شما بیا جلو برادر. مش رحیم روی برگرداند به خط دشمن خیره شد، دوباره گوش‌هایش سنگین شده بود. فرمانده جلو رفت، دست روی شانه‌اش گذاشت، فقط با سر اشاره کرد؛ مش رحیم چون اسپندی میان آتش، بالا و پایین می‌پرید و اعتراض می‌کرد که: برادر، آخه چرا من؟ این همه برادرهای جوان‌تر از من هستند که بهتر از پس این مأموریت برمیان. اما فرمانده تصمیم خود را گرفته بود؛ همه می‌دانستند حرف او چون یک کاسبِ کارکشته و قدیمی، یک‌کلام است. 🌷رزمنده‌ها با مش رحیم خداحافظی کردند؛ بعضی هم از او خجالت می‌کشیدند. سرشان را بالا نمی‌گرفتند تا با او چشم در چشم شوند، مبادا پیرمرد از آن‌ها بخواهد جای او به مأموریت بروند، مخصوصاً کوچک‌ترین رزمنده! فرمانده، نقشه را زیر لباس مش رحیم گذاشت، دکمه پیراهنش را بست. پلاک شناسایی خود را از زیر پیراهنش بیرون کشید و آن را از وسط نصف کرد. مش رحیم را در آغوش گرفت و بوسید و حلالیت گرفت، نیمه پلاک را کف دست او گذاشت و گفت: این مأموریت، تکلیفه. ما مجبور هستیم درگیر بشیم تا گردان‌های دیگه قیچی نشن. 🌷....بقیه هم مانند فرمانده با مش رحیم وداع کردند، نیمه پلاکشان را به رسم امانت به او سپردند، آخرین یادگار برای پدر و مادر خود. مش رحیم، گریان به طرف عقبه حرکت کرد. می‌رفت، می‌ایستاد، قد و بالای جوان‌ها را نگاه می‌کرد، سر تکان می‌داد و به حال خود، تأسف می‌خورد. فرمانده، ستون را به راه انداخت، به طرف سنگرهای کمین دشمن. مش رحیم ایستاد، نیمه پلاک سهم خود و همسرش را از بقیه جدا کرد و بوسید و به راه افتاد. نیمه پلاک کوچک‌ترین رزمنده، تنها پسرش را. راوی: رزمنده دلاور محمدحسن ابوحمزه @kheymegahevelayat
❇️ شبی که بنی‌صدر در گاوصندوق خوابید/ جواب دندان‌شکن فرمانده سپاه به اولین رئیس‌جمهور ایران 1️⃣ ابوالحسن بنی‌صدر صبح روز شنبه (۱۷ مهرماه) در بیمارستان سالپتریه پاریس مُرد. او اولین رئیس‌جمهور تاریخ ایران بود که در اول تیرماه سال ۱۳۶۰ به‌ دلیل همکاری با گروهک منافقین و کارشکنی‌هایش در دفاع مقدس با رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت او، از ریاست‌جمهوری عزل شد. بنی‌صدر چندی بعد در پوشش زنانه به‌ همراه مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین به فرانسه گریخت و مورد استقبال برخی سران وابسته به رژیم پهلوی قرار گرفت. او در این سال‌ها در فرانسه به همکاری با اپوزیسیون علیه مردم ایران مشغول بود. 🔰 بنی‌صدر در گاو صندوق خوابید! 2️⃣ آنچه در ادامه می‌خوانید روایت سردار مرتضی قربانی از تفرقه‌افکنی و خیانت‌های بنی‌صدر است که امیر رزاق‌زاده در کتاب «در مسیر پیروزی» به رشته تحریر در آورده است: یک ماه بعد از به آمد. او ایدئولوژی خاصی داشت و یک خائن تمام‌عیار بود. در عملیات کوی ذوالفقاری با اینکه ، و هر کدام یک گروهان داشتند، نامی از مردم و سپاه برده نشد و اصلاً آن‌ها را عددی حساب نکردند. 3️⃣ او نامی از سپاه نمی‌برد و می‌خواست تمام کارها و عملیات را به نام ارتش تمام کند. این کار او به وحدت و انسجام بین نیروهای مسلح ضربه می‌زد و ظلم در حق آن‌‌هایی بود که اینجا شهید شده و فداکاری کرده بودند. سرهنگ کهتری می‌گفت خود بنی‌صدر صریح به من گفته است که حق نداری مهمات، آذوقه، امکانات و سلاح به سپاه بدهی و اگر این کارها را بکنی محاکمه‌ات می‌کنم. 4️⃣ روز بعدش بنی‌صدر به جاده ماهشهر، مقابل ایران‌گاز آمد. نزدیک ظهر بود که دیدیم سرهنگ شکرریز و یک سرهنگ دیگر در گرمای شدید آفتاب، زیر لوله‌ها نشسته‌اند. بعد دیدم بنی‌صدر آنجاست و یکی ـ دو محافظش هم زیر لوله نشسته‌اند. آقای شکرریز من را به بنی‌صدر معرفی کرد. بنی‌صدر هم با من احوال‌پرسی کرد. می‌خواست به خطمان بیاید، ولی چون در چهارصدمتری دشمن بودیم، نیامد. 5️⃣ به من گفت: شما اینجا چه کار می‌کنید؟ گفتم اینجا خط پدافندی داریم. بعد نگذاشتم حرفش را بزند و گفتم چرا مهمات و تسلیحات به ما نمی‌دهی؟ چرا چیزی به ما نمی‌دهی؟ خلاصه با او جروبحث کردم که یک‌ مقدار جا خورد و ترسید. گفت: ما در تدارک عملیات گسترده‌ای مثل عملیات‌های ساسانیان هستیم. می‌دانی چطوری می‌جنگیدند؟ آن‌ها دشمن را داخل می‌کشیدند و بعد به او حمله می‌کردند و همه نیروهایش را از بین می‌بردند. ما هم می‌خواهیم دشمن را به داخل بکشیم و بعد محاصره‌اش کنیم. 6️⃣ گفتم: می‌خواهی کدام دشمن را محاصره کنی؟! دشمن را در کجا می‌خواهی محاصره کنی؟! ما اینجا خانه به خانه به عراقی‌ها تیراندازی کردیم و شبانه‌روزی با آن‌ها جنگیدیم تا متوقفشان کردیم. اگر اینجا شهید نمی‌دادیم که دشمن الان اهواز را هم گرفته بود. اگر عراق اهواز را بگیرد، دیگر باباجانت هم نمی‌تواند بیاید آن را پس بگیرد. بنی‌صدر به من گفت: تو یک‌ مقدار کله‌ات بوی قورمه‌سبزی می‌دهد. روز بعد سرهنگ اقارب‌پرست را دیدم و به او گفتم بنی‌صدر کجا رفت؟ گفت: دیشب حالش به هم خورد. به او سرم زدیم و دارو دادیم و بعد در گاوصندوق بانک ملی آبادان او را خواباندیم. ➖➖➖➖➖➖➖ ◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل سیاسی و امنیتی ایران و جهان و مطالب ناب روز، در کانال خیمه گاه ولایت عضو شوید. را برای آگاهی دیگران، به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی کنید. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞حسین شریعتمداری: ترکمنچای هم نسخه رسمی فارسی داشت ولی برجام نه/ چرا دولت روحانی متن مذاکرات را منتشر نکرد؟ 👈 حسین شریعتمداری می‌گوید: حتی قراردادهای گلستان و ترکمنچای هم دارای نسخه رسمی فارسی بودند ولی برجام فاقد چنین نسخه‌ای است! ✅ @kheymegahevelayat
🔴 گشایش سیاسی برای فتنه‌گران در دولت رئیسی 🔸رفع محدودیت ها بعد از بیش از یک دهه درخصوص سران اصلاحات و معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ ؛ شیخ کروبی در سخنرانی در جمعی از اصلاح طلبان که در خانه کرباسچی برگزار شده بود، گفته بود که آقایان اجازه دادند و ما نیز آمدیم. او در این محفل اعلام کرد که اصل نظام را قبول دارد، اما عیوب آن باید برطرف شود. سیدمحمد خاتمی نیز در جمع برخی از شهروندان و کارگزاران اصلاح طلب و سید حسن خمینی، در حسینیه جماران و بعد از ۱۲ سال، سخنرانی ایراد کرد. ✅ @kheymegahevelayat
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 📰 عناوین اصلی و تیترهای مهم روزنامه های صبح امروز کشور سه شنبه 20 مهر 1400