آقای شهردار فرمودن:
حذف عبارت #شهید از تابلوها بخاطر اختصار و برای سرعتهای بالا بوده تا وقت راننده تلف نشه!!!
جناب شهردار ما گوشامون مخملیه؟
کوچه های فرعی و ایستگاه بی آر تی هم شامل سرعتهای بالا میشن؟!
دست بردارین از استحمار مردم با قرائن مضحک....
روزی که همه جا جاررر زدیم بعضی از افراد خانواده مانند خواهر آقای #حناچی شهردار تهران در گروهک تروریستی منافقین هستند و ایشون صلاحیت تصدی چنین پستی رو نداره، کسی گوشش بدهکار نبود و بعضیا گفتند چه ربطی داره. حالا تحویل بگیرید.
به کلمه شهید روی تابلوی خیابون ها و کوچه ها هم رحم نمیکنند.
✅ @kheymegahevelayat
امشب مستند داستانی امنیتی عاکف منتشر نمیشود.
لطفا از آمدن به پی وی خودداری کنید 😊
🔸روزمان را با#قرآن آغاز کنیم...
● دفاع همچنان باقی است...
● جنگ تحمیلی؛ نمونه نصرت خداوند به ملت ایران
سوره الروم (30): آيه 47
● وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (47)
● و البتّه ما پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم، پس آنان دلايل روشن براى مردم آوردند، (برخى ايمان آوردند و بعضى كفر ورزيدند) پس، از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و (مؤمنان را يارى كرديم كه) يارى مؤمنان حقّى است بر عهدهى ما.
🔸امام خامنه ای ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
● امروز شما ملاحظه میكنید دشمنان ما خیال میكنند كه به خاطر فشار تحریم و محاصرهی اقتصادی، ملّت دستهایش را در مقابل آنها بالا برده و تسلیم شده؛ نه آقا، اشتباه میكنید. این ملّت، ملّتی كه دستهایش را به علامت تسلیم بالا ببرد نیست.
● در شرایطی سختتر از این [هم]، این ملّت تسلیم نشده است. یك نمونهی واضحِ روشن غیرقابل انكار هشت سال جنگ تحمیلی است؛ شوخی است؟ هشت سال! همهی قدرتهای بزرگ جهانی به یك مجرمی كمك كنند كه علیه كشور و ملّت كار بكند و این ملّت بر همهی آنها فائق بیاید؛ این كار كوچكی است؟ این چیز كمی است؟
● آنجا هم «وَ كانَ حقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین»بود، آنجا هم همین عزم راسخ، تصمیم قاطع، آوردن موجودیِ خداداده به میدان عمل و صحنهی عمل، گرهها را یكی یكی باز كرد. ما روز اوّل جنگمان با یك سال بعد، با دو سال بعد، با سه سال بعد مگر یكی بود؟
● پی در پی گشایشها بهوجود آمد، همهی دنیا دیدند كه آمریكا، شورویِ آن روز، اروپا، ناتو، انگلیس، دیگران از رژیم بعثی حمایت كردند، از صدّامِ مجرم حمایت كردند، بلكه او بتواند تجاوزی ماندگار به كشور عزیز ما داشته باشد؛ و او ناكام بعد از هشت سال، بدون اینكه بتواند یك وجب به خواستهی خودش نزدیك بشود، با آن همه خسارت و با آن همه كشته و با آن همه بیآبرویی بینالمللی مجبور به عقبنشینی شد.
● امروز هم همین است؛ امروز هم مقابلهی با دشمنیهای دشمن و رفع همهی این گرفتاریها، با ایستادگی ملّت، با تكیه بر تواناییهای درونی كشور، با اعتماد به خدایی كه دلها را اینجور آماده كرده است و به این جهت هدایت كرده است، ممكن است.
✅ @kheymegahevelayat
■ بعد از واقعه عاشورا حدودا سه مرتبه سه گروه به ندای هل من ناصر امام حسین علیه السلام(بخوان اَيْنَ عمار) لبیک گفتند:
● گروه اول توابین بودند.
همانهایی که روز عاشورا و قبل از آن سکوت کردند، همگی قیام کردند تقریبا همه کشته شدند؛ 5000 نفر
«ولی دیر شده بود»
● گروه دوم، مردم مدینه بودند
بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند؛ حدود 10000 نفر.
یزید گفت لشکری که به مدینه حمله کند سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برایش حلال است.
● آورده اند اهل بیت امام سجاد(ع) را در این زمان از مدینه خارج کردند، در یک صحرا، تا در مدینه شاهد جنگ نباشند. و لشکریان جنایتکار یزید از هیچ جنایت و خیانتی کوتاهی نکردند و 10000 نفر هم شهید شدند.
«اما دیر شده بود»
● گروه سوم، مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود 15000 نفر شکست خورد و حدود 7000 نفر هم از اسرا گردن زده شدند. مجموعا حدود 20000 نفر کشته شد
«اما دیر شده بود»
● مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام حسین علیه السلام به کوفه کمکش نکردند ،
همه بعد ها به کمک امام رفتند
«ولی دیر شده بود»
● امام سجاد هم استقبال خاصی از این حرکتها نمی کردند
«چون دیر شده بود»
● حدود 35000 نفر کشته شدند
«اما دیر شده بود»
● خیلی فرق هست بین آن 72 نفری که به موقع به یاری امامشان رفتند
با این 35000 نفری که بعد از شهید شدن امام حسین(ع) قیام کردند.
●ما باید مراقب باشیم
از امام خودمان عقب نیفتیم...
● الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ،
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
آیت الله خامنه ای در جلسه درس امروز: 🔸 نه رئیس جمهور، نه وزیر خارجه، نه در نیویورک، نه غیر نیویورک،
رهبر معظم انقلاب:
🔸هیچگونه مذاکره و در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد.
رهبر انقلاب صبح امروز (سهشنبه) با اشاره به هوشیاری عمیق و تحسین برانگیز مردم در مقابل توطئههای دشمنان در چهار دهه گذشته، تنها راه علاج مشکلات کشور را تکیه به مردم و جوانان و جدی گرفتن ظرفیتهای داخلی دانستند و با اشاره به طرح مجدد موضوع مذاکره از جانب آمریکاییها، هدف آنها از ترفند مذاکره را تحمیل خواستههای خود و اثبات تأثیرگذاری فشار حداکثری بر ایران خواندند و تأکید کردند:
💠 سیاست فشار حداکثری در مقابل ملت ایران پشیزی ارزش ندارد و همه مسئولان جمهوری اسلامی یکصدا معتقدند که با آمریکا در هیچ سطحی مذاکره نخواهد شد. ۹۸/۶/۲۶
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
رهبر معظم انقلاب: 🔸هیچگونه مذاکره و در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد. رهبر انقلا
مقام معظم رهبری:
💠 درباره مذاکره با آمریکا گاهی میگویند مذاکره بدون پیششرط، گاهی نیز میگویند مذاکره با ۱۲ شرط.
💠 اینگونه سخنان یا ناشی از سیاست آشفته آنها است و یا ترفندی برای سردرگم کردن طرف مقابل.
💠 البته جمهوری اسلامی سردرگم نمیشود، چرا که راه ما روشن است و میدانیم چه میکنیم.
💠 مذاکره با آمریکا یعنی تحمیل خواستههای آنان بر جمهوری اسلامی.
💠 مذاکره یعنی نمایش موفقیت سیاست فشار حداکثری آمریکا.
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
مقام معظم رهبری: 💠 درباره مذاکره با آمریکا گاهی میگویند مذاکره بدون پیششرط، گاهی نیز میگویند مذاک
مقام معظم رهبری:
💠 اگر دشمن توانست اثبات کند که فشار حداکثری علاج کار ایران و مؤثر بر روی ایران است، ایران و ملت عزیز ما دیگر روی آسایش را نخواهند دید، چون پشت سر همه سیاستهای مستکبرانه آمریکا این سیاست قرار خواهد گرفت و از این به بعد، هر چیزی را که قلدرانه از جمهوری اسلامی مطالبه کنند، اگر به آنها «چَشم» گفتیم، مسئله تمام است اما اگر «نه» گفتیم دوباره فشار حداکثری آغاز خواهد شد.
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
مقام معظم رهبری: 💠 اگر دشمن توانست اثبات کند که فشار حداکثری علاج کار ایران و مؤثر بر روی ایران است،
مقام معظم رهبری:
💠 چنانچه آمریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هستهای که آن را نقض کرده است، بازگشت، آنوقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت میکنند، آمریکا هم میتواند شرکت کند، اما در غیر اینصورت هیچ مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولان جمهوری اسلامی و آمریکاییها اتفاق نخواهد افتاد نه در نیویورک و نه غیر آن.
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
مقام معظم رهبری: 💠 چنانچه آمریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هستهای که آن را نقض کرده
رهبرانقلاب، صبح امروز:
در خصوص مذاکره با آمریکا در دو جمله عرض کنم:
💠 مذاکره با آمریکا یعنی تحمیل خواستههای آنان بر جمهوری اسلامی.
💠 مذاکره یعنی نمایش موفقیت سیاست فشار حداکثری آمریکا.
✅ @kheymegahevelayat
«یوسی منشاروف» تحلیلگر ارشد اندیشکده راهبردی ـ امنیتی "اورشلیم" در گفتگو با روزنامه صهیونیستی اسرائیل هیوم:
● شبهنظامیان شیعه در سوریه در قالب سه نیروی اصلی عمل میکنند: النُجَباء عراق، فاطمیون افغانستان و زینبیون پاکستان.
● مشخصه آنها اعتقادات شیعی محکم و وفاداری به [ آیتالله ] خامنهای بوده و در جنگ برایشان مهم نیست که چه کسی مقابلشان قرار دارد.
● ایران با کمک این گروهها یک سیستم تهاجمی علیه اسرائیل ایجاد کرده که نوک پیکان آن در بلندیهای جولان سوریه است...
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی اون روز من کلا در جلسه بودم.. غروب همون روز کارا
🔷 امشب قسمت 131 و 132 و 133 #مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم از
#کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_تلگرام_و_ایتا_و_سروش منتشر میشود.
🔷 توصیه مهم:
به دلیل عدم انتشار این مستند داستانی در شب گذشته توصیه میشود تا قبل ازمنتشر شدن قسمت های جدید یک بار دیگر سه قسمت آخر « 128 و 129 و 130» را مطالعه بفرمایید.
✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
✅ خیمه گاه ولایت در تلگرام👇
🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1
✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇
✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
✅ خیمه گاه ولایت در اینستاگرام 👇
🌐 https://www.instagram.com/kheymegahevelayat/
✅ خیمه گاه ولایت در توییتر 👇
✅ https://twitter.com/kh_Velayat
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی اون روز من کلا در جلسه بودم.. غروب همون روز کارا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_صد_و_سی_و_یک
وقتی عاصف گفت داریوش و صابر اونور احساس خطر میکنن یه تکونی خوردم روم و کردم سمت عاصف، با تعجب بهش نگاه کردم گفتم:
+چرا؟
_هر دوتا امروز کدفرستادند که وضعیت زیاد مناسبی ندارند.
به فکر فرو رفتم... عاصف منتظر واکنش من بود. حدود سی ثانیه ای بینمون صحبتی رد و بدل نشد...عاصف با صدای آروم گفت:
_چیزی نمیخوای بگی؟ چیکارش کنیم آقاعاکف؟ من نگران این دوتا هستم!
+باید منتظر موند تا ببینیم ملک جاسم میخواد چیکار کنه. نمیتونیم همینجوری بی گدار به آب بزنیم. باید با حاج هادی جلسه بزارم.
عاصف گفت:
_امیدوارم زودتر این حفره رو پیدا کنیم. ضمنا، تا یادم نرفته یه چیزی رو بهت بگم. متهم هایی که مربوط به این پرونده میشدن و از مرز دستگیر کرده بودیم، از مشهد منتقل شدن به تهران و الآن هم در طبقه دوم هستند.
+پایین بودم بچه ها گزارشش و دادن! چنددقیقه دیگه میریم سراغشون. زنگ بزن پایین به میثم بگو بیاد طبقه دوم ما داریم میریم اونجا تا در و بازش کنه.
عاصف زنگ زد و به میثم خبرو رسوند. باهم رفتیم طبقه دوم، از پشت شیشه که فقط از بیرون به داخل مشخص بود، چشمم اول از همه افتاد به منوچهر. اتاق کناریشم یک نفر دیگه بود که قرار بود ملک جاسم و تحویل بگیره و ببره افغانستان اما صابر این و بست به جایی تا صداش در نیاد. از عاصف پرسیدم:
+اسم این چیه؟
_خودش که چیزی نگفت.
+خب.. پس...؟؟
_خانوم ایزدی چهرش و داد به سیستم و با سرچ اسمش اومد بالا. اسم این شخص برهان احمد بسیط هست.
+رد کردن آدم ها از مرز کارشه؟ درسته؟
_آره. فقط اتباع و تحویل میگیره و از مرز میبره به سمت افغانستان و پاکستان.
+مشکل ضدامنیتی نداره؟ چطور آدمیه؟
_ بعد از اینکه سیستم مشخصاتش و بهمون داد، بیوگرافیش و فرستادیم برای اداره تا از بچه های خودمون در بخش برون مرزی ضدجاسوسی استعلام بگیریم که از این برهان احمد بسیط چی دارن.
گفتم:
+چیزی ازش در اومد؟
عاصف گفت:
_نه! سفید ارزیابی شده! ضمنا، با عواملمون در خاک افغانستان هم کانکت شدیم که اوناهم گفتند تنها خلافش همین بردن آدم ها هست. اهل مواد و اینا هم نیست. ظاهرا توی کارش حرفه ای هست.
+ به نظرم بخریمش تا برای ما کار کنه! یه بازجویی ازش کنیم، بعد چندروز اینجا نگهش میداریم و میفرستیم بره پی کارش. این فقط میتونه منبع خوبی باشه. همین.
_الان چیکار کنیم؟
+با اداره هماهنگ میکنم، اگر بعد از بازجویی و عملیات روانی که روش پیاده شد چیزی ازش در اومد که خب حسابش با کرام الکاتبین هست و خیلی خوب بهش میرسیم تا حق مهمون نوازی رو ادا کنیم. اما اگر واقعا کارش همین رد کردن آدم ها بود، بهش پیشنهاد میدیم بیاد با ما کار کنه و منبع باشه برامون، پولی خوبی هم بهش میدیم. اگر قبول نکرد براش پرونده تشکیل میدیم تا مراحل قانونیش طی بشه و بره برای دادگاه.
عاصف گفت:
_اگر بشه که خیلی خوبه! چون مناطق مرزی رو خوب میشناسه.. پس ...
حرف عاصف و قطع کردم گفتم:
+این بنده خدارو خودت بازجوییش کن.. هر نکته مهمی از برهان احمد بسیط تونستی کشف کنی بهم بگو.. هرچند بعید میدونم چیزی داشته باشه! برای همین من بازجوییش نمیکنم.. پشیمون شدم. من میرم سراغ منوچهر سرفرصت.. چون حسابی باهاش کار دارم.
_باشه.
با عاصف برگشتیم بالا. داشتم کارام و انجام میدادم اما ذهنم خیلی درگیر بود.. کمی به فکر فرو رفتم. همه چیز و تا اینجا آنالیز کردم. هیچ کسی نمیدونست قرار هست چیکار کنم، حتی بچه های 4412 که با من کار میکردن،وَ همونطور که شما مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت از اینجا به بعد رو نمیدونید قرار هست چه اتفاقی پیش بیاد.
ساعت حدود یک بامداد بود و داشتم گزارشات اعضای 4412 رو بررسی میکردم ، دیدم موبایل مقتوله فائزه ملکی که توسط ملک جاسم کشته شده بود زنگ میخوره... این گوشی دست عاصف بود. کسی هم بهش زنگ نمیزد جز عزتی.
عاصف گوشی رو داد بهم گفت: «آقاعاکف، افشین عزتی بازم داره تماس میگیره. چیکارش کنیم؟»
گوشی رو گرفتم ازش گذاشتم روی سایلنت. گفتم:
«حواستون باشه اگر کسی غیر از عزتی زنگ زد فورا بهم خبر بدید تا پیگیری کنیم ببینیم کیه !»
نیم ساعت بعد، به خط کاریم پیامک اومد... نگاه به اسم ارسال کننده پیام کردم، بعد پیام و بازش کردم...
متن پیام:
«سلام آقای سلیمانی. ببخشید این وقت صبح وَ بد موقعی مزاحم شدم. از جایی که بهم گفته بودید همه ی اتفاقات درمورد اون موضوع رو با شخص شما درجریان بگذارم، باید بگم که فردا صبح قرار هست یه سری اتفاقاتی بیفته.»
ارسال کننده اون پیامک، اونم در ساعت حدود 1:40 دقیقه بامداد معاون رییس سازمان اتمی کشور بود. با این خبر خواب از چشام پرید.
بهش پیام دادم:
«توضیحات بیشترو بنویس روی یک کاغذ، بعدش بفرست اداره ما. ان شاءالله به دستم میرسه.. شما هم برای هرگونه اقدامات جانبی آماده باشید و فعلا سازمان رو ترک نکنید.»
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی_و_یک وقتی عاصف گفت داریوش و صابر اونور احساس خطر
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_صد_و_سی_و_دو
پیام داد:
«چشم. ولی من تا الان جلسه بودم. .واقعا کشش ندارم بمونم دیگه.»
پیام دادم:
«لطفا بمونید ادارتون استراحت کنید. یاعلی.»
یکساعت بعد تلفن اتاقم در خونه امن 4412 زنگ خورد. گوشی رو گرفتم جواب دادم:
+بله.
_ آقا عاکف سلام. صالح هستم.
_سلام . جانم صالح. بگو داداش ...
+مسئول دفترتون آقا بهزاد پشت خط هستن. میخوان با شما صحبت کنند. وصل کنم؟
_بله فورا وصل کن.
بهزاد اومد پشت خط !!
_آقا عاکف سلام.
+سلام بهزاد... چیشده؟ کجایی؟
_دفتر هستم. داخل اداره.
+چرا تا این وقت از شب موندی اداره؟
_کلی کارای عقب مونده داشتم اینجا.. باید نامه های رسیده رو بایگانی میکردم تا هروقت میخواید در دسترس باشه.
+بسیارعالی.. حالا چیشده که این ساعت زنگ زدی؟
_از سازمان انرژی اتمی نامه اومده برای معاونت، گفتم ارجاع بدم به شما. چون روی نامه مهر فوری خورده !
+درجریانم. اگر میتونی خودت بیار. نمیتونی عاصف و بفرستم بگیره ازت.
_اگر ممکنه عاصف و بفرستید. چون من اینجارو با این وضع رها نکنم بهتره.
+باشه. غیر این موضوع با من کاری نداری؟
_نه. التماس دعا.
+شب خوش
تماس من و بهزاد که تموم شد به عاصف گفتم:
«بلند شو همین الآن برو اداره خودمون به دفتر بهزاد! از طرف معاون رییس سازمان انرژی اتمی کشور نامه خیلی محرمانه و فوری اومده!»
عاصف فورا رفت پارکینگ خونه امن یه موتور گرفت و رفت به سمت اداره خودمون برای گرفتن نامه.
یک ساعت بعد عاصف برگشت خونه امن.. نامه رو داد بهم و بهش گفتم بره استراحت کنه. فوری پاکت مهر و موم شده رو بازش کردم، نامه رو از داخلش گرفتم... دیدم نوشته:
بسمه تعالی.
از: معاونت سازمان انرژی اتمی کشور
به: معاونت بخش ضد جاسوسی وَ ضدتروریسم «.......»
موضوع: ا/ع
سلام علیکم.
باستحضار میرساند پس از هماهنگی های لازم و اجرای دستورات معاونت اداره (.....) مبنی بر کاهش اختیارات دکتر ا.ع ، به اطلاع آن مقام محترم میرساند که دفتر کار نامبرده از فردا صبح مورخ « /.../.../... » در طبقه سوم به شماره « ... » می باشد.
«و من الله توفیق.»
فوری با یه خط امن تماس گرفتم با معاون سازمان اتمی.. چندتا بوق خورد جواب داد:
+سلام. وقت بخیر و خسته نباشید جناب معاون.. عاکفم
_سلام آقای سلیمانی. خوبید ؟
+ارادت.. برادر ممنونم از شما بابت این خبر فوری.. یه زحمت بکشید بمونید اداره، مراحل ورود همکاران مارو فراهم کنید برای اون مواردی که دفعه قبل بچه ها برای نصب اومدن.
_چشم.. فقط تورو خدا بگید سریعتر بیان .. من دیگه توان ایستادن ندارم.. الان 20 ساعته روی پاهام ایستادم و همش دارم میرم اینطرف اون طرف.
+چشم.
خداحافظی کردیم و ارتباط قطع شد.. زنگ زدم پایین به آرمین گفتم با عاصف فوری بیان بالا.. رفتم سنسور و زدم در و باز کردم..وقتی اومدن بهشون گفتم:
+فوری تموم تجهیزاتتون و جمع میکنید و همین الان هردوتاتون میرید اتاق جدید افشین عزتی در سازمان اتمی برای نصب دوربین و میکروفون.
آرمین گفت:
_موارد قبلی رو که عاصف و اسحاق نصب کردن چیکار کنیم.
+همین امشب تکلیف اونم یکسره کنید. به نظرم تقسیم کار کنید.
روم و کردم سمت عاصف بهش گفتم:
« عاصف جان شما برو سراغ از بین بردن مواردی که در اتاق قبلی عزتی کار گذاشتید، چون میدونی چی به چیه ! آرمین هم بره سراغ اتاق جدید. اینطور بهتره.»
هم عاصف وَ هم آرمین از این پیشنهاد استقبال کردن و رفتند پی ماموریت جدیدی که بهشون واگذار کردم.
مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، برای خواندن ادامه ی این مستند داستانی امنیتی یک نکته بسیار مهم و خدمتتون عرض میکنم تا درجریان باشید.. البته نباید بگم، اما میگم.. اونم اینکه اگردرمورد زندگی شخصیم لا به لای مطالب براتون مینویسم، دلیلش اینه که تموم اتفاقات زندگیم وَ کاریم به هم دیگه گره خورده بود و خودتون بعدا متوجه میشید... بگذریم.
همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت اما همچنان اون باگ من و اذیتم میکرد.. همون شبی که بحث انتقال عزتی از اتاقش به یک اتاق دیگه پیش اومد وَ عاصف و آرمین رفتن برای اقدامات فنی_امنیتی_اطلاعاتیِ اتاقِ جدید دکتر افشین عزتی، تا فردا غروبش در 4412 بودم و تمام کارهایی که بهم مربوط میشد انجامش دادم... بررسی کردم وقتی دیدم دیگه کاری ندارم تصمیم گرفتم برم خونه تا بیشتر در کنار همسرم باشم و کمی حالش بهتر بشه تا از دپرس بودن در بیاد.
وقتی از 4412 اومدم بیرون گوشیم و روشن کردم ، دقایقی که گذشت دیدم موبایل شخصیم زنگ میخوره... نگاه به صفحه انداختم دیدم شماره خانومم هست... جواب دادم:
+سلام. جانم فاطمه زهرا.. بگو !
_سلام. خوبی؟
+شکر. تو چطوری؟ اوضاع روحیت بهتره؟
_بد نیستم. خداروشکر.
+جانم چیشده زنگ زدی؟
_دوستم نرگس زنگ زده، میگه امشب با شهلا و نازنین و شوهراشون و بچه هاشون دارن میان اینجا. منم اصلا حوصله ندارم.
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی_و_دو پیام داد: «چشم. ولی من تا الان جلسه بودم.
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_صد_و_سی_و_سه
گفتم:
+خب عزیزم رفیقای مشترکمون هستند دیگه.. بزار بیان.. برای روحیه خودتم خوبه.. حداقل با دوستات میگی میخندی، از این فضا هم در میای!! حالا الآن نگران چی هستی؟
_شام !
+میتونی چیزی درست کنی؟ یا باید باشم!
_واقعا نه. اصلا حوصله ندارم ! تو اصلا میای خونه؟ اگر نمیای که بگم نیان.. چون تا چند دقیقه دیگه باید بهشون جواب بدم که تو میای یا نه ! تو نیستی که نمیتونن بیان مهمونی.
+آره امشب خونه ام! اتفاقا وسیله هام و جمع کردم دارم میام.
_پس سر راه یه خرده برای خونه میوه هم بگیر. چون اصلا دل و دماغ بیرون رفتن ندارم. حالا شام و یه کاریش میکنیم.
+باشه.
سر راه از یه میوه فروشی کمی میوه خریدم و رفتم سمت خونه.. وقتی رسیدم فورا دوش گرفتم تا مرتب باشم برای مهمونی.. برای آماده کردن امور مربوط به همون شب هم به خانومم کمک کردم تا اذیت نشه! وقتی شب شد مهمونامون اومدن. مهمونامون میگفتن و میخندیدن اما فاطمه خیلی به هم ریخته و خسته به نظر می اومد.. چندباری یواشکی بهش اشاره زدم که چش شده اما روش و بر میگردوند تا ادامه ندم و چیزی نگم.
به خانومم که نگاه میکردم معلوم بود خنده هاش همه مصنوعی و الکی هست تا دوستاش متوجه نشن. موقع خوردن شام رسیده بود و همه دور میز نشسته بودیم و داشتیم غذا میل میکردیم تا اینکه یکی از بچه ها با تعریف کردن یه سری خاطرات و... مشغول خندوندن جمع بود...
اما...
یه هویی یکی از همین دوستان یه تیکه خیلی بدی انداخت. طوری که اونشب اتفاقاتی پیش اومد که نباید پیش می اومد و شد بخشی از زندگی من!!!
همینطور که داشت حرفای خنده دار میزد و همه میخندیدیم... یه هویی بحث کشیده شد به یه سمتی که تهش شد این جمله... گفت:
« آقا من یه پیشنها دارم... این جمع هم نظرشون رو بگن !! »
همه نگاش کردن، منم نگاش کردم تا ببینم چی میخواد بگه! گوشام و تیز کردم و منتظر بودم حرفش و بزنه! روش و کرد سمت من گفت:
« آقای محسن خان.. شما که بچه دار نمیشید؛ حداقل عین این به ظاهر با کلاس ها، یا همین خانومای سلبریتی که سگ بغلشون میگیرن و بهش میگن پسرم_دخترم، به نظرم شما هم یه دوتا سگی، توله سگی، پا کوتاهی، یه چیزی بگیرید بیارید توی خونتون.. فاطمه خانوم هم از تنهایی در میاد، اون سگه هم هی به تو میگه بابا بابا...»
بعد همه زدن زیر خنده !! اما شوهر یکی از دوستان فاطمه که کنار اون کسی که این حرف و زد بود، آروم با آرنجش زد بهش. بعد از اون خنده ها، همه به من و خانومم نگاه کردن!! من سرم و انداختم پایین چیزی نگفتم!! صدای خنده های جمع قطع شد! همه به اون کسی که این حرف و زد نگاه میکردن، اما یه گوشه چشمشون به من بود !
من به زور یه لبخندی زدم، اما فاطمه...
فورا به اون نگاه کردم!! دیدم خانومم یه هویی بغضش ترکید گریش گرفت. بلند شد چادرش و که روی سرش بود مرتب کرد رفت داخل اتاق درم بست... رفیقش نرگس هم پشت سرش رفت.. اون یکی رفیقشم رفت.. صدای گریه ی فاطمه می اومد.. صدای دلداری دادن های دوستانش هم می اومد!!! از درون متلاشی شدم!!
اصلا طاقت نداشتم صدای گریه های همسرم و بشنوم.. چون اون صدای گریه های عزیزترین آدم زندگیم بود و داشت با هق هق کردنش دیوونم میکرد.
مردهایی که توی جمع بودن ساکت شده بودن. به شوهر دوست فاطمه یعنی شوهر نازنین خانوم که این حرف و زده بود نگاه کردم، با ظاهری خیلی آروم و خونسرد، اما از درون آتش گرفته، بهش گفتم:
+مرد مومن، این چه حرفی بود که زدی ! حداقل جلوی خانومم اینطور نگو. میدونی اون دلش بابت همین مسائل که نمیتونیم بچه دار بشیم شکسته ست! شاید خدا برامون نخواسته که سرنوشتمون اینه ! بعد تو توی جمع، جلوی خانومم بهمون این حرف و میزنی؟ فهمیدی چی گفتی؟ فهمیدی چیکار کردی؟
خودش ناراحت شده بود که چرا این حرف و زد. گفت:
_ محسن جان بخدا نفهمیدم. یه لحظه از دهنم پرید...
شوهر دوست فاطمه نرگس که با شوهر نازنین صمیمی بود گفت:
«لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود ! یعنی خاک بر سرت.. آدم و سگ بگیره اما جو نگیره. بلند شید بچه ها.. بلند شید کم کم بریم. برای امشب بسه. گند زده شد به مهمونیمون رفت!»
ظرفای غذارو که جلوم بود آروم زدم کنار، دوتا آرنجم و اهرم کردم روی میز شام ، با دستام محکم گیجگام و فشار دادم تا یه خرده آروم بشم. اما صدای گریه های خانومم که از داخل اتاق به گوشم میخورد، من و بیشتر به هم میریخت! هم خسته بودم، وَ هم اینکه از اون حرف ناراحت بودم.
دوستای فاطمه اومدن بیرون، اما فاطمه نیومد.. بلند شدم برم داخل اتاق اما طاقت دیدن اشک های خانومم و نداشتم.. از طرفی روم نمیشد توی چشماش نگاه کنم، از طرفی هم دلم نمی اومد کنارش نباشم.
✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک #کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_ایتا و نام صاحب اثر #عاکف_سلیمانی مجاز است.
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
❤️ همه باهم دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنیم.❤️
🌸إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌹
🌸أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
🌸ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ🌹
🌸اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
🌸يا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🌹 يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌹
🌹یاصاحب الزمان...🌹
🌸تا نیایی گره از کار بشر وا نشود🌸
#کانال_خیمه_گاه_ولایت
✅ @kheymegahevelayat
اینکه حضرت آقا فرمودهاند با آمریکا چه در نیویورک و چه در هر جای دیگری مذاکره نمیکنیم، یعنی مسافران اجلاس سازمان ملل بدانند که دستدادن در راهرو و مذاکره در توالت هم نداریم!
تامام!
✅ @kheymegahevelayat
🔴اظهارات عجیب وزیر انرژی عربستان درباره حملات به تاسیسات آرامکو
♦️وزیر انرژی عربستان ادعا کرد که ریاض تاکنون نمیداند چه کسی پشت حملات به تاسیسات آرامکو بوده و از این رو در حال تلاش برای شناسایی مغز متفکر این حملات است!
♦️این ادعا در حالی است که انصارالله یمن به صراحت مسؤولیت این حملات را برعهده گرفته است.
🌍 @kheymegahevelayat
💠شایسته مملکت اسلامی نیست که #اقتصادش وابسته به غرب باشد.
🔺 امام خمینی(ره):
دو اصل را باید تمام قشرهای ملت مراعات کنند یکی ادراک اینکه ما اگر اقتصاد خود را تابع خارج نمائیم ممکن است روزی خارجی ها نخواهند به ما چیزی بدهندوقتی که درها را بستند ما باید تسلیم آنها بشویم تا هر چه می گویند عمل کنیم و این شایسته یک مملکت اسلامی و جمهوری اسلامی نیست که پیوسته در اقتصادش،در گندمش،در جو و در برنجش وابسته به غیر باشد.
#امام_خمینی
صحیفه نور، جلد ۱۱، صفحه ۱۱۶
بیانات امام خمینی(ره)در جمع اعضای موسسه اسلامی مبارزه با اعتیاد
مورخ: ۱۳۵۸/۱۰/۰۶
✅ @kheymegahevelayat
به این تصویر خوب دقت کنید.
بعد از دیدن این تصویر فلش بک میزنیم به فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی که چندی پیش درمورد هسته ای شدن عربستان فرمودند:
غربیها، مراکز تولید موشک و نیروگاه هستهای در دولت سعودی درست میکنند، چون وابسته به آنهاست، البته بنده ناراحت نمیشوم، چون میدانم در دوران نه چندان دوری به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.
پی نوشت : حالا منتظر باشید پس از تصرف شهرها و استان های عربستان توسط مجاهدین یمنی، ان شاء الله به زودی پرچم محمد رسول الله و علی ولی الله و فاطمه زهرا عصمت الله الکبری و حسن عزیز الله و حسین ثارالله را بر بالای بام کعبه ببینید. آن هم به دست منتقم خون حسین بن علی علیه السلام.
#العجل_یامهدی
✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📸 تصویری از دیدار جمعی از موکبداران عراقی با رهبرانقلاب. ۹۸/۶/۲۷
💻 @Khamenei_ir
🔸 توکیو دست داشتن ایران در حمله به تاسیسات نفتی سعودی را رد کرد
🔹 وزیر دفاع جدید ژاپن روز چهارشنبه در مصاحبه با خبرنگاران تاکید کرد که توکیو هیچ اطلاعاتی که نشان دهد ایران در حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی دست داشته است ندیده است.
🔹 «تارو کونو» افزود: «ما هیچ اطلاعاتی که به ایران درباره این حملات اشاره کند نداریم. ما معتقدیم که حوثیهای یمن این حملات را انجام دادهاند و خودشان نیز مسئولیت آن را پذیرفتهاند».
✅ @kheymegahevelayat